سایت بدون – نمایش «سووشون» به کارگردانی منیژه محامدی که براساس رمان ماندگاری به همین نام نوشته سیمین دانشور به صحنه رفت جزو آثار چالش برانگیز اوایل دهه ۸۰ محسوب میشود.
«سووشون» یکی از پرمخاطبترین رمانهای فارسی در ایران است و برآورد میشود تا سال ۱۳۹۵ بیش از پانصد هزار نسخه از آن به فروش رسیده باشد. این کتاب علاوه بر این، به زبانهای مختلف دنیا از جمله انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، ژاپنی و چینی نیز ترجمه شدهاست.
سیمین دانشور در تمام طول زندگیاش درخواست کارگردانان و تهیه کنندگان بسیاری را که مشتاق بودند از روی این رمان کار کنند، رد کرد و تنها منیژه محامدی نمایشنامهنویس، مترجم و کارگردان تئاتر بود که توانست اجازه به صحنه بردن نمایشی از این رمان را از دانشور بگیرد. در نمایشی که محامدی در اواخر سال ۷۹ و اوایل سال ۸۰ در سالن اصلی تئاتر شهر به صحنه برد افسانه بایگان (در نقش زری)، محمد اسکندری (در نقش یوسف)، مهدی میامی، محسن زهتاب، آزیتا لاچینی، مهوش افشارپناه، فریده سپاه منصور، حبیب دهقان نسب و … ایفای نقش کردند. این نمایش از اسفند ۱۳۷۹ تا اردیبهشت ۱۳۸۰ در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شد.
این اثر نمایشی در زمان اجرای عمومی خود مورد استقبال بسیار زیاد مخاطبان قرار گرفت اما برخی از منتقدان به نمایش روی خوش نشان ندادند و حتی به حضور افسانه بایگان به عنوان یک چهره سینمایی در تئاتر و ایفای نقشی تاثیرگذار، مانند زری واکنش نشان دادند. شاید افسانه بایگان را بتوان جزو اولین چهرههای سینمایی و به اصطلاح سلبریتی زمان خودش دانست که پا به عرصه تئاتر گذاشتند؛ بازیگری که حضورش روی صحنه با واکنشهای متفاوتی همراه بود. البته این حضور اولین و آخرین نقش آفرینی افسانه بایگان در صحنه تئاتر محسوب میشود.
یکی دیگر از واکنشهایی که برخی از منتقدان و رسانهها نسبت به این اجرا داشتند، متهم کردم کارگردان به اجازه نگرفتن از دانشور برای تبدیل این رمان به تئاتر بود که همین مساله ناراحتی نویسنده را در برداشت تا جایی که علاوه بر مجوز قبلی که به محامدی برای تولید این نمایش داده بود دست نوشته دیگری در اختیار وی قرار داد که انتهای نمایشنامه چاپ شده «سووشون» به چشم میخورد.
منیژه محامدی درباره دلایل انتخاب این رمان برای تبدیل به نمایشنامه عنوان کرد: در دورهای من خیلی علاقه مند بودم که نمایشنامهای ایرانی را به صحنه ببرم. به دنبال یک نمایشنامه ایرانی میگشتم تا اینکه روزی فرخ نعمتی پیشنهاد داد که رمان «سووشون» را تبدیل به نمایشنامه کنیم. من رمان را دوباره خواندم و دیدم که چقدر خوب است که از روی این رمان نمایشی را به صحنه ببریم. قرار شد با خانم دانشور صحبت کنیم و چون من میخواستم به آمریکا بروم قرار شد محمد اسکندری و فرخ نعمتی این رمان را تبدیل به نمایشنامه کنند. قبل از مسافرتم پیش خانم دانشور رفتم.
وی افزود: ایشان من را از بچگی میشناخت چون برادرم زنده یاد دکتر حمید محامدی یکی از دوستان صمیمی خانم دانشور و دنباله رو فعالیتهای او بود. ایشان من را در بچگی دیده بود و زمانی که گفتم من خواهر حمید هستم کافی بود که من را با روی خوش بپذیرد. زمانی که گفتم میخواهم از روی رمان، نمایشی کار کنم به من گفت برو نمایشنامهاش را بنویس تا بعد از اینکه خواندم نظرم را بگویم چون تا امروز ۸ نفر از روی رمان اقتباسهایی انجام دادند اما مورد پسند من قرار نگرفته است، حتی یک ایتالیایی میخواسته از روی رمان فیلم بسازد اما من اجازه ندادم. در طول دو ماهی که من آمریکا بودم یک نسخه از رمان را با خودم بردم و شروع کردم به نوشتن نمایشنامه.
محامدی افزود: نمایشنامه را با ترس و لرز نزد خانم دانشور بردم و وی به من گفت آن را میخوانم و دو سه هفته دیگر جوابش را میدهم چون سرم خیلی شلوغ است اما فردای همان روز صبح بسیار زود تلفن من زنگ خورد و دیدم خانم دانشور پشت خط است و تا صبح نمایشنامه را خوانده و از آن خوشش آمده است و به من گفت حقاً که خواهر حمید هستی و این نمایشنامه همان چیزی است که من میخواستم. خانم دانشور از نمایشنامه بسیار خوشش آمد و در مجوزی که به من داد نوشت حرف منیژه محامدی حرف من است.
وی با اشاره به محبوبیت نمایش نزد مخاطبان و برخوردهای منفی منتقدان نسبت به نمایش بیان کرد: متاسفانه منتقدان خیلی من را اذیت کردند و بیشتر نقدشان هم برای حضور افسانه بایگان در تئاتر و بازی در نقش زری بود. البته نزدیک به ۵۰ بازیگر را برای این نقش تست کردم تا به افسانه بایگان رسیدم اما آن زمان مثل امروز باب نبود که یک بازیگر سینما در تئاتر بازی کند. افسانه عاشق این نقش بود و بسیار با گروه همراه. او در کار با گروه رفیق و همراه بود و کار را از آن خودش میدانست. حتی پذیرفت که یک سال تئاتر کار نکند و کاملاً در اختیار نقش باشد.
محامدی ادامه داد: بسیاری از منتقدان ما ندیده نمایش را نقد کردند و حرفهای غیرمنصفانهای که درباره نمایش میزدند، مشخص بود اصلاً کار را ندیدهاند. به عنوان نمونه یکی از منتقدان نوشته بود که مگر نمایش موسیقی داشته است در صورتی که کامبیز روشن روان ۲۰ دقیقه برای نمایش، موسیقی نوشته بود. یکی از دلایل عصبانیت این افراد نیز این بود که خانم دانشور تا به حال به هیچکدام از آنها اجازه کار روی رمانشان را نداده بود و من به عنوان تنها کارگردان زنی که بعد از انقلاب کار میکردم مورد بغض و کینه آنها قرار میگرفتم