چطور می‌توان خانه‌نشینی را تحمل‌پذیر کرد؟ / روزهای بی‎قراری

غکس :مریم سعید پور

 محمد سعید ذکایی
استاد جامعه‎شناسی دانشگاه علامه‌طباطبایی
آنچـــــــــه ذیــــــل «فراغـــت» می‌فهمیم و با آن مأنوس شده‎ایم، یا به انجام کار و فعالیتی اشاره دارد، یا زمان و برش خاصی از آهنگ زندگی روزمره را در بر دارد یا حس و حالتی ذهنی، درونی و وجودی را نشان می‎دهد. این مرزها البته درهم تنیده‌اند و اگر چه به لحاظ توضیحی جداگانه قابل تحلیل‌اند با این حال در یکدیگر رخنه می‌یابند.
البته «مکانمندی»، «زمانمندی» و «کنش‎مندی» فراغت محصول زیست مدرن و تفکیک اجتماعی هستند که در مسیر مدرنیته تجربه و اقتباس شده‎اند. فراغت از تجربه‎ای بیشتر حسی و آمیخته با چرخه زندگی خصوصی بتدریج به نهاد و میدان عملی گسترده و پیچیده تبدیل شده است که «سلیقه»، «معناسازی» و «رفتار» ما را تحت‎الشعاع قرار داده است. در چرخش تاریخی فوق‎الذکر، فراغت به مثابه کاری (فعالیتی) که باید با تدارک، برنامه‎ریزی، صرف وقت ویژه و بیرون از خانه و البته صرف هزینه انجام پذیرد، وجاهت و مقبولیت بیشتری یافته است.
چرخه‎هایی از تحولات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی «فراغت» را به مثابه کار و خدمتی که باید انتخاب و خریداری شود به ما معرفی و تحمیل می‎کنند. افزودن ارزش‌های فراغتی به کالاهایی که پیش از این وجه کارکردی آنها غالب بوده است، بازنمایی و تولید فشار هنجاری و برساختن سلسله مراتبی از ذائقه‎ها و سبک‎های فراغتی در کنار تغییرات و نگاه‎های ارزشی تغییر یافته، انتخاب‎های فراغتی ما را نیز تغییر و نگاه و حس دیگری از آن را وارد زندگی ما کرده است.
در وجه منفی، فرهنگ مصرفی با همه توان در خدمت بازاریابی، تفکیک، نمایش و بسط مدها و سبک‎های مصرفی فراغت است. چرخه سرمایه‎داری برای بقای خود، فراغت را ضرورتاً با ریخت و پاش، تحرک و جابه‌جایی زیاد و نمایش‎های جمعی و تظاهری همبسته می‌داند.

 فراغت امروز از همیشه به ما نزدیک‎تر و در همان حال همزمان از ما دورتر است. رفاه، استقلال و عاملیت، تکنولوژی‎های جدید و ارتقای سلامت، ما را به آن سوق می‎دهد و در همان حال فقر و محرومیت، بیگانگی و استیصال در یافتن توازن و منطق زندگی، ما را از آن دور می‎سازد. این وضعیت پارادوکسیکال به اجبار بسیاری از ما را هم به‌عنوان افراد و شهروندان با آزمایش و خطا و در نهایت انتخاب فردی و مخاطره روبه‌رو می‎کند.
امروزه بسیاری از ما از کیفیت آنچه زمان یا تجربه فراغت می‏ خوانیم، رضایت چندانی نداریم. در حالی که بیش از هر زمان دیگر از انتخاب، مصرف و در موارد بسیاری از رفاه برخورداریم. قالب‎های نهادینی که مسیر زندگی ما را تنظیم می‎کنند نیز اغلب همین جهت را دنبال می‎کنند.
به‌همان سان، به موازات نگاه بیرونی به فراغت و توسعه نهادین آن، به نظر می‎رسد مهارت‎ها و تعلقات درونی‎تر و حسی‎تر انسان‎های مدرن و بخصوص شهرنشینان به فراغت افول یافته است. بی‎قراری، حس ملال و یکنواختی و ناتوانی در برقراری تعادل عاطفی بیش از پیش در زندگی ما به چشم می‎خورد. برای بسیاری از ما ایجاد احساسی خوب و لحظاتی مفرح در محیط خانه به چالشی بزرگ تبدیل شده است و گاه ماندن در خانه را با انتخابی تحمیلی و بی‎ثمر همسان‎انگاری می‎کنیم. خانه را صرفاً حد فاصل و محیطی برای آماده‎سازی جهت کار روزانه می‎پنداریم. از همین رو است که طولانی شدن خانه ماندن (خانه‎نشینی‎ها) برای بسیاری از ما نتیجه‎ای جز پناه بردن به عادات تکراری و کم ثمر برای پر کردن این زمان یا کشتن آن به‌دنبال ندارد. طولانی کردن ساعات خواب، اتکای افراطی به تماشای تلویزیون و بیشتر از آن فضای مجازی، اقلام اصلی فعالیت داخل منزل بشمار می‎آیند.

 بدیهی است که نابرابری‎های سرمایه‎ای در سطوح مختلف جهت‎دهنده انتخاب‎های فراغتی افرادند و سبک‎ها و انتخاب‎های آنان را جهت می‎دهند. با این حال حتی با کنترل این نابرابری‎ها و کمیابی‎ها همچنان می‎توان انتظار داشت، بازاندیشی‎ها و تغییر عادات و آموزش بتواند معانی و فرصت‎های تازه‎ای را برای فراغت به همراه آورد.
فراغت مطلوب بیش از آنکه با فعالیت‎های مبتنی بر مصرف پیوند یابد، از درون تجارب عادی روزمره زندگی ریشه گرفته و تجربه‎ای درونی است. فراغت نه ضرورتا به‌عنوان «هدفی غایی» بلکه بیشتر به مثابه «استراتژی برای زندگی» باید جست‌وجو شود. ما به شاخص‎های بیرونی، نمایشی، تظاهری و ابزاری فراغت بیشتر دلبسته شده‎ایم و اعتبار آن را همیشه در خود و شبکه روابط اولیه در میدان خانواده جست‎وجو نمی‎کنیم. از این رو، محدود کردن تجربیات فراغتی به میدان‎هایی که مستلزم جابه‌جایی، تدارک وسیع، صرف هزینه یا همراه کردن دیگران باشد، ضرورتاً ناب‎ترین لحظات فراغتی ما را رقم نمی‎زند. اگر فراغت ناب یا ایده‎آل را با بازاندیشی بیشتر و افزودن به ظرفیت‎های حسی و شناختی و ادراکی پیوند زنیم در این عرصه، فضای خانه و خانواده ممکن است بیشتر فرصت آن را مهیا سازد.
اندیشیدن چه با بهانه مطالعه رمان‎ها و آثار کلاسیک و معاصر اثرگذار (اجتماعی، تاریخی و ادبی)، تقویت مهارت‎های خلاقانه (موسیقی، نقاشی، خط، مجسمه‌سازی و مانند آن)، نوشتن، خلوت کردن (با اهداف دینی، معنوی، جسمانی یا حسی)، دنبال کردن علایق آماتور در منزل (انواع بازی‎های فکری و ورزشی و تفریحی)، لذت بردن از موسیقی خوب، بهره‎گیری از مستندات و ویدئوهای آموزشی با موضوعات مختلف (علمی، ورزشی، تاریخی، توریستی و مانند آن)، انجام و هدایت رفتارهای داوطلبانه به شیوه مجازی، یافتن شیوه‎های جدید و مبتکرانه برای سرگرمی، تقویت روابط خانوادگی و برقراری همدلی و معاشرت‎پذیری‎های بیشتر با اعضای خانواده، تنها بخشی از قلمرو تجارب متنوعی است که محیط و فضای خانه و خانواده می‎توانند استعداد آن را فراهم کنند.
روشن است که انتخاب و انجام برخی از این فعالیت‎ها همچنان با دسترسی‎ها و سرمایه‎ها پیوند خورده و مولد نابرابری است. نابرابری‎های فضایی در محل زندگی و کیفیت و موقعیت فضای مسکونی خانواده‏ها (محله سکونت، اندازه مسکن، وضعیت مالکیت و نوع امکانات داخل منزل) می‎توانند موانع جدی برای تعادل‎بخشی به فعالیت‎های درون خانه و رضایت از کیفیت زندگی ایجاد کنند و در نتیجه بر عادت‎واره‎های افراد عمیقاً تأثیر گذارند.
لازم است «سرگرمی‎خواهی آنی» که فرهنگ فراغتی غالب در طبقات مختلف ما ایرانیان بشمار می‎رود، با انتخاب‎هایی مسئولانه‎تر (هم به خویش و هم اجتماع پیرامون) همراه و تکمیل شود. کیفیت زندگی با فراغت‎های تأملی، کمتر مصرفی و انجام شده در میدان‎های کوچک ‏تر تضمین و پاداش بیشتری به‌دنبال دارد.

نیم‌نگاه

«فراغت» امروز از همیشه به ما نزدیک‎تر و در همان حال همزمان از ما دورتر است. رفاه، استقلال و عاملیت، تکنولوژی‎های جدید و ارتقای سلامت، ما را به آن سوق می‎دهد و در همان حال فقر و محرومیت، بیگانگی و استیصال در یافتن توازن و منطق زندگی، ما را از آن دور می‎سازد. این وضعیت پارادوکسیکال ما را با مخاطره روبه‌رو می‎کند و امروزه بسیاری از ما از کیفیت آنچه زمان یا تجربه فراغت می‏ خوانیم، رضایت چندانی نداریم.
بی‎قراری، حس ملال و یکنواختی و ناتوانی در برقراری تعادل عاطفی بیش از پیش در زندگی ما به چشم می‎خورد. برای بسیاری از ما ایجاد احساسی خوب و لحظاتی مفرح در محیط خانه به چالشی بزرگ تبدیل شده است و گاه ماندن در خانه را با انتخابی تحمیلی و بی‎ثمر همسان‎انگاری می‎کنیم. از همین رو است که طولانی شدن خانه ماندن (خانه‎نشینی‎ها) برای بسیاری از ما نتیجه‎ای جز پناه بردن به عادات تکراری و کم ثمر برای پر کردن این زمان یا کشتن آن به‌دنبال ندارد. طولانی کردن ساعات خواب، اتکای افراطی به تماشای تلویزیون و بیشتر از آن فضای مجازی، اقلام اصلی فعالیت داخل منزل بشمار می‎آیند.
فراغت نه ضرورتاً به‌عنوان «هدفی غایی» بلکه بیشتر به مثابه «استراتژی برای زندگی» باید جست‌وجو شود. ما به شاخص‎های بیرونی، نمایشی، تظاهری و ابزاری فراغت بیشتر دلبسته شده‎ایم و اعتبار آن را از خود و در شبکه روابط اولیه در میدان خانواده جست‎وجو نمی‎کنیم.

مطلب پیشنهادی

پایداری باور؛ چرا ما مقابل تغییر در عقایدمان مقاومت داریم

سایت بدون – مقاومت در برابر تغییر باور، که به اثر بازگشتی یا محافظه‌کاری مفهومی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *