پیشنهاد کتاب/ مرگ ایوان ایلیچ؛ بی نقص ترین کتاب تولستوی

سایت بدون -ولادیمیر ناباکوف، نویسنده و منتقد پر آوازه روسی، در یکی از درس‌گفتارهای خود درباره ادبیات، تعبیری شگفت‌انگیز دارد. او می‌گوید: «ادبیات، ادبیات راستین، را نباید چون معجونی یحتمل مفید برای قلب یا مغز ــ مغز، این معده روح ــ فرو بدهید. ادبیات را باید گرفت و ریزریز کرد، بند از بندش جدا کرد، لهش کرد.»

وی معتقد است که در این صورت می‌توان رایحه تند و دوست‌داشتنی ادبیات را کف دست بویید، آن را جوید و با لذت بر زبان غلتاند؛ درست همان وقت است که می‌توان طعم کمیابش را، آن‌گونه که حقیقتا استحقاق دارد، درک کرد و به این ترتیب است که ذره‌های خرد‌و‌خمیر شده‌اش در ذهن به هم می‌پیوندند و زیبایی وحدتی را آشکارمی‌کنند که شما چیزی ازخون خود به آن داده‌اید. به‌راستی که ادبیات چنین است و مخاطب‌های جدی آن باید چنان که درخور است، مستغرق دریای بیکرانش باشند.شاید به جرات بتوان گفت که داستان بلند «مرگ ایوان ایلیچ» هنری‌ترین و بی‌نقص‌ترین دستاورد تولستوی است. نکته اساسی آنجاست که در واقع این داستان نه داستان مرگ ایوان که داستان زندگی اوست. مرگ جسمانی که در داستان تشریح می‌شود بخشی از زندگی فانی است، انسان شخصی، انسان فردی، انسان جسمانی، مسیر جسمانی خود را تا زباله‌دان طبیعت طی می‌کند؛ به اعتقاد تولستوی، انسان روحانی به قلمرو صاف و زلال خدا و عشق جهانی برمی‌گردد.  به اعتقاد وی، ایوان زندگی بدی داشت و چون زیست و زندگی بد همان مرگ روح است، پس زندگی ایوان خود مرگ بوده است و چون در پس مرگ نور زنده خداوند تابان است، پس ایوان با مردنش حیات تازه‌ای را آغاز می‌کند و این همان زندگی به معنای دقیق کلمه است. یکی از وجوه چشمگیر ساختار این داستان این است که وقتی داستان شروع می‌شود، ایوان مرده است. اما جسد مرده و هست بودن آدم‌هایی که درباره مرگ او حرف می‌زنند و جسدش را نگاه می‌کنند تضاد چندانی با هم ندارند، زیرا از دیدگاه تولستوی، هست بودن آنها زندگی نیست، بلکه مرگ را زیستن است. خواننده در همان شروع، یکی از چندین رگه درونمایه‌ای داستان را کشف می‌کند. تولستوی ورای انتقاد و سرزنش‌های تند اخلاقی، هنرمند است، چنان که بعد از گفت‌وگو درباره مرگ ایوان و پرداختن به منافع شخصی، همه چیز به‌تدریج تبدیل به نوعی تکه‌پراکنی‌های معصومانه می‌شود. این داستان پیشتاز مدرنیزم روسی پیش از عصر ملال‌آور و متعارف شوروی است. مرگ ایوان ایلیچ را با ترجمه سروش حبیبی بخوانید. 

سعیده اسداللهی‌ – منتقد ادبی

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «مادر را دل سوزد، دایه را دامن»

سایت بدون- این ضرب‌المثل یکی از پرمعناترین و عمیق‌ترین تعابیر در ادبیات فارسی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *