نویسنده : یاسمن خلیلی فرد
سایت بدون – سی لاکس» نمایشی است که گروهی جوان آن را در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان روی صحنه برده اند. در این نمایش خبری از بازیگرانِ چهره یا ستارگان سینما نیست، بلکه چهار بازیگر جوان اما حرفه ای تئاتر در آن ایفای نقش کرده اند.
«سی لاکس» روایتی است از چهل و پنج دقیقه از زندگی چهار نفر در یک خانه احتمالاً جنوب شهری که مسیر زندگی آن ها وآینده شان به واسطه گذشته و اتفاقاتی که در آن رخ داده است، دچار تحولی بزرگ می شود.
از محاسن اصلی «سی لاکس» آن است که از بدو ورود به سالن، مخاطب را درگیر خود می کند. در همان لحظه ای که تماشاگر وارد سالن می شود، نمایش در حال اجراست و این مسئله امکان تنفس و فاصله گذاری را از مخاطب می گیرد. نمایش در سالن «استاد انتظامی» خانه هنرمندان اجرا می شود که سالنی کوچک و کم ظرفیت است. همین نزدیک بودنِ فیزیکی مخاطب به بازیگران و واقعه یکی دیگر از دلایلی ست که بی تردید خود را در فضای نمایش حس می کنیم و بعضاً این احساس در ما ایجاد می شود که درست وسط حیاط خانه لیلا نشسته ایم و به دعوای خانوادگی آن ها می نگریم.
حسین برفی نژاد، کارگردان این نمایش می کوشد تا حد امکان سبکی رئالیستی را به کار القا کند و از هیچ تلاشی به منظور نیل به این خواسته فروگذار نکرده است. علاوه بر حفظ و رعایت جزییات بازی و طراحی لباس و به رغم اکسسوار اندک صحنه و فضای مینی مالیستی صحنه پردازی، مخاطب همچون یک فیلم، جزییات دراماتیک کار را درک می کند و آن حجم از واقعگرایی مد نظر کارگردان را در کار لمس می کند و این از بزرگ ترین خوبی های کار برفی نژاد است.
«سی لاکس» دیالوگ های تند و تیزی دارد و فضایی که خشونت در آن جاری است. به محض سکوتِ یکی از کاراکترها، کاراکتری دیگر با داد و بیداد دعوایی تازه را شروع می کند، مسایل هر چهار شخصیت به شکل زنجیرواری به یکدیگر متصل است و همین عدم گسستگی و اتصال است که بر تنش کار و شدت کنش ها می افزاید. بازیگران در صحنه آزادانه عمل می کنند، با قدرت فریاد می زنند، یکدیگر را هل می دهند، به سمت هم لنگه دمپایی پرتاب می کنند، دنبال هم می دوند، به هم ناسزا می گویند و در اعمال و ارائه این حجم از خشونت و سر و صدا هرگز دچار خودسانسوری نمی شوند و همه این ها به کمک کارگردان می آیند تا بتواند فضای مد نظرش را به واقعگرایانه ترین شکل ممکن خلق کند.
حضور یک شخصیت کلیدی دیگر (مامان مهین) در کار که تا پایان نمایش هم او را نمی بینیم و درواقع حضور فیزیکی بر صحنه ندارد، از دیگر بخش های هوشمندانه کار است. درواقع وقتی صحنه از بازیگران خالی می شود و لیلا (فائزه یوسفی) تک و تنها می ماند تنها تکیه گاه او همان مامان مهین است که حضورش تا پایان نمایش نیز به شکلی نمادین در هاله ای از ابهام باقی می ماند.
موسیقی کار از بخش های قابل توجه آن است. موسیقی خوبی که با جنس و فضا و بافت کلی اثر همخوان است.
«سی لاکس» رویداد تلخی را به تصویر می کشد که با بحرانی به ظاهر ساده آغاز می شود و هرچه پیش می رویم گره ها بیشتر و پیجیده تر می شوند. البته به شخصه در نیمه کار به مسئله رابطه سعید با لیلا پی بردم و همین تا حدودی از تعلیق کار برایم کاست. دلیل این که دست کارگردان در نیمه های کار برای مخاطب رو می شود شاید درون مایه تا حدودی تکراری و کلیشه ای متن کار باشد؛ درواقع همان ماجرای کهنه خیانت و ارتباط مردِ میانسال با دختر جوان؛ آن هم با نشانه هایی که کارگردان بهمان می دهد از جمله تاکید بی مورد شهناز روی اعتمادش به لیلا که درواقع نوعی تلنگر یا یک دستی گلدرشت می زند یا مسئله اضطراب سعید و میلش به بازگشت هرچه زودتر به خانه شان که نشان از پرهیزش از فاش شدن رازشان می دهد.
خشونت در پایان نمایش به اوج می رسد و باید گفت کارگردان در القای حس ترس و مورد تهاجم واقع شدن به مخاطب هوشمندانه عمل کرده است.
«سی لاکس» ایده اولیه درخشانی دارد. اجرایش نسبتاً ساده است و می توان گفت کارگردان از تمام پتانسیل نمایشنامه برای اجرایی بهتر و قوی تر استفاده نکرده است. درواقع این متن نسبتاً قوی می توانست اجرای بهتری داشته باشد که البته کمبود امکانات و برخی محدودیت ها در عالی از آب درنیامدن کار بی تأثیر نیستند، اما منصفانه نیست اگر از آن به عنوان کاری شسته رفته و به اندازه نام نبرم. کاری که قطعاً برای گروهی جوان، نقطه عطفی در کارنامه حرفه ای شان محسوب می شود و نوید از آینده ای درخشان برای این گروه تئاتر می دهد.