«خون شد» فیلمی است که کیمیایی به آن دل بسته؛ درست مثل هواداران بیشمارش که منتظرند او یک شاهکار دیگر بسازد. امسال برای او سال خوبی بوده؛ «گوزنها» در نظرسنجی منتقدان مجلهی «فیلم» بیشترین رأی را به دست آورد و دوباره سر زبانها افتاد. پنجاه سالگی ساخت «قیصر» هم همین ماهها جشن گرفته شد و تأثیرش در سینمای ایران گوشزد شد
۱
پنج سال پیش وقتی مسعود کیمیایی فیلمنامهی «قاتل اهلی» را نوشت، هرگز فکرش
را نمیکرد که همین فیلم بلای جاناش شود و باعث شود چند سالی از سینما
دور بماند. «قاتل اهلی» میخواست وحشی باشد، روشن و قاطع به سرمایهداری
بتازد و از وضع کنونی حرف بزند اما به دست تهیهکنندهاش شده بود شیر
بییالودُم. ظاهرش به ما میگفت مسئلهی مهمی دارد ولی آنچه بر فیلم رفت
نشان میداد که قربانی خودش شده است. «قاتل اهلی» با تلاش غمبار
تهیهکننده برای تغییر ماهیت آن و دستوپازدنش برای بازگشت سرمایه به ضد
خودش بدل شد. تراژدی همینجا رخ داد: فیلم قرار بود نیشتری به سرمایهداری
نوکیسهی ایرانی بزند اما حواسش نبود که ابزار تولیدش همان ملزومات
سرمایهداری است. میخواست از قواعد بازار بگوید اما سلطهی بازار را
پذیرفته بود. میخواست اعلان جنگ علیه سرمایهداری لخت و عور و
لجامگسیخته باشد ولی وضعاش تراژیکتر از آن بود که بتواند کاری کند.
«قاتل اهلی» در خودش غرق شد. خودش، خودش را کشت. مقصر تهیهکننده بود یا
کارگردان؟ شاید هر دو. تن دادن به قواعد سرمایه نیاز به یک نقطهی مشترک
دارد و این نقطهی مشترک، نه محتوای فیلم، نه داستان «قاتل اهلی» که سودی
تخیلی بود: یکی فکر کرده بود چهرهای را استخدام میکند و کنارش مشهور
میشود، دیگری فکر کرده بود با پول او فیلم خودش را میسازد. دعوا وقتی
شروع شد که سرمایه ترسید و عقب کشید و محصول بهدستآمده مناسب بازار تشخیص
داده نشد. غافل از اینکه فیلمی که ضدبازار است نمیتواند شبیه و تابع مد
روز باشد و قلعوقمع همینجا شروع شد؛ «قاتل اهلی» فیلمی شد که ظاهری
معترض داشت اما درواقع محصول همان محیط قابل اعتراض بود: سرمایهداری
سیریناپذیری که هیچوقت اعتماد نمیکند و جرئت تغییر قالب بازاری را
ندارد، فیلم را بلعید. «قاتل اهلی» دچار اختلال هویت شد، بهسختی میشد به
ماهیتش پی برد و گفت که چیست، فیلم بعد از کلی دستوپازدن اکران شد اما
دیگر فیلمی نبود از «مسعود کیمیایی» که زمانی هر اثرش زلزلهای به راه
میانداخت.
۲
فیلمی از مسعود کیمیایی؛ این چند واژه سالهای سال اعتبار داشت، فارغ از هر
نقد و نظری که به رویکرد فیلمها وارد بود هر فیلم مسعود کیمیایی، نگاه و
نگرشی داشت که او را به شرایط روز وصل میکرد. حتی وقتی خود کیمیایی از
جامعهاش دور بود و بهسختی با جوانها رابطه برقرار میکرد، نشانههایی از
این ناسازگاری در آثارش دیده میشد؛ آن اعوجاج و تشتت روایی بعدِ دوم
خرداد بیشتر حاصل تلاش برای برقراری ارتباط بود و نتیجهاش فیلمهایی بود
انتزاعی که دور بود از سینمای مسعود کیمیایی. اما حالا در هفتادوهشت سالگی
کیمیایی انگار جایی ایستاده که بیست سال برایاش سرگردان بود، ساخت فیلمی
دربارهی ارزشهای ازدسترفته، مرثیهسرایی و درعینحال حضور قهرمانی
تراژیک که برای احیای یک نظر حاضر است از جاناش بگذرد.
۳
«خون شد» نام فیلم تازهی مسعود کیمیایی است؛ سیامین فیلم او. سال قبل بود
که معلوم شد کیمیایی فیلمی خواهد ساخت به اسم «عدالت شوم». آن روزها خود
کیمیایی میگفت دلاش میخواهد فیلمی بسازد به نام «تبعید سایهها»، فیلمی
که سال ۱۳۹۱ پروانهی ساخت آن صادر شده بود و شنیده میشد که بنیاد سینمایی
فارابی قرار است آن را تهیه کند. «تبعید سایهها» در دههی سی و چهل
میگذشت، در دورهای که بخشی از جریان چپ در ایران داشت پا میگرفت.
میگفتند اکبر زنجانپور نقشی در فیلم بازی میکند و احتمالا پولاد کیمیایی
هم یکی از بازیگران فیلم است. آنها که فیلمنامه را خوانده بودند، میگفتند
فیلمی است شبیه «سرب» و چون تاریخی است پرخرج هم هست. کیمیایی حتی برای
دیدن یک سرمایهگذار به روسیه هم رفت اما انگار قرار نبود این فیلم ساخته
شود. چه اینکه این فیلمنامه هم مثل پروژهی «اِشغال» بهرام بیضایی در
کمدهای بنیاد سینمایی فارابی ماند و خاک خورد تا کیمیایی ناامید شود و فیلم
دیگری شروع کند. «عدالت شوم» که خیلی زود ناماش به «خون شد» تغییر کرد،
زمستان سال قبل مجوز ساخت گرفت. خودش میگفت «داستان “خون شد” به مثابهی
خانهای قدیمی است که همه چراغهایش خاموش بوده و هیچکس نیز در اتاقهایش
ساکن نیست. در این میان یکی از ساکنین این خانه میآید و همه چراغها را
روشن میکند.» او به زبان خودش قصهی فیلم را کمی لو داده بود.
۴
«خون شد» یک «قیصر» جدید بود؟ این شایعهای بود که از یکی دو ماه پیش سر
زبانها افتاده بود. میگفتند مسعود کیمیایی «قیصر» را بهروز کرده و فیلم
او درواقع قسمت دوم آن است. اما واقعیت این بود که کیمیایی همیشه مخالف
دوبارهسازی «قیصر» بود. سالها پیش وقتی هنوز رابطهی بهروز افخمی و بهرام
رادان شکرآب نشده بود یکبار افخمی اظهار تمایل کرد که «قیصر» را با این
بازیگر بسازد. کیمیایی اما با همان لحن کناییاش آنها را روانه کرد. بعدها
هم هر وقت از «قیصر» حرف زد آن را محصول زمانهاش خواند، محصول زیست
شخصیاش، دورهای که در آن زندگی میکرد و همهی آن چیزهایی که «قیصر» را
از آبوگل درآورده بود. آخرین بار هم در شمارهی ویژهی پنجاهسالگی مجلهی
فیلم بود، وقتی جواد طوسی از او پرسید که آیا «قیصر» قابلیت استناد و
الگوپذیری دوباره برای این دوران با ساخت قسمت دومش را دارد، کیمیایی جواب
داد: «من هیچ فیلمی را از خودم و حتی دیگران در دوبارهکاری دوست ندارم.
ضربهای به من میخورد، تمام جانم بههم میریزد و میشود یک اثر. اگر من
این را تکرار کنم جانم به هم میریزد. وقتی جانم بههم میریزد، تولد
دیگری رخ میدهد وگرنه اساس کار تقلب است. یک کاری کردهایم گرفته، حالا
میخواهیم آن را ادامه بدهیم که آن هم بگیرد! این کار اصلا هنرمندانه
نیست.»
۵
اما چرا میگفتند «خون شد» یک «قیصر» تازه است؟ ماجرا از اینجا شروع شد که
بعضی فقط یک خط ماجرای فیلم را شنیدند؛ قصهی بازگشت مردی که میخواهد
همهچیز را راستوریست کند. این خلاصهی داستانی نامفهوم بود از «خون شد»
که آن را ربط میداد به «قیصر» که مثل آن فیلم دربارهی مردی بود که بعد
بازگشت با فاجعهای روبهرو میشد. اما «خون شد» راه دیگری را میرفت، درست
است که قهرمان «خون شد» هم دنبال احیای یک ارزش دفنشده در مناسبات
اجتماعی است و میخواهد آبرو را به خانواده برگرداند اما ماجرای فیلم
دربارهی انتقام نیست. «خون شد» دربارهی مردی است که برمیگردد و میبیند
خانهاش فروپاشیده و دست به کار میشود تا همهچیز را راستوریست کند و
سرجای قبلیاش برگرداند. این وسط مجبور است با کلی آدم دربیفتد و خون بریزد
و خون بدهد. اما درنهایت این قهرمان تراژیک راه را نشان میدهد. میگویند
فیلمنامهی تازهی کیمیایی شستهورفته است و منسجم و یکی از بهترین آثاری
است که در سالهای اخیر نوشته. با دیالوگهایی کوتاه و روایتی که تشتت
آثار قبلی را ندارد و سرراست و کموبیش دقیق جلو میرود.
۶
«خون شد» را جواد نوروزبیگی تهیه میکند؛ کسی که همهجور فیلمی در
کارنامهاش هست، از «پرسه در مه» و «طبقه حساس» تا «اعترافات ذهن خطرناک
من» و «سراسر شب». سرمایهی فیلم را محمدصادق رنجکشان تأمین کرده که امسال
کلی فیلم از او اکران شده، از «سرخپوست» و «متری شیشونیم» گرفته تا
«روسی» و «سرکوب». اینها کنار کیمیایی ایستادهاند تا او سیامین فیلماش
را بسازد. اما تیم بازیگران فیلم در نوع خودش عجیب و جالب است؛ آقاخانی
قهرمان فیلم شده، همان مردی که میخواهد آرامش را به خانه برگرداند. او که
هنوز بین نقشهای کمدی و جدی در نوسان است، حالا در فیلمهای درام بیشتر به
دل مینشیند؛ مقایسهی نقشاش در «قسم» محسن تنابنده با بازیاش در «رحمان
۱۴۰۰» نشان میدهد که او در نقشهای جدی بهتر جا افتاده. کنار او سیامک
انصاری، لیلا زارع، نسرین مقانلو، هومن برقنورد و سیامک صفری هم هستند،
بازیگران نقشهای کوتاه که بعضی از سریالهای تلویزیونی آمدهاند و برخی از
دل کمدیها. اما فیلم کیمیایی فرصتی است برای آنها که خودشان را نشان
بدهند. «خون شد» انگار زمین سفتی است که همهی اینها میتوانند رویاش
بایستند و جدا شوند از آنچه قبلا ارائه دادهاند. علیرضا زریندست که کلی
فیلم با کیمیایی کار کرده (ضیافت و متروپل و حکم و رئیس) دوباره همکار او
شده تا «خون شد» روی پردهی سینماها بیاید.
۷
«خون شد» فیلمی است که کیمیایی به آن دل بسته؛ درست مثل هواداران بیشمارش
که منتظرند او یک شاهکار دیگر بسازد. امسال برای او سال خوبی بوده؛
«گوزنها» در نظرسنجی منتقدان مجلهی «فیلم» بیشترین رأی را به دست آورد و
دوباره سر زبانها افتاد. پنجاه سالگی ساخت «قیصر» هم همین ماهها جشن
گرفته شد و تأثیرش در سینمای ایران گوشزد شد و «خون شد» درست در کشاکش همین
بزرگداشتها جلوی دوربین رفت. اگر به سرنوشت معتقد باشیم، باید حادثهی
سوم را هم به فال نیک بگیریم و منتظر «خون شد» بمانیم. شاید این فیلم مسعود
کیمیایی واقعا خون به پا کند!