نگاهی به کارنامه هنری بهروز شعیبی، کارگردان «روز بلوا» /بلوا در دهلیز آرامش

سایت بدون -کمتر کارگردانی را در تاریخ سینمای ایران می‌توان پیدا کرد که در ۴۰ سالگی کارنامه متنوع و پرباری داشته باشد؛ از بازیگری تا دستیاری‌کارگردان و برنامه‌ریزی و کارگردانی. شاید خیلی‌ها وقتی «آژانس شیشه‌ای» را در اواسط دهه ۷۰ می‌دیدند، گمان نمی‌کردند بازیگر نقش «سلمان»، یکی از پسران حاج‌کاظم، بعدها تبدیل به یک کارگردان جوان و مهم در قاموس سینمای انقلاب اسلامی شود. شعیبی، بازیگری را در سال ۷۶ و با ابراهیم حاتمی‌کیا شروع کرد و کارگردانی را در سال ۸۱ و با سعید عالم‌زاده برای «توکیو بدون توقف». اگر مبنا را همان اوایل دهه ۸۰ بگذاریم می‌توان بخت بلند شعیبی در کارنامه‌اش را به‌وضوح دید. به این اسامی دقت کنید: محمدحسین لطیفی، فریدون جیرانی، احمدرضا معتمدی و فرزاد موتمن. این کارگردان‌ها تا قبل از ۳۰ سالگی شعیبی به او آموخته‌اند و شعیبی هم دستیار آنها بوده است. هنرمندان کمی چنین فرصتی را در جوانی پیدا می‌کنند و عملکرد سال‌های بعد او نشان می‌دهد شاکر این بخت و اقبال بوده و از تجربیاتی که به‌دست آورده، به‌خوبی سود برده است.

اولین فیلم سینمایی، شروعی ناامیدکننده

وقتی در ۲۶ سالگی اولین فیلمش را با حضور شهاب حسینی، حسن شکوهی و لیلا زارع ساخت، تمام دوستانش هم از شروع شعیبی ناامید شدند. «باغ آلوچه» فیلمی بود که در سال ۸۴ و در ژانر کودک و نوجوان ساخته شد و حتی در جشنواره فیلم کودک و نوجوان هم بیش از یک جایزه بازیگری چیز بیشتری به‌دست نیاورد. این فیلم نه در گیشه موفقیتی کسب کرد و نه نگاه منتقدان را به سمت خودش جلب کرد. البته پیش از این فیلم، شعیبی چندین مستند و فیلم تلویزیونی ساخته بود. شاید به‌عنوان اولین فیلم برای شعیبی، باغ آلوچه در یادش مانده باشد، اما نه‌تنها سینمای ایران، بلکه سینمای کودک هم بعید است سال‌ها بعد چنین فیلمی را به‌خاطر داشته باشد.

پرش با «دهلیز»

شکست باغ آلوچه آنقدر سنگین بود که باعث شد شعیبی تا هفت سال بعد سراغ ساختن فیلمی نرود. «دهلیز» در سال ۹۱ و با حضور متفاوت رضا عطاران ساخته و پخش شد و توانست جوایزی را برای شعیبی و بازیگرانش به همراه داشته باشد. در سی‌و‌یکمین دوره جشنواره فیلم فجر و در بخش نگاه نو، سیمرغ بهترین فیلم به بهروز شعیبی برای فیلم دهلیز رسید تا همگان باغ آلوچه را فراموش کنند و در برزخی گرفتار شوند که شعیبی واقعی خالق کدام اثر است؟ بعد از دیدن فیلم انسانی دهلیز، خیلی از منتقدان در گوش یکدیگر نجوا کردند که انگار قرار است یک کارگردان پرانرژی و صاحب نگاه به سینمای ایران اضافه شود.شعیبی در گفت‌وگویی با ایسنا گفته بود برای ساخت دهلیز از مشورت چند کارگردان استفاده کرده است: «{به‌جز حاتمی‌کیا} البته دو فیلمساز دیگر بودند که در مرحله نگارش فیلمنامه و تدوین کمک زیادی به من کردند؛ رخشان بنی‌اعتماد و همایون اسعدیان. آقای اسعدیان را که از زمان ساخت «طلا و مس» می‌شناسم و در این مدت هرکاری خواستم انجام دهم با او مشورت کرده‌ام، چون به‌نظرم شناخت خیلی خوبی از قصه و ژانرهای مختلف دارد. خانم بنی‌اعتماد هم که شناخته شده هستند و من در فیلمی به تهیه‌کنندگی ایشان، دستیار کارگردان بودم و از نظراتشان با توجه به فشردگی کار برای رساندن فیلم به جشنواره‌ فجر خیلی استفاده کردم.»

پرده‌نشینی در تلویزیون برای دیده شدن

حضور در تلویزیون بعد از ساخت تنها دو فیلم، یک ریسک بزرگ برای هر کارگردانی محسوب می‌شود. درصد این ریسک وقتی بالاتر می‌رود که بدانیم موضوع سریال هم حساسیت‌برانگیز است و مهم. «پرده نشین» اولین سریال بهروز شعیبی بود که در ۳۴ قسمت و با حضور ویشکا آسایش، حامد کمیلی، سارا بهرامی و فرهاد آئیش در نقش «حاج‌آقا شهیدی» و هومن برق‌نورد در نقش «حاج‌آقا مهدوی» از شبکه اول سیما در سال ۹۳ پخش شد. این سریال که طرفداران زیادی هم برای خودش دست و پا کرد درصدد گسترش سبک زندگی ایرانی-اسلامی بود. در این سریال به‌دلایل و بهانه‌های مختلف به سبک زندگی ایرانی-‌اسلامی توجه شد؛ سبکی که در گذشته پررنگ‌تر بوده و اکنون هم در برخی شهرستان‌ها رایج است، اما مردم در شهرهای بزرگ به‌دلیل سرعت فناوری از آن فاصله گرفته‌اند. روحانیت در این سریال شکل کلیشه‌ای سریال‌های مشابه را نداشت و نقش‌آفرینی فرهاد آئیش یکی از ماندگارترین آثار وی در حوزه بازیگری است. آنچه درباره پرده‌نشین قابل ذکر است اینکه تغییر نوع رویکرد و پرداخت هنری و محتوایی به سریالی که قرار است به نقش روحانیون در اجتماع و مناسبات صنفی میان آنها بپردازد، در این سریال نمود عینی داشته که خود حاکی از نگاه نوین و متفاوت سازنده اثر است.شعیبی در پرده نشین و با تکیه بر موفقیت‌های دهلیز با تسلط و اعتمادبه‌نفس بیشتری نگاه خودش را در سریال جاری کرده بود و همین باعث قوام اثر و دلنشینی بیشتر شده بود. پرده نشین، نه‌فقط در میان آثار شعیبی، بلکه در آثار دهه ۹۰ تلویزیون هم صاحب جایگاه قابل احترامی است و قابلیت بارها دیدن را هم دارد.

«سیانور»، عاشقانه تاریخی

تنوع‌طلبی و ریسک‌پذیری؛ با نگاهی به فهرست آثار شعیبی می‌توان این دو خصیصه را به‌راحتی دید. یک سال بعد از ساخت سریال خانوادگی و فضای ملودرام و دینی پرده نشین، شعیبی سراغ «سیانور» و تاریخ معاصر می‌رود. بعد از موفقیت سریال‌هایی مانند «پروانه» و «ارمغان تاریکی» با موضوعات تاریخی دهه ۵۰ و انقلاب، سینما هم حس کرد که چنین فیلم‌هایی ممکن است با اقبال عمومی مواجه شوند. هرچند سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور هم کم‌کم به این نتیجه رسیده بود که باید رابطه نزدیک‌تری با سینما داشته باشد و از این ابزار هم هرچند با تاخیر اما می‌شود استفاده کرد. سیانور، هرچند به‌واسطه قطعه آهنگ محمد معتمدی و بازی درخشان مهدی هاشمی در ذهن‌ها مانده، اما نمی‌توان از تاثیرگذاری آن در سینمای تاریخ معاصر به‌راحتی گذشت. در سیانور به چهره‌هایی کلیدی مانند تقی شهرام، مرتضی صمدیه‌لباف و مجید شریف‌واقفی در متن یک داستان عاشقانه نافرجام پرداخته شده و شعیبی درکنار کارگردانی، نقش شریف واقفی را هم ایفا کرده است. سیانور یک فیلم قابل دفاع در کارنامه شعیبی است و برای فیلم‌های شبیه به خودش که بعدها ساخته شد حتما قابل اعتنا و استناد بوده و خواهد بود.

«دارکوب»، یک بازی خوب و تمام

تنوع‌طلبی و جسارت شعیبی این‌بار پایش را از دل تاریخ به قلب جامعه برد. به‌جایی که شعیبی می‌خواست داستان اجتماعی روابط انسانی افراد جامعه را در رو‌در‌رویی با معضلات اجتماعی و اعتیاد روایت می‌کند. «دارکوب» هرچند نامزد ۱۰ سیمرغ بلورین از جمله سیمرغ بلورین بهترین فیلم سی‌و‌ششمین دوره جشنواره فیلم فجر شده ‌بود که البته موفق به دریافت دو سیمرغ برای بازیگرانش شد، اما شعیبی در دارکوب از سطح فیلم‌های مرسوم در سینمای ایران با موضوع اعتیاد که اوج آنها در دهه ۶۰ بود فراتر نرفت. دارکوب در گیشه شکست خورد و مهم‌ترین نکته بارز آن بازی درخشان سارا بهرامی بود. اگر شروع پرداختن به زنان معتاد در سینما و تلویزیون پس از انقلاب را سریال «مسافر» و بازی پانته‌آ بهرام در آن بدانیم، کسی شک ندارد که سارا بهرامی استاندارد بازیگری در این حوزه را چندین درجه بالاتر برد. امین حیایی و مهناز افشار در این فیلم کاملا معمولی بودند و کارگردانی شعیبی هم چیزی بیشتر از فیلم‌های قبلی‌اش نداشت. یکی از نقدهایی که به داوران جشنواره دوره سی‌وششم گرفته می‌شد توجه بیش از حد به موضوع این فیلم به‌جای توانایی فنی سازندگانش بود. به هر‌حال دارکوب، به‌عنوان یک اثر معمولی در کارنامه شعیبی حضور دارد و البته ممکن است طرفداران معدودی برای خودش هم داشته باشد.

شکست «گلشیفته»

شبکه نمایش خانگی آنقدر جذاب و پرکشش بود که توانست بهروز شعیبی را به طرف خود بکشاند. «گلشیفته»، مجموعه کمدی-اجتماعی به تهیه‌کنندگی علی‌اکبر نجفی در یک فصل و ١۶ قسمت ساخته شد. نازنین بیاتی، مهناز افشار و مهدی هاشمی نقش‌های جدی این سریال را بازی می‌کردند و هومن سیدی، امیرمهدی ژوله و محمد بحرانی هم قرار بود بار طنز آن را به دوش بکشند. باز هم دغدغه‌های اجتماعی سراغ شعیبی آمده بودند و گریبانش را محکم چسبیده بودند. گلشیفتهِ بهروز شعیبی یک عقبگرد آشکار برای او محسوب می‌شود. از لحظه آغاز با معرفی شخصیت‌های کاملا تک‌بعدی و مشابه کاریکاتورهای مجلات طنز، سعی در مطرح‌کردن موضوعات گوناگون اجتماعی دارد. تضاد اصلی سریال نیز در همین نقطه قرار می‌گیرد یعنی جایی که فیلمساز دغدغه اجتماعی داشته و قصد دارد به آنچه در جامعه پیرامونش می‌بیند، تلنگری زده و آن معضلات را در قالبی طنز به تصویر بکشد. اما شخصیت‌هایی که خلق کرده چنان ضعیف و لوده هستند که حتی نمی‌توان آنان را در کمدی‌های مبتذل شبکه نمایش خانگی نیز تحمل کرد.شخصیت پدر با بازی بسیار ضعیف مهدی هاشمی، یکی از این نقش‌هاست که به‌دلیل ضعف شخصیت‌پردازی به‌طور کامل استعدادهای این بازیگر توانا را از بین برده و او را تبدیل به شخصیت مضحکی کرده که در قامت همان تعریف قدیمی و منسوخ شده «فرد شهرستانی» می‌گنجاند. شخصیتی که گیج‌و‌منگ است و دیالوگ‌نویسی‌هایی که برای او انجام شده، نشان می‌دهد نویسنده اثر هنوز نتوانسته به درک درستی از فضای طنز برسد.کارنامه شعیبی رنگارنگ است و فراز‌و‌نشیب‌های زیادی دارد. شعیبی هرچند نشان داده سینمای مطلوبش چه نوع سینمایی است، اما هنوز به‌طور کلی و کامل سینمای شخصی‌اش را نیافته و باید منتظر ماند و دید که «روز بلوا» چه وجهی از سینمای مطلوب شعیبی را در خود پیدا می‌کند.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «جا خوردن»

سایت بدون – آدمی که دستپاچه می شود موقعیت خود را فراموش می کند یعنی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *