قدرت مانوردادن در ساختار جمله به یک معنا بینهایت است.
امیر معزی یک بیستمِ انعطافپذیری انوری را هم ندارد؛ دو شاعر نزدیک به هم.
انوری یکی از اعاظم خلاقیتهای شعری ماست. قدرت مانور نحوی او از خاقانی و نظامی هم بالاتر است. قدرت خاقانی و نظامی در میدان تصویر است و نه نحو.
سعدی آمد و بر استاد خودش پیشی گرفت و معجزه کرد.
افصحالمتکلمین بیخود بر سعدی اطلاق نشده است. چرا به حافظ نگفتند افصحالمتکلمین؟
هزار لقب معجزهآسا به او دادهاند. او لسان الغیب است اما به او افصحالمتکلمین نگفتهاند. قدما بر حسب غریزه میفهمیدند که سعدی یک جور دیگریست.
من، الفبای سبکشناسی را بلدم و مطالعات سینتکتیک (Syntactics) را و مانور دادن روی جای کلمات در ساختار جمله را یاد گرفتم و آموختم میتوانم بگویم که سعدی فرد اکمل تنوع ساختارهای نحویست. او بینظیر است.
مانوری که او در ساختارهای نحوی میدهد بینظیر است.
نه قدما، نه معاصران سعدی و نه اخلاف سعدی، هیچ کسی نتوانسته است تنوعجویی در ساختارهای نحوی او را داشته باشد.
بیهقی در نثر همینگونه است و حیرتآور است