سایت بدون -در سال دهها آلبوم موسیقی روانه بازار میشود. این آلبومها کم و بیش بازتابی از شرایط زمانه خود هستند. بعد از سیل آلبومهای سرخوشانه۹۶ و هجوم موسیقیهای به اصطلاح «شاد» به بازار موسیقی ایرانی، ۹۷ سالی برای برائت از آن نوع موسیقی بیتعهد و مبتذل بود. پاگرفتن دوباره موسیقی اعتراضی، توجه به موسیقی عاشقانه فاخر و تولید موسیقیهای ملی از برجستهترین زمینههای موسیقایی در سال۹۷ بود. البته نباید گمان کرد آنچه رخ داده صرفاً وابسته به تعهد هنرمندان است. به هر حال بازار در هر فصلی چیزی طلب میکند و آنچه در سال ۹۷ رخ داد هم فارغ از خواست بازار نبود. دلزدگی مخاطبان از موسیقیهای «بزن و بکوب»، کنسرت گیت حمید هیراد و شرایط خاص اقتصادی همه موجب شد دستور کار موسیقی در سال گذشته تغییر کند. در این گزارش پرسروصداترین آلبومهای سال۹۷ را مرور میکنیم.
ابراهیم (محسن چاوشی)
بیتردید جنجالیترین آلبوم موسیقی سال۹۷ «ابراهیم» بود. آلبومی که در دو نسخه منتشر شد. برای انتشار این آلبوم کشوقوسهای زیادی پیش آمد. وزارت ارشاد مجوز نمیداد و کار به جایی رسید که چاوشی گفت اگر ارشاد تکلیف آلبومش را مشخص نکند آن را به صورت رایگان برای طرفدارانش روی فضای مجازی منتشر میکند. این سالها هم در میان معرکه کنسرت گیت هیراد و جولان هوروشبند و ماکانبند و… محسن چاوشی با «پاروی بیقایق»، «منخود آن سیزدهم» و «امیر بیگزند» دلبری میکرد. چاوشی صدای درد و دریغ بود. بچه دردمند خرمشهر که بهاندازه موطنش دوستداشتنی و استوار بود.
خوانندهای بسیار مشهور که سلبریتی نبود و از منش سلبریتیها حذر میکرد. اهل تکرار خودش نبود. واهمهای از شکست نداشت. دنبال مخاطب نمیدوید که مخاطب را دنبال خود میکشید. اما «ابراهیم» بهواقع یک اعلام جنگ بود. اعلام جنگ به همه باورهای ما درباره چاوشی و صدالبته اعلام جنگ به خودش و آنچه تا امروز بهجا گذاشته. آلبوم ابراهیم در اولین روز انتشارش، رکورد افتتاحیه فروش موسیقی دیجیتال را شکست. در حال حاضر آلبوم «ابراهیم» پرفروشترین آلبوم در روز نخست انتشار در ایران است. فروشی که البته خیلی زود افول کرد. چاوشی گفته بود: «ابراهیم اعلام جنگ من است.» اعلام جنگ به که؟ اعلام جنگ به کجا؟ به جناب ژن خوب که تهیهکننده «امیر بیگزند» بود یا به پسر برادر وزیر ارشاد دولت دهم که تهیهکننده «ابراهیم» است؟ همه اینها نشان میدهد آلبومی هدر شده که نه راهی را باز کرد و نه قلبی را به دست آورد.
کجا باید برم (روزبه بمانی)
روزبه بمانی پر تکرارترین نام در عرصه ترانهسرایی موسیقی پاپ است. او از اواسط دهه هشتاد شمسی تا امروز پرکارترین ترانهسرای موسیقی پاپ در ایران بوده است. بمانی در دهه اول فعالیتش بیشتر برای خوانندههای آن سوی مرزها شعرگفته است. کسانی که در گیرودار مبارزه جوانان ایرانی علیه پهلویها سوار بر هواپیما شدند و به همان کشورهایی رفتند که ساواکیها از ترس مجازات شکنجه مردمان به آنها گریخته بودند. همین همکاریها باعث شد که او در کارهایی که با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر میشد نامش درج نشود و بسیار از خوانندگانی که با او همکاری میکردند خودشان همکاری با او را تکذیب کنند. اما سبک او و پرکاریاش به مرور باعث شد اهالی موسیقی به سرعت اثر او را تشخیص بدهند، حتی اگر نامش پای اثر نباشد.
«کجا باید برم» بسیاری از قطعههایش پیشتر بهعنوان تیتراژ یا تکآهنگ منتشر شده بود. سر آلبومش که نام آلبوم هم از آن گرفته شده تیتراژ فیلم «لاتاری» محمدحسین مهدویان بود. در نخستین آلبوم بمانی خبری از شگفتی نبود. همان چیزهایی را که انتظار داشتیم شنیدیم. همان چیزهایی که دو دهه است به آنها عادت کردهایم و شاید بعضیهایمان از آن خسته شده باشیم. بمانی هنوز نقطه قوتهایش را میشناسد. او هنوز بهترین شاعر لحظهها و «آنهای» دوران ماست. بمانی به خوبی میتواند کیفیتها و مفاهیم را تبدیل به امور محسوس کند و آنها را به ترانه بکشاند. همه این خوبیها در «کجا باید برم» بود، اما خبری از تازگی در این آلبوم نبود. امضا داشتن و رسیدن به سبک، بزرگترین آرزوی هر هنرمندی است؛ اما از دیگر سو بزرگترین ترس هنرمندان هم تکراری شدن و به تکرار افتادن است. زنده ماندن و هنرمند ماندن پیدا کردن خط باریکی است که از بین تکراری شدن و سبک داشتن میگذرد. خطی که یک سویش ترسوها ایستادهاند و در سمت دیگرش احمقها. بعضی از دوستداشتنیترین ترانههای دوران ما را روزبه بمانی سروده است؛ اما به نظر میرسد او خط را گم کرده است.
ایران من (همایون شجریان)
انتشار «نه فرشتهام نه شیطان» یک بلوای تمامعیار بود.
هر پردهای که آواز کجا رفتی همایون بالاتر میرفت موسیقی ایرانی بیقرارتر میشد. در آغاز راه همه گیج و گنگ بودند. موسیقی سنتی که تبدیل به یک موسیقی محفلی و مهجور شده بود عشاق تازهای پیدا کرده بود. عدهای از این استقبال بیسابقه ذوق زده بودند و جماعتی آن را حاصل ابتذال سلیقه هنری مردمان میدانستند. عدهای از گشایش افقهای تازه در موسیقی سنتی صحبت میکردند و کسانی انگ پاپ بودن
به آن میزدند. حالا پس از چند آلبوم و شنیدن کارهای متعدد از زوج شجریان-پورناظری بهتر میتوان صحت هر کدام از این ادعاها را سنجید. «ایران من» تلفیقی از قطعات اجرا شده در «کنسرت نمایش سی» و قطعات اجرا شده در کنسرت «ایرانمن» بود. برای نزدیک شدن به منطق و فضای کلی اثر بهترین گزینه قطعه «ایران من» است. قطعه «ایران من» که نام آلبوم هم از این قطعه گرفته شده فضایی چندپاره دارد. با نوا شروع میکنیم و ناگاه به شور میپیوندیم. شعر میگوید پرچم ایران کفن من است و همایون با اجرایش ما را به صحت این ادعا مطمئن میکند. اما با انتقالی نابهنگام به دستگاه ماهور و تصنیف مرغ سحر میرسیم. شکستن ریتم و تغییر دستگاه در میانه آواز الزماً مذموم و ناپسند نیست.
به شرط آنکه نظمی در پی شکستن نظم پیشین پدید بیاید و شنونده را از زمزمه ملودی منصرف نکند. آنچه میشنویم نه سامان دادن نظمی تازه که بازی با حافظه نوستالژیک مخاطب است. اجرای «مرغ سحر» آنچنان که محمدرضا شجریان اجرا کرده است، با همان مختصات آشنا، نحوی کلاهبرداری احساسی از مخاطب است. شعر ایران من هم سهم موثری در گیسختگی و عدم انسجام قطعه دارد. شعری که با تقدیس پرچم ایران آغاز میشود و با ستایش محکومان به حصر پایان مییابد. اوج ابتذال شعر آنجایی است که پس از ستایش در حصر نشستگان قید میزند که تنها تو ایران منی و از آنها دعوت میکند بار دیگر ظلم ظالم را فریاد کنند.
آرش کمانگیر (شهرام ناظری)
در حال حاضر جزء پرفروشترین آلبومهای بازار دیجیتال است. طبعاً هر اثری از استاد شهرام ناظری برای بازار موسیقی یک اتفاق است. او در این آلبوم با پژمان طاهری همکاری کرده است. آلبوم «آرش کمانگیر» که زمستان۹۷ منتشر شد شامل ۶قطعه است. همانطور که ممکن است به ذهنتان خطور کند، آلبوم برمبنای شعر «آرش کمانگیر» سروده سیاوش کسرایی شکل گرفته است. استاد قطبالدین صادقی، از اهالی تئاتر ایران بخشهایی از شعر را روی موسیقی طاهری و مابین آواز شهرام ناظری دکلمه کرده است. استاد ناظری در سالهای اخیر چند آلبوم با پسرش حافظ کار کرده بود و بعد از اینکه حافظ از ایران رفت این نخستین آلبوم شهرام ناظری است. فعلاً برای نقد و بررسی این آلبوم خیلی زود است. اما اجمالاً این آلبوم بازسازی دوباره حافظه موسیقایی ما از استاد است. حافظهای که با «مولویه» و «شیدایی» شکل گرفته بود و در سالهای اخیر کمی مخدوش شده بود.
حالا که میروی (محمد معتمدی)
«حالا که میروی» حاصل همکاری یک گروه سه نفره و جذاب است که رنگی تازه به موسیقی عاشقانه داد. آقایان فرید سعادتمند، محمدمهدی سیار و محمد معتمدی در یک کار گروهی خاطره دوران اوج تصنیف فارسی در دهه۵۰ شمسی را زنده کردند. در همان روزهای اول پس از رونمایی آلبوم در گفتوگویی تفصیلی با آقایان سیار و معتمدی درباره مختصات اثر به گفتوگو پرداختیم. نقد و بررسی آلبوم هم مثل باقی آلبومهای زمستانی میماند برای بهار پیشرو. اما در یک نگاه کلی «حالا که میروی» از نظر ما کاملترین و فاخرترین آلبوم سال گذشته است. آلبومی که در شعر، اجرا، سازبندی و تنظیم از مرتبه خوب پایینتر نمیآید و چند قطعه عالی را در خود جای داده است.
آرش کمانگیر (شهرام ناظری)
در حال حاضر جزء پرفروشترین آلبومهای بازار دیجیتال است. طبعاً هر اثری از استاد شهرام ناظری برای بازار موسیقی یک اتفاق است. او در این آلبوم با پژمان طاهری همکاری کرده است. آلبوم «آرش کمانگیر» که زمستان۹۷ منتشر شد شامل ۶قطعه است. همانطور که ممکن است به ذهنتان خطور کند، آلبوم برمبنای شعر «آرش کمانگیر» سروده سیاوش کسرایی شکل گرفته است. استاد قطبالدین صادقی، از اهالی تئاتر ایران بخشهایی از شعر را روی موسیقی طاهری و مابین آواز شهرام ناظری دکلمه کرده است. استاد ناظری در سالهای اخیر چند آلبوم با پسرش حافظ کار کرده بود و بعد از اینکه حافظ از ایران رفت این نخستین آلبوم شهرام ناظری است. فعلاً برای نقد و بررسی این آلبوم خیلی زود است. اما اجمالاً این آلبوم بازسازی دوباره حافظه موسیقایی ما از استاد است. حافظهای که با «مولویه» و «شیدایی» شکل گرفته بود و در سالهای اخیر کمی مخدوش شده بود.