سایت بدون -هر کدام از ما دست کم برای یک بار هم که شده سعی کردهایم عضوی از خانواده یا یکی از نزدیکان خود را به موضوعی خاص قانع کنیم و معمولا در این زمینه بهجای نتیجه مثبت، با مقاومت بیشتر مخاطب خود رو بهرو شدهایم. حتی در بسیاری از این موارد عمیقا اطمینان داریم که نظر فرد مقابل اشتباه است اما باز هم قادر به تغییر وضعیت نبودهایم! علت چیست؟
چرا قانعسازی دیگران تا ایناندازه سخت است؟
آن چه باید به طور منطقی اتفاق بیفتد: هنگامی که نظرات شما با استفاده از حقایق به چالش کشیده شوند، تلاش میکنید خود را تغییر دهید و دیدگاهتان را با بهکارگیری اطلاعات جدید بهروزرسانی کنید. آن چه عمدتاً در واقعیت رخ میدهد: هنگامی که نظرات شما با استفاده از شواهد مخالف و مغایر تمایل شخصیتان به چالش کشیده شود، اعتقاداتتان قویتر می شود و پافشاری بیشتری بر آن ها خواهید کرد.
چرا مقاومت میکنیم؟
ما انسانها نوعی محرک درونی داریم که تمایل زیادی به حفاظت از عقاید قدیمی تثبیت شدهمان دارد. «دیوید روپیک» کارشناس ادراک خطر میگوید: انسان گونهای کاملاً اجتماعی است و مثل حیوانات برای بقا و ادامه حیات به قبیله خود وابسته است. گاهی اوقات علت مقاومت انسان برای تغییر نظرات و تفکراتش نیز همین است. در واقع انسان در گذر زمان به چیزهایی تعلق خاطر پیدا میکند که بقای خود را در ادامه این پیوستگی میداند، حال قبیله باشد یا یک باور خاص! انسانی که در معرض تغییر باور قرار میگیرد دچار نوعی ترس درونی از تنها ماندن یا پذیرش شرایطی متفاوت از آن چه انتظار دارد میشود.
اثر واکنش شدید یا نتیجه معکوس
طبق مطالعاتی که توسط دانشگاه نورتوسترن آمریکا انجام شده است، اصرار بر تغییر نظر فردی دیگر در بیشتر موارد نه تنها نتیجه مورد انتظار را به همراه ندارد بلکه به پافشاری بیشتر شخص مقابل، بر عقیده خود نیز منجر خواهد شد. امروزه این گونه جبههگیری را «اثر واکنش شدید یا نتیجه معکوس» مینامند. واکنش طبیعی انسان در برابر اصرار به تغییردادن عقیده شخصیاش، مخالفت با هر گونه تغییرات احتمالی است تا بتواند تکیهگاه ایمن خود را حفظ کند. آیا بدین معناست که گفتوگوهای اصلاحی، بیفایده خواهندبود؟ در بیشتر موارد «بله» همینطور است!اگر بهدنبال تغییرات مطلوب هستید، باید روندی کاملا معکوس را پیشگیرید. هرچه تلاش کمتری برای اصلاح ذهنیت اشتباه دیگری انجامدهیم، دستاورد بهتری را کسب خواهیمکرد. زمانیکه قصد تحمیل دیدگاهی خاص را نداشتهباشیم، فرد احساس آزادی میکند و صادقانه به آن چه در جریان است فکر میکند و حتی تفکر خود را مورد تجدیدنظر قرار میدهد. این تعادل میان نکتهسنجی و خوب گوشدادن به جای تلاش ممتد برای تغییر دیگری، هدف نهایی را بدون آنکه دلخوری رخ دهد، محقق میسازد. توصیه می شود که بحث را از مشکلات و سختیهایی که فرد طی زندگی خود متحمل شده است، شروع و با او ابراز همدردی کنید. حرفهای او، اطلاعاتی به دست میدهد که انتظارش را نداشتهاید. در ادامه با شناخت نقاط ضعف و قوت طرف مقابل، با احتیاط بیشتری وارد عمل شوید تا مکالمه موثرتری رقم بخورد.