سایت بدون – فرامرز قریبیان شامگاه روز جمعه ۱۸ بهمنماه در نشست خبری فیلم «خروج» ابراهیم حاتمیکیا اعلام کرد که این فیلم آخرین حضور او در سینماست و با این فیلم از بازیگری خداحافظی خواهد کرد. احمد طالبینژاد با تأکید بر اینکه نقشآفرینی قریبیان را در این فیلم و اساساً آثار حاضر در جشنواره را ندیده است از تثبیت سیماچه شخصیتی معترض برای این بازیگر میگوید.
فرامرز قریبیان از همان فیلم اولش «خاک» سیماچه شخصیتی معترض را به خود نسبت داد و در اغلب کارها از جمله «گوزنها» و حتی «غزل» که فیلمی عاشقانه بود این سیماچه را حفظ کرد. تعلق او به چنین نقشهایی در وهله اول به فیزیک این بازیگر مرتبط است چون چهرهای مردانه و آماده انفجار را در سیمایش میبینیم. از چنین چهرهای نمیتوان توقع داشت که نقشی باورپذیر از شخصیتی رمانتیک ارائه کند اگر چه یکی دو بار از جمله در فیلم «امشب اشکی میریزد» چنین نقشی را هم تجربه کرده اما چهره مردانه او انگ شخصیت هایی است که اعتراض دارند. در برخورد شخصی اما او را انسانی بسیار آرام، متین و باشخصیت خواهید یافت که در عین جدی بودن مهربان است و برخلاف تصویری که در فیلمها از او سراغ داریم اصلاً پرخاشگر و حتی معترض هم نیست البته چندان آرام هم نیست؛ بیقرار است و پرتکاپو و پرهیز از سکون.
وجه دیگر شکلگیری این سیماچه برای قریبیان از علاقه او به سینمای وسترن و اکشن میآید. او متعلق به نسلی است که با سینمای وسترن دلباخته سینما شدند. دوران نوجوانی و جوانی آنها مقارن با عصر طلایی سینمای وسترن و سینمای نوآر است. طبیعی است که این همزمانی بر شخصیت آنها تأثیر بگذارد. حدود ۳۰ سال پیش مسعود کیمیایی نقل کرده بود که فرامرز قریبیان عاشق فیلمهای اکشن است تا جایی که وقتی فیلم «خاک» را بازی کرد گفت تا زمانی که اسلحه به دست نگیرم و شلیک نکنم احساس نمیکنم که بازیگر شدهام.
کارنامه بازیگری فرامرز قریبیان البته خالی از فراز و نشیب هم نیست اما چندین شاه نقش از او در سینما به یادگار مانده است از جمله «گوزنها» با آن چشم های دو دو زن و مهربان «قدرت» شخصیتی که او بازی میکرد و براستی که فراموش نشدنی است بخصوص در سکانس معروف میگساری که انگار میدان مسابقهای برای هر دو بازیگر (بهروز وثوقی و فرامرز قریبیان) است. اساساً پررنگترین مؤلفه بازیگری او چشمهایش است بخصوص وقتی نمناک میشود و تصویری از یک مرد ظاهراً معترض اما عاطفی را نقش میبندد. «ردپای گرگ» یکی دیگر از بازیهای خوب قریبیان است و همچنین دو همکاریاش با اصغر فرهادی (رقص در غبار و شهر زیبا) که بسیار درخشان هستند؛ بخصوص در «شهر زیبا» که نقش پیرمردی لجوج و متعصب را چنان باورپذیر ارائه میکند که انگار این نقش برای او نوشته شده است. البته جای تأسف است که هیچ وقت فرصتی پیش نیامد تا قریبیان همکاری با بهرام بیضایی و ناصر تقوایی و داریوش مهرجویی را تجربه کند و چند شاه نقش دیگر به کارنامهاش اضافه شود.
فرامرز قریبیان عاشق بازیگری و سینماست و خداحافظیاش از این عرصه را نباید جدی گرفت. در سینما از این خداحافظیها بسیار مطرح شده اما وسوسه سینما به همین راحتی دست از سر او بر نمیدارد. نباید هم بردارد. هنوز انرژی دارد و خوشبختانه بدن سالمی هم دارد؛ اهل ورزش است و هیچ آلودگی ندارد. حتی سیگار کشیدنش هم فقط سر صحنه و در حد یکی دو پک است.
همچنان امیدوارم که این خداحافظی جدی نباشد و نباید هم باشد. تا وقتی بازیگر میتواند جلوی دوربین ظاهر شود باید کارش را انجام بدهد بخصوص که امروز به شرایط سنی رسیده که بازیگری با شاخصههای سنی او کم داریم. امیدوارم خداحافظی او صرفاً نوعی اعتراض باشد و باز هم فرامرز قریبیان را بر پرده سینما ببینیم.