نگاهی به مینی‌سریال «جنگ و صلح» به کارگردانی تام هارپر یک اقتباس بی‌نقص

سایت بدون – «جنگ و صلح» را باید یکی از شاهکارهای بزرگ ادبیات جهان لقب داد و این اثر شگفت‌انگیز لئو تولستوی بارها، سنگ بزرگ فیلمسازانی شد که میل داشتند با اقتباس از این رمان اثری سینمایی یا تلویزیونی خلق کنند که نتیجه‌ برخی‌شان به‌شدت ناامیدکننده و ازدست‌رفته شد و معدود نمونه‌هایی‌ هم به‌شدت خوش‌ ساخت و‌پرداخت. یکی از این اقتباس‌ها، سریالی‌ است شش قسمتی به همین نام به کارگردانی تام هارپر انگلیسی‌. این سریال در واقع درست مثل رمان «جنگ و صلح»، وقایع اجتماعی و تاریخی روسیه طی سال‌های ۱۸۰۵ تا ۱۸۲۰، در فاصله پانزده ساله میان دو جنگ بزرگ روسیه و فرانسه  را روایت می‌کند و به ماجرای شخصیت‌های اصلی این رمان می‌پردازد که پنج خانواده اعیانی و اشرافی هستند که مثل تمام روس‌ها درگیر جنگ می‌شوند و شئونات زندگی‌ شخصی و اجتماعی‌شان به‌هم می‌ریزد. در سریال جنگ و صلح برخلاف کتاب، نمایش جنگ و چالش‌های مربوط به آن، در برابر روایت عاشقانه و دراماتیک، به حاشیه می‌رود و به این‌ترتیب این سریال بستر مناسب‌تری برای جذب مخاطب به حیطه و ژانر تاریخی می‌سازد. اندرو دیویس نویسنده سریال «جنگ و صلح» بیشتر به نمایش روابط میان چند شخصیت اصلی داستان و کمتر به معرفی جامعه روسیه در آن دوره می‌پردازد و از همان اول روایت روابط عاشقانه‌ای با جنگ درمی‌آمیزد  که باعث همدلی تماشاگر با سریال می‌شود و کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌های فیلم، مدام مخاطب را در گره‌های نه چندان کور، اما جذاب گرفتار می‌کند. هارپر توانسته به‌خوبی از عهده این اقتباس برآید و ضمن احاطه بر متن، هیچ از جلوه‌ها و امکانات سینمایی برای واگویه روایت کم نگذاشته و شاید حتی بشود گفت اگر کسی توان و حوصله‌اش را ندارد که چهارجلد کتاب جنگ و صلح تولستوی را بخواند، با دیدن این سریال، بتواند وسواس چرا نخواندن کتاب را از دلش بردارد. قاب‌های زیبا و طراحی چشم‌نواز صحنه و لباس و بازسازی زندگی مردم در مسکو و سن پترزبورگ در قرن هجدهم یکی از نکات بسیار مثبت این سریال است و انتخاب بازیگران، آن‌هم در این حد اعلا و بی‌نقص، بی‌شک توقعی است که از مجموعه‌ای حرفه‌ای برمی‌آید.  جالب است بدانید که تولستوی سال ۱۸۶۳ شروع به نوشتن رمانی با نام «دکابریست‌ها» کرد که قهرمان داستان پس از مدتی دوباره به همراه خانواده‌اش به روسیه بازگشته ‌بود اما لئو متوجه می‌شود که باید به سال ۱۸۲۵، یعنی دوران اشتباهات و بدبیاری‌های قهرمان داستانش بازگردد و از آنجا که قهرمان داستان در ۱۸۲۵ یک فرد بالغ بود ، تولستوی به این نتیجه می‌رسد که برای تبیین شخصیتش باید باز هم به عقب‌تر برگردد و راجع به دوران افتخار روسیه در سال ۱۸۱۲ بنویسد؛ بنابراین برای بار دوم نوشتن را رها کرد و این بار یکسره درباره این دوران نوشت.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *