سایت بدون -تلویزیون بعد سریال «مختارنامه» هیچ دستاوردی در زمینهی تولید سریال فاخر دینی و مذهبی نداشته است. برای همین هم در ده سال گذشته بارها و بارها همین مجموعه را در قالبهای مختلف، از فیلم تلویزیونی گرفته تا سریال چندقسمتی با نامهای مختلف، روی آنتن برده است. این روزها شبکهی آی فیلم به مناسبت آغاز ماه محرم دوباره پخش آن را شروع کرده است. با اینکه احتمالا همهی خوانندگان دستکم یک بار نسخهی اصلی را دیدهاند اما هنوز هم این سریال مخاطبان وسیعی دارد. فکر کردیم بد نیست شرح بدهیم که «مختارنامه» از کجا شروع شد و به کجا رسید؛ این سریال به راحتی تولید نشد و اصلا قرار نبود که میرباقری آن را بسازد. این مطلب را بخوانید تا بدانید ماجرا از چه قرار بوده است.
سال ۸۰-۸۱ بود که داود میرباقری طرح سریال سلمان فارسی را به تلویزیون ارائه داد. آن روزها او سریال «امام علی» (ع) را ساخته بود و بعدِ این سریال بود که نهضت تولید آثاری روایی دربارهی ائمه (ع) در تلویزیون شروع شد. استقبالی که از سریال «امام علی» (ع) شد، نشان داده بود که میرباقری بلد است روایت تاریخی را به روایتی دراماتیک بدل کند. او که گمان میکرد موفقیت این سریال زمینه را برای تولید یک اثر فاخر دیگر فراهم کرده طرحی را نوشت دربارهی زندگی سلمان فارسی. ظاهراً قرارداد تحقیق و نگارش آن بسته شده بود و میرباقری طی یکی دو سال توانسته بود به یک داستان کامل و سکانسبندی برای سریال هم برسد. اما یکروز مدیران وقت صداوسیما که آنروزها زیر نظر علی لاریجانی فعالیت میکردند، با او تماس گرفتند و خواستند تا در یک جلسه شرکت کند. آنجا بود که از او پرسیدند اگر قرار باشد کسی روی سوژهی نهضت توابین کار کند، چه کسی را پیشنهاد میدهد.
نهضت توابیان در واقع قیام توابین نهضت شیعی بود که در سال۶۴ هجری قمری در کوفه علیه حکومت اموی شکل گرفت. کوفیان به دلیل اینکه در قیام کربلا با امام حسین (ع) همراه نشدند، بهشدت پشیمان بودند و احساس گناه میکردند. برای همین بود که تصمیم گرفتند جبران کنند. برای همین سراغ «سلیمان بن صرد خراعی» رفتند؛ کسی که زمان پیامبر را درک کرده بود و برخی او را از صحابه میدانستند. او که بزرگ طایفهی بنی خزاعه بود، جلساتی را در خانهاش در کوفه تشکیل داد و افراد حاضر در آن سلیمان را به رهبری این قیام برگزیدند. این گروه از معترضین ۲ هدف عمده داشتند؛ اول اینکه از قاتلان امام حسین (ع) در کربلا انتقام بگیرند و دوم اینکه اهل بیت پیامبر، علی بن الحسین را به حکومت برسانند. این واقعه ۶ ماه قبل از آن بود که مختار ثقفی وارد کوفه شود، کسی که نظر مساعدی در رابطه با این قیام نداشت و معتقد بود سلیمان موفق نخواهد شد. اما سلیمان تبلیغ برای قیام را آغاز کرد و ۲ هزار نفر از کوفیان به او پیوستند و بعد پیوستن رهبران شیعهی مداین و بصره، آنها به سمت شام حرکت کردند. سلیمان پیشنهاد عبدالله بن یزید، فرماندار کوفه را مبنی بر حمایت از او مشروط بر تأخیر انداختن قیام را نپذیرفت و به راه خود ادامه داد. آنها در منطقهای به یکدیگر رسیدند و در جنگهای پراکندهی سرداران توابین کشته شدند و رفاعد بن شداد که آخرین فرماندهی باقیمانده بود، دستور عقبنشینی به کوفه را داد. مختار پس از آگاهی از این واقعه بود که به آنها اطلاع داد پس از آزادی از زندان قیامی را برای خونخواهی از حسین بن علی (ع) شروع میکند.
میرباقری که منتظر چنین سوژهای نبود پرسید خودشان چه کسی را مدنظر دارند. معلوم شد که آنها به سیفالله داد فکر میکنند، کارگردان فیلم «کانیمانگا» و «بازمانده» که در دورهی اول دولت اصلاحات معاون سینمایی وزارت ارشاد بود اما استعفا کرد و بیرون آمد تا کار فیلمسازی کند. میرباقری گفت که اگر داد این پیشنهاد را قبول کند، عالی میشود. اگرچه آن روزها خبری پیچیده بود که این سریال به ابراهیم حاتمیکیا هم پیشنهاد شده او نپذیرفته است. اما میرباقری چیزی از این داستانها و شایعات نمیدانست. آن روزها میرباقری فکر میکرد که بهترین کار این است که «سلمان فارسی» را بسازد و آن را حسن ختام کارش در تلویزیون بداند. اما چند روز بعدِ این جلسه بود که دوباره با او تماس گرفتند و گفتند که چرا خودش این کار را قبول نمیکند. میرباقری که تعجب کرده بود گفت که درگیر سلمان است. اما ظاهرا مدیران تلویزیون بهطور ضمنی به او گفتند پروژهی سلمان به این زودیها ساخته نمیشود. چرا؟ کسی جواب سرراستی نداد. اما خود میرباقری حدس زد به خاطر حواشی سریال «امام علی» (ع) باشد. آن روزها که سریال پخش میشد، عدهای معترض بودند که حاشیهروی سریال زیاد بوده و داستان از زوایایی پرداخت شده که ایبسا بهتر بود اصلا به آنها اشاره نمیشد. میرباقری گمان میکرد این افکار مدیران تلویزیون را نگران کرده، بهخصوص که داستان سلمان عاطفی و عاشقانه هم بود و بنابراین سریال «سلمان فارسی» هم حواشی زیادی ایجاد میکرد.
میرباقری که وسط یک ماجرای پیچیده گیر افتاده بود، گفت دربارهی این موضوع فکر میکند. او شروع کرد به تحقیق دربارهی نهضت توابین و کمکم اطلاعات زیادی دربارهی آنها به دست آورد. اما ماجرا این بود که او به مختار ثقفی علاقهمند شد؛ کسی که بعدِ واقعهی قیام توابین وارد معرکه شد و به خونخواهی برخاست. میرباقری این شخصیت را دراماتیک میدید، کسی که اول در دفاع از قیام امتناع میورزید اما کمی بعد خودش رهبری این اعتراض را به دست میگرفت. برای همین میرباقری فکر میکرد اگر او بخواهد دربارهی وقایع بعد عاشورا سریالی بسازد، قصهی قیام توابین، در حاشیه قرار میگیرد و بخشی از قصهی بزرگتری میشود که به مختار میپردازد. اما مختار ثقفی که بود؟
مختار ثقفی که اسم اصلیاش مختار بن ابیعبیده ثقفی (ملقب به ابواسحاق) بود، دومین رهبر قیام بعد از حادثهی عاشورا بود. پنج سال بعد از عاشورای حسینی او در کوفه به خونخواهی برخاست و موفق شد که انتقام خون امام را از بسیاری از عاملان بگیرد و تعداد زیادی از آنها را به سزای جنایتشان برساند. مختار ۱۸ ماه به حکومت مستقل کوفه رسید. در این مدت جنگهای زیادی کرد و در اولین جنگ خود با لشکر اعزامی امویان شام، عبیدالله بن زیاد را نیز کُشت. پس از آن نیز مناطق زیادی را به زیر سلطهی کوفه عراق درآورد. اما سرانجام در مقابله با سپاهِ مصعب پسر زبیر از بصره شکست خورد و کشته شد. در قیام مختار، ایرانیها حضور داشتند و این نکتهی مهمی بود که میشد به آن اشاره کرد. در ضمن او شیعه بود ولی آنطور که در کتب تاریخی آمده، او اول امامت علی بن حسین را قبول نداشت و معتقد بود که امامت باید از جانب محمد بن علی حنفی که برادر ناتنی حسین بود، ادامه یابد. در واقع قصهی مختار جنبههای مثبت و منفی زیادی داشت، تلاش او برای انتقام خون شهدای کربلا و کمک ایرانیان شیعه به او موضوع مثبت و جذابی بود اما اینکه در روزهای قبل قیام به امامت امام حسین (ع) اعتقاد نداشت، نکتهای منفی بود.
با این همه اصل موضوع برای میرباقری جذاب بود. خود او زمانی دربارهی اینکه چه شد بهجای سلیمان سراغ مختار رفته گفت «مختار این ظرفیت را داشت که یک قصهی جذاب دور و برش طراحی شود. اما سلیمان به عنوان رهبر نهضت توابین یکی از مشکلاتش این بود که سن و سال بالایی داشت. کار روی چنین آدمی دست و بالتان را میبندد. ضمن اینکه عقاید مختار، نوع نگاهش به مسئلهی سیاست و دین و مجاهدت برای من خیلی جذابتر بود. شخصیت سلیمان شخصیتی است که به قول امروزیها همیشه دوزاریاش دیر میافتد. همیشه یه کورس عقب است. ولی مختار همیشه جلو بوده. این خودش خیلی پتانسیل دارد، خیلی میتواند ایده بدهد. به قهرمان در قصه، قدرت حرکت بدهد.» تلویزیون با توضیحات میرباقری قانع شد که روی داستان مختار ثقفی سرمایهگذاری کند؛ اگرچه آنها سر بودجهی سریال حرف و حدیث داشتند اما میرباقری مصر بود که با آزادی کامل آن را بسازد. بنابراین بعد از چند ماه توافق شد که این سریال با دست بازتر به نسبت سریالهای دیگر تولید شود.
اما مشکل این بود که اطلاعات زیادی دربارهی ماجرای مختار موجود نبود. تمام اطلاعات دربارهی قیام او را میشد در یک فیلم نود دقیقهای شرح داد. اما ایدهی میرباقری سریالی بود در بیست قسمت پنجاه دقیقهای. بنابراین مثل همیشه شروع کرد به تخیل. او وقایع قطعی تاریخی را دستمایهی کارش قرار داد و شرح و توصیفهای اندک تاریخی را بسط داد. کاری که او کرد گسترش داستان در زوایای مختلف و با شخصیتهای متفاوت بود و همین هم کمک کرد تا بستر دراماتیک شکل بگیرد. او قصهی اصلی را طراحی کرد، سکانسبندی کرد و اوج و فرود را نوشت و این متن را در اختیار دو نفر قرار داد؛ حسن میرباقری و محمد بیرانوند. آنها هر کدام جداگانه سکانسها را مینوشتند و بعد، میرباقری آنها را میخواند و از میان آنها بخشهایی را انتخاب میکرد. فیلمنامهی مختار با این قاعده نوشته شد؛ همان کاری که ظاهراً در «سلمان فارسی» هم دنبال میکند.
فیلمبرداری «مختارنامه» بعد از نگارش فیلمنامه شروع شد؛ وقتی که بازیگران سریال انتخاب شدند، دکورها ساخته شد و همه چیز آماده شد. «مختارنامه» در سال ۱۳۸۲ متولد شد و سال ۱۳۸۹ روی آنتن شبکهی اول رفت. سریالی که زمان پخشاش در دورهی ریاست عزتالله ضرغامی بود و در آن دوره هم دچار حواشی شد. قصهی حواشی مختارنامه خودش یک مطلب جداگانه است، مطلبی که مصائب ساخت سریال دینی و مذهبی را بیان خواهد کرد.