یک سری کانالها تصاویر صبحانه، سفر عاشقانه، بیمارستانی، باشگاه و … میگذارند تا عدهای از آنها به عنوان استوری پیج شخصیشان استفاده کنند؛ از منظر روانشناسی این موضوع را بررسی کردیم
نویسنده : اسما صابری | روانشناس و نوروتراپیست
به نظر شما کانال تلگرامی که محتوای آن بخشهایی از زندگی دیگران البته بدون چهره است و ما را ترغیب میکند تا آنها را به عنوان استوری در پیج شخصیمان منتشر کنیم، چه کمکی میتواند به ما بکند؟ کانالی که محتوای آن، عکسهایی از شبگردی، نوشیدنی، تولد، عاشقانه، مهمانی، دستهایی که زیر سرم رفته یا حتی عکسهایی از میزهای غذایی است که به شکل شیکی چیده شدهاند. اما چرا برخی افراد برای نشان دادن زندگی خود و اشتراک آن لحظات با دیگران از محتوای آن کانال که تکههایی از زندگی دیگران است، استفاده میکنند؟ یا بهتر است این طور سوال کنیم که چرا برای نشان دادن خود از تکههای زندگی دیگران استفاده میکنند؟ همچنین از آسیبهای این اتفاق خواهیم گفت.
وقتی خود واقعیمان را دوست نداریم
با توجه به سوالاتی که در قسمت ابتدایی این مطلب مطرح شد، حتما موضوع اعتماد به نفس در ذهن شما هم جرقه زده است. در واقع بعضی افراد چون آنچه را که هستند، دوست ندارند از چنین عکسهایی برای نشاندادن خود استفاده میکنند! برای مثال عکس گذاشتن از صبحانهای لاکچری که تکهای از زندگی دیگران است، به جای عکس گذاشتن از صبحانهای معمولی که برای خودشان است، تصمیمی است که دنبال کنندگان چنین کانالهایی در شبکههای اجتماعی میگیرند.
این حجم از نیاز به جلبتوجه، زنگ خطر است
همه انسانها با توجه به گذشته و شرایط فعلیشان به میزانی از توجه نیاز دارند اما اگر این توجه خواستن شبیه میکروفنی باشد که بر سر دیگران بانگ میزند که به من توجه کنید یعنی فرد باید دربارهاش فکر و علتش را در جلسه درمان با متخصص، ریشهیابی کند. اینکه افرادی از عکس دستهای سرم زده دیگران برای جلب توجه مخاطبان خود استفاده میکنند یعنی حاضرند برای جلب توجه دست به هر کاری بزنند و این یک زنگ خطر است.
آسیبزدن به هویتمان و کاهش اعتمادبهنفس
با استفاده از اشتراکگذاری زندگی دیگران به جای زندگی واقعی خودمان، ویترینی میسازیم که دیگران ما را با آن میشناسند که اتفاقا باید بدانید این ویترین دیر یا زود برای ما خستهکننده خواهد شد زیرا هر بار که دیگران ما را با آن ویترین شناسایی میکنند، صدایی از درون ما را سرزنش خواهد کرد که تو آن چه که نشان میدهی، نیستی! این به روندکاهش اعتماد به نفس ما سرعت خواهد بخشید و پس از مدتی هویت ما تکههای شکسته و نامشخصی خواهد بود که بسیار آشفتهاند و در نهایت ممکن است نشانههایی از افسردگی ظاهر شود.
احساس ناتوانی و مانعی برای رشد
هر بار که برای نشان دادن خود از چنین عکسهایی استفاده میکنیم، خود واقعیمان را بیشتر از بین خواهیم برد. دقیقا شبیه غرق شدن یک انسان در یک اقیانوس بزرگ. همه ما برای ادامه دادن نیاز به یک هویت کامل داریم، هویتی که شنا کند تا به ساحل برسد و کم کم مسیر رشد را در پیش بگیرد اما وقتی هر بار خودمان را نادیده میگیریم و شبیه دیگری رفتار میکنیم، هر لحظه بیشتر از قبل، احساس ناتوانی خواهیم کرد. همچنین باید بدانید فردی که احساس ناتوانی و سرزنش درونی دارد، رشد نخواهد کرد. انسان سالم کسی است که میداند ضعفهایی دارد اما خود را دوست دارد و همین نور امید درونی جایی برای رشد او باز خواهد کرد.
کور شدن خلاقیت
مدل زندگی هر فردی شبیه اثر انگشت اوست و هویت او را نشان میدهد. وقتی به صدای درون و خود درونیمان توجه نمیکنیم، کم کم از او فاصله میگیریم و خلاقیتمان را هم از دست خواهیم داد. شبیه پارچهای که زخمهایش با پارچه دیگری وصله شده و به کل تغییر شکل داده است. در صورتی که ما انسانها توانمندی این را داریم که زخمهایمان را تیمار کنیم و از لابهلای همانها جوانه بزنیم. در نهایت قابل ذکر است که اگر هر یک از ما به تنهایی یا با کمک یک متخصص به خود درونمان بیشتر توجه کنیم و گوش شنوایی باشیم تا او(خودمان) را بشنویم، حتما مشکلات این چنینی پیش نخواهد آمد و فضایی برای رشد بهتر و زندگی با کیفیت تری خواهیم ساخت.