نگاهی به فیلم «دستیار»، ساخته کیتی گرین/اگزمای تصویر زن

سایت بدون – فیلم «دستیار» و تلاش کیتی گرین برای صحنه‌آرایی ساعاتی از زندگی جین، شاید به دو صورت قابل بازخوانی باشد. اول، پذیرفتن و درک جایگاه تماشاگر در نقطه‌ای است که قرار است از نگاه یک کارگردان زن به سرگذشت شخصیتی نمایشی وارد شود و در واقع کارگردان و فیلمش را در موقعیت «ساختن در مقام یک زن» برانداز کند و دوم، سویه‌ای بنیادین و انتقادی است که می‌شود

کیفیت نگرش کیتی گرین و کنش فرهنگی او را در مقابل دیدگاه خودکامه و مردانه هالیوود قرار داد. هرچند جنبه‌هایی از رویکرد کیتی گرین و تلاش او در راه دفاع از حقوق زنان در کارنامه‌اش دیده می‌شود و می‌تواند روش اول را به یک خوانش مفصل تبدیل کند؛ اما با در‌نظر‌گرفتن نوع روایت و فرایندی که شخصیت جین را در چالش «زن به‌عنوان یک کنش‌پذیر یا عامل» قرار می‌دهد و همچنین به سبب پیوند آشکار فیلم «دستیار» با تکثیر فزاینده‌ای که در ساز‌و‌کار مردانه صنعت سینما دیده می‌شود، پس نگریستن به فیلم «دستیار» از دریچه نگاه کیتی گرین، صورت دوم را مناسب‌تر جلوه می‌دهد و گویی هر دو شیوه خوانش فمینیستی رایج را در بر می‌گیرد.

ورود به چنین فرایندی همواره با نوعی تفکیک زن و مرد و ویژگی‌های ظاهری این دو گره می‌خورد، تا جایی که این تفکیک، در پاره‌ای موارد، قادر به ایجاد نوعی تحلیل مبتنی بر «زبان زنانه» شده است. از این منظر، باید کیتی گرین و فیلم «دستیار» را با ردیابی لحن زنانه کارگردان در طراحی میزانسن‌ها، فضاسازی و دیالوگ‌نویسی ارزیابی کرد. دامن‌زدن به چنین تفکیکی محدوده هر‌گونه کنش برای دفاع از حقوق زنان را به نابرابری‌های ظاهری تقلیل می‌دهد؛ سویه‌ای انتقادی که در اکثر موارد خواسته زنان را به ویژگی‌های جسمی و فیزیولوژیکی و تفاوت‌های روحی و روانی محدود می‌کند. شاید برخی فعالیت‌های فمینیستی که کیتی گرین به‌خوبی با آنها آشنا بوده و در تجربه‌های پیشین خود مثل «اوکراین فاحشه‌خانه نیست» و «بازیگرانِ جان بنت» به آنها پرداخته است، نوعی کنش اعتراضی را مداوم انجام می‌دهند که ناخواسته تفکیک‌های این‌چنین را پروار می‌کند. کیتی گرین در «دستیار» به‌روشنی می‌کوشد که جین و روزگارش را به‌عنوان پیشنهادی جدید برای دفاع از حقوق زنان ارائه دهد.
فیلم «دستیار» با انتخاب درست کیتی گرین طرح ساخت ساده‌ای دارد. جین به تازگی در یک شرکت تولیدات سرگرمی، فیلم‌سازی و بازی‌های کامپیوتری مشغول به کار شده است. او که تمام ساعات روزش را در حصار نفس‌گیر شرکت سپری می‌کند، به‌تدریج متوجه می‌شود که رئیس شرکت از برخی زنان علاقه‌مند به بازیگری و مراجعان زن سوءاستفاده می‌کند. وقتی همسر رئیس با دفتر او تماس می‌گیرد، همکاران جین که پیش از او از ماجرا خبر داشته‌اند، سعی می‌کنند جین را واسطه توجیه رفتار رئیس برای همسرش قرار دهند. وقتی جین چنین رفتاری را از رئیس شرکت می‌بیند، بیش از هر چیز آینده خود را در خطر می‌بیند و نگرانی‌اش را با مدیر یکی از بخش‌های شرکت در میان می‌گذارد. کیتی گرین در طراحی این موقعیت، همیار رئیس را در نقش یک بازپرس حرفه‌ای به صحنه می‌آورد؛ یک کارمند دون‌پایه که ساز‌و‌کار وحشی شرکت، او را به جایگاهی رسانده که حالا نقش یک انسان-کامپیوتر هوشمند را به‌خوبی بازی می‌کند و پاسخ هر‌گونه سؤالی را در حافظه مکانیکی‌اش ذخیره دارد. پس جین نمی‌تواند لحظه‌ای در فکر افشای بی‌اخلاقی رئیس باشد. با‌وجود‌این همیار رئیس سعی می‌کند نگرانی جین را کاهش دهد: «ویلکاک: لازم نیست نگران باشی. تو کیس مورد علاقه‌اش نیستی».
دخالت کیتی گرین به‌عنوان کارگردان تا اندازه‌ای است که عناصر سازنده فیلم، تنها به واسطه‌ای برای حضور جین تبدیل شوند. پس کیتی گرین تلاش می‌کند تا جای ممکن لحن خود را از بافت روایی و بصری فیلم بردارد و شناسایی وضعیت جین را به چگونگی راهیابی تماشاگر به جهان داستان بسپارد. جهان داستانی که در یک خرده‌پیرنگ قالب‌ریزی می‌شود (منظور ساختار دراماتیکی است که با قواعد فیلم‌نامه‌نویسی رایج که سرشار از گره‌های دراماتیک و مبتنی بر رعایت برخی اصول از پیش آماده است، تفاوت دارد). این ویژگی، جایگاه کیتی گرین را در برابر نگاه مردانه سینمای آمریکا و به‌ویژه رفتار هاروی واینستاین روشن می‌کند (واینستاین یکی از تهیه‌کنندگان هالیوود است که نزدیک به ۸۰ نفر از زنان هنرمند به اتهام آزار جنسی از او شکایت کردند. او تهیه‌کننده و مدیر اجرائی فیلم‌هایی مثل «پالپ فیکشن»، «شکسپیر عاشق»، «مالنا» و «دار و دسته نیویورکی» بوده است). گرین سعی می‌کند تنها یک روز کاری از زندگی دختری جوان در صنعت سرگرمی‌سازی آمریکا را نشان دهد و نوع روایت او به روشنی در راستای ایجاد لحنی گزنده در برابر نگاه سودجویانه مؤلفان آگاه از حضور زنان در قصه‌های اشک و لبخند است.
کیتی گرین با قرار‌دادن جین در حصار آدم‌های بی‌عاطفه شرکت و با پیش‌کشیدن موضوعی که شاید منحصر به زیست واقعی خود او (کیتی گرین) در مقام پدیدآورنده این موقعیت است، سعی می‌کند فرایند بازنمایی شمایل زن در پلتفرم‌های فرهنگی را یادآور شود. تصویری سانتی‌مانتال که نه‌تنها در سینما، بلکه در ادبیات آمریکا نیز همواره نوعی بهره‌برداری یک‌سویه را پیروی کرده است. کیت میلت، جرمین گریر و مری اِلمن از‌جمله نویسندگان زنی بودند که از دهه ۶۰ میلادی بازخوانی برخی از آثار ادبی را مبتنی بر «بررسی رویکرد آگاهانه ادبیات آمریکا در بهره‌کشی از زنان» مورد نقد قرار داده و پیشنهادهایی برای مقابله با این تکثیر ادبی ناعادلانه ارائه داده‌اند. تأکید مستقیم آنها بیشتر به بازنمایی‌های مکرری بود که در اکثر آنها، زنان، به وسیله‌ای برای پر‌کردن حفره‌های عاطفی مردان تبدیل می‌شدند و به طور کلی ناشنیدنی‌کردن حقوق انسانی یک زن از سوی نگاه مردانه نویسندگانی که کتاب‌های‌شان در کمتر از چند ماه به چاپ‌های دوم و سوم می‌رسید. این بهره‌کشی از تصویر عاریتی زن، در سینما نیز دیده می‌شود؛ از ملودرام‌های رمانتیک هالیوود گرفته (که در طول چند دهه به راحتی سراسر دنیا را فرا گرفت) تا برخی از تولیدات سینمای مستقل اروپا که در ظاهری متفاوت، وجود انسانی زن را به مضامینی مانند «جنسیت-رهایی»، «لذت-اسطوره»، «تنهایی-عشق» و «زبان–زنانگی»، تقلیل داده‌اند. البته در وضعیت فرهنگی کنونی این خاصیت، تنها منحصر به یک محدوده جغرافیایی خاص نیست و «اگزمای تصویر زن» در سراسر دنیا از همان الگوی اولیه تبعیت می‌کند؛ چه در سینمای ملی‌گرایانه و ایدئولوژیک و چه در سینمایی که رادیکال به نظر می‌رسد. شاید به همین دلیل است که فیلم «دستیار» طرح این موضوع را به شکل‌گیری زیرمتنی می‌سپارد که با حبس تماشاگر در کنار جین توجه او را به وقایعی فراتر از آنچه دیده می‌شود، معطوف می‌کند.
استفاده از زمان واقعی برای طراحی پیرنگ، بهانه خوبی است که ساخت بصری فیلم به واقع‌گرایی مورد نیاز برای بازگویی وضعیت جین نزدیک شود؛ اما محدود‌کردن نگاه تماشاگر به ساعاتی از زندگی جین و قرار‌دادن او در وضعیتی که ممکن است در همه کشورها برای هر زن وجود داشته باشد، فارغ از صورت‌بندی یک واقع‌گرایی سینمایی، به دعوتی می‌ماند برای یک اعتراض مدنی خاموش. هرچند شخصیت‌ها و وقایع پیرامون جین اجازه هر‌گونه فعالیت خودخواسته را از او سلب کرده‌اند، حضور او در میزانسن‌های کیتی گرین نوعی آزادی و طغیان را نوید می‌دهد. با وجود تنگنایی که رئیس شرکت و کارمندان دون‌پایه برای جین ایجاد کرده‌اند، رفتار جین در فیلم «دستیار» برخلاف خواسته پلتفرم‌های فرهنگی رایج و بر‌خلاف تصور تماشاگرانی که عادت به فریادهای خشونت‌آمیز یا تسویه‌حساب‌های آنارشیستی دارند، راه دیگری را پیش می‌گیرد.
بنابراین طراحی کیتی گرین برای نشان‌دادن انفعال جین، قابلیت راهبری نوعی حرکت پیشتازانه را دارد و بدیهی است که رویکرد او به دنبال صورت‌بندی مظلومیت و خوار‌شمردن جایگاه زن در محیطی مردانه نیست. جداسازی کنش جین از هرگونه عصبانیت و شورشی هیجانی علیه رئیس شرکت و کارمندانش، نوعی نیروی بالقوه را در تماشاگر ایجاد می‌کند که شاید قادر باشد فعالیت‌های متنوع فمینیستی را (که در برخی موارد بدون هیچ‌گونه پشتوانه اجتماعی و شناخت دقیق از وضعیت زنان، تنها به کنش‌های هیجانی دامن می‌زنند) با سویه‌ای دیگر از کنش زنان به چالشی تأمل‌برانگیز دعوت کند. به هر ترتیب فیلم «دستیار» و تلاش کیتی گرین این امکان را به جین می‌دهد که در آرامشی طغیان‌برانگیز، آتش زیر خاکستری باشد که طرح فروپاشی بهره‌کشی صنعت سینما از زنان را به اعتراضی آشکار بدل کند و به‌تدریج قدرت لرزاندن اندام سست اریکه مردانه هالیوود را کسب کند.

محمدعلی افتخاری:شرق

مطلب پیشنهادی

حتما باید خواند/ کمدی انسانی؛ پروژه جاه طلبانه آقای بالزاک

“کمدی انسانی” (La Comédie Humaine) مجموعه‌ای عظیم از رمان‌ها و داستان‌های کوتاه است که توسط …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *