نگاهی به فیلم «انگل»؛ همه فقرا یک بو می دهند!!

سایت بدون -ساخته پر سر و صدای یونگ چون هو،کارگردان کره جنوبی ترکیبی از ژانرهای مختلف درام،کمدی ، وحشت و جنایی است!

یک کالبد شکافی هوشمندانه از اختلاف طبقاتی عمیق که به صورت شگفت انگیزی در بخش اعظمی از جامعه جهانی معاصر وجود دارد. همان بخشی که معروف به یک درصد از مردمان مرفه دنیا هستند در برابر نود و نه درصد بقیه!!

«انگل» به دور از قاعده های رایج فیلمسازی، تقابل وهم انگیز فرودستان و فرادستان را با لعابی از جنس شارلاتانیزم حق به جانب از سوی فقرا تصویر می کند.

فیلم با تلاش اعضای یک خانواده- که در زیر زمینی در یکی از محلات فقیر نشین کره جنوبی زندگی میکنند- برای وصل شدن مجدد (سرقت) وای فای همسایه آغاز می شود و در ادامه فیلمساز با چند جمله موثر، برشی تمام از زندگی فلاکت بار خانواده و دلایل به وجود آمدن این روزگار را عیان می کند.

انتخاب نام «انگل» برای این جماعت، تکلیف تماشاگر را در ابتدا روشن می کند و پس از آن، همه تلاشهای این خانواده مفلوک برای نفوذ در خانه شخصی مرفه و ثروتمند، در ادامه همین تعریف انگل (عنوان فیلم) و زندگی انگل وار است!

فیلم از ریتم درونی منطقی ای برخوردار است.

شگردهای جدید و ناموفق آماده سازی جعبه پیتزا، سم پاشی خیابان، ادرار کردن بی خانمانها در نزدیکی پنجره محل سکونت خانواده و ……..اتفاقات اولیه درون قصه است و در پی آن اعمال مجرمانه و ضد اخلاقی است که تا سرحد جنایت پیش می رود!

سوی دیگر ماجرا، خانواده ای است مرفه، تازه به دوران رسیده و بدون پشتوانه فرهنگی که همه الزامات غرور و تبختر را در خرید وسایل آمریکایی می دانند و بانوی خانه همیشه و با افتخار و شادی از آن سخن می گوید!

آنچه که فیلم را در یک سوم پایانی آن غیر مترقبه جلوه می دهد، تلاش و مبارزه برای بقا در بین انگل هاست!

خدمتکار سابق خانه که با دسیسه خانواده جدید بیکار شده، در شبی بارانی و با اطلاع از غیبت صاحبخانه به منزل می رود تا همسرش را که در زیر زمین مخوف و پنهان خانه نگهداری می کرده، ببیند…!

تلاش برای ورود به خانه و اتفاقات بعدی تا رویت همسر و سپس موضع گیری در برابر یافته های جدید او را به وسوسه تلافی و افشاگری وادار می کند؛ تا آنجا که مقاوت سبب مرگش می شود!

در میانه اتفاقات عجیب، جمله پسر کوچک خانواده مرفه، به تمامی نشان از رویکرد فیلمساز به فرودستان دارد. آنجا که پسر با معصومیتی کودکانه و ایضاً واقع گرایانه، با استشمام بوی زن خدمتکار و همسرش میگوید:

اینها همه یک بو می دهند!!

و این همسانی در متصاعد شدن بوی فقر، بن مایه اصلی نگارش فیلمنامه است که باید نگاه خرافاتی (سنگ شانس اهدایی!!) را نیز به آن افزود.

پایان بندی فیلم، اوج هرج و مرج تفکر کارگردان در عبور از ژانرهای سینمایی است!

برپایی شتابزده مهمانی توسط زن صاحبخانه و مبارزه برای بقا در بین انگل ها، قصه را به سمت جنایت پیش می راند و اوج آن تکثیر تفکر پلید تبعض آمیز در اتفاقات غیر قابل پیش بینی است ……. و در نهایت این تصمیم پدر فقیر است که دست به عملیات انتحاری می زند در تقابل با حجم بزرگی از تحقیر که نماد آن تلاش مرد صاحبخانه برای بیرون کشیدن سوییچ ماشینش از زیر جسد همسر خدمتکار سابق است ……

«انگل» را با دقت ببینید.

*علیرضا غفاری/بانی فیلم

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *