سایت بدون -آیا شما هم قبل از عکس گرفتن از دیگران، از آنها می خواهید که همه با هم بگویند سییییب؟ ظاهرا این روزها اگر کسی در عکسی لبخند نزند کمی عجیب به نظر می آید مگر آنکه از پیش آنرا به عنوان ژست انتخاب کرده باشد. ولی همیشه اینطور نبوده است. اگر در خانه آلبومی داشته باشیم و آنرا از آخر به اول ورق بزنیم و به صورت اقوام و نزدیکانمان نگاه کنیم متوجه نکتۀ ملموسی در عکس ها می شویم، اینکه هر چه به سمت زمان های دورتر و قدیم تر می رویم به ندرت در عکس ها لبخند می بینیم. نه تنها در عکس های کودکان که انتظار می رود خندان باشند بلکه نکته جالب آن است که حتی عروس ها و دامادها هم درعکس های عروسی بسیار جدی اند و صورت شان سرد است. این موضوع تنها شامل عکس های ایرانیان نیست. برخی تحقیقات نشان می دهد که در کشورهای اروپایی نیز لبخند زدن در عکس به تدریج در سال های دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ دیده می شود. برخی از محققان تلاش کرده اند تا برای این موضوع پاسخی پیدا کنند. در این زمینه معمولا هم به عوامل اجتماعی و فرهنگی و هم به ویژگی های خود ابزار یعنی دوربین عکاسی اشاره می شود. به راستی دلیل لبخند نزدن در مقابل دوربین ها چه بوده است؟
مانند همه ابزارها، در قدیم دوربین وسیله ای عمومی و در دسترس همگان نبود. عکس در متن، در جریان زندگی روزمره، و در لحظه گرفته نمی شد. افراد برای روزِ عکس گرفتن برنامه ریزی می کردند. آنان لباس های رسمی می پوشیدند. هنوز هم خیلی از سالمندان به هنگام عکس گرفتن لباس های مهمانی شان را می پوشند و بعید می دانم که در آلبوم هایمان عکسی از پدربزرگ و مادربزرگ هایمان با پیژامه راحتی داشته باشیم. دوربین کم و برای خودش شکوه و جلالی داشت. عکاس هم همینطور. جدید بودن، ابهام و ناشناختگی، نوعی هراس از تکنولوژی یا تکنو- فوبیا ایجاد می کرد. به این معنا که بهت و حیرت آدم ها در مقابل دوربین به عنوان وسیله ای جدید و عجیب نمایان می شد و بدون آنکه خودشان بخواهند در مقابل دوربین گونه هایشان به لرزه می افتاد. در بعضی از عکس های قدیمی چنین فوبیایی را می توان به وضوح در چهره ها دید. در برخی از نگاهها نوعی حیرت مرموز نسبت به دوربین دیده می شود. هم اکنون بعضی ها در مقابل دوربین های بزرگ فیلمبرداری چنین می شوند.
نکته دیگر آنکه آتلیه ها مکان هایی رسمی تلقی می شدند که غریبه ای به نام عکاس هم در آنجا حضور داشت. لبخند زدن در مقابل یک فرد غریبه آن هم در یک مکان نسبتا عمومی مانند عکاسی از نظر اجتماعی چندان پذیرفته نبود. باید توجه داشت که در سال های دورتر، لبخند زدن و خندیدن در فضاهای عمومی نوعی رفتار نابهنجار تلقی می شد. این رفتار برای زنان به مراتب ناپسندتر بود. خندیدن، رفتاری سطحی، و در موقعیت های رسمی غیرمؤدبانه تلقی می شد. به قولی، زن که اصلا نمی خندد و مرد هم بدون دلیل نمی خندد! خندۀ بی دلیل نشانه دیوانگی محسوب می شد و خندیدن در مقابل دوربین از مصداق های همان خنده بی دلیل بود. آدم ها می دانستند که این عکس ماندگار است و دوست نداشتند که عکسی از آنها بماند که در آن «مانند دیوانگان در حال خنده باشند!»
برخی معتقدند که اولین دوربین ها در مقایسه با امروز وقت بیشتری برای عمل لازم داشتند. مسأله فقط فشار دادن یک دگمه کوچک و پس از چندثانیه صدای شات دوربین نبود. از طرف دیگر حفظ خنده یا لبخند به مدتی طولانی در مقابل دوربین هم کاری دشوار بود. حتی امروزه هم در عکس های دسته جمعی مان عکاس از ما می خواهد که به شکل کشیده ای بگوییم سییییییییب! در واقع تظاهر به خندیدن کاری دشوار است و گونه ها را به درد می آورد. در نتیجه در بسیاری از این عکس ها خنده دیده نمی شود.
برخی از محققان به تأثیر سنت نقاشی بر عکاسی نیز اشاره کرده اند. اینکه آنچه در مقابل دوربین می بینیم تأثیر نقاشی پرتره بر فن عکاسی است. از نقاش به عکاس رسیده ایم ولی فیگورها به همان شکلِ حینِ نقاشی از صورت باقی مانده است. معمولا در نقاشی ها افراد لبخند نمی زدند و با صورتی سرد به نقاش خیره می شدند.
▪️فردین علیخواه|جامعه شناس