سایت بدون – این مثال را بارها شنیدهایم که وقتی جسممان بیمار میشود به پزشک مراجعه و آن را درمان میکنیم بنابراین هنگامی که روح و روان ما هم دچار اختلال میشود باید به پزشک متخصص آن مراجعه کنیم. این را هم میدانیم روانشناس کسی است که توسط علم روانشناسی سعی در بهبود مشکلات رفتاری و روحی انسانها و کاهش آثار مخرب برخی مسائل عاطفی دارد. با این وجود هنوز هم بسیاری از مردم مخالف مراجعه به روانشناس هستند و به علت رواج فرهنگ غلط و دید نامناسب نسبت به این موضوع، گامی برای بهبود بیماریهای روحی خود برنمیدارند. این ماجرا باعث افزایش رفتارهای نابهنجار اجتماعی مثل خشونت، طلاق، اعتیاد و پرخاشگری شدهاست. در چنین شرایطی کسانی که قصد دارند برای اولین بار گامی برای درمان مشکلات روحی و رفتاری خود بردارند، سردرگم میشوند و با انتخاب اشتباه و مشاورههای غلط سرخورده شده و دوباره به همان چرخه سابق برمیگردند.
نویسنده : عطیه رضایی / روانشناس بالینی
به کدام روانشناس مراجعه کنیم؟
اگر بدون آشنایی قبلی یا بر اثر تبلیغات، سراغ یک روانشناس رفتهاید میتوانید در جلسه اول حرفهای بودن او را محک بزنید. متر و معیارهایی برای تشخیص روانشناس کاربلد وجود دارد. یک روانشناس باید هنر خوب گوش دادن را بلد باشد و با دقت و حوصله بتواند به تمام سخنان مراجعین خود گوش کند. همچنین یک روانشناس حرفهای باید توانایی خوب سخن گفتن، رسا و واضح حرف زدن را بداند و بتواند سخنان و اطلاعات علمی خود را به شکلی ساده و قابلفهم برای همه بیان کند. روانشناس باید به انسانها احترام بگذارد و در مقابل رفتارها و اخلاق و روحیات مراجعهکننده خود پیشداوری و قضاوت بیمورد نداشتهباشد. نشان دادن دلسوزی و همدلی با بیماران و رازدار و امین بودن یکی دیگر از ویژگیهای مهم روانشناس است که به ایجاد اعتماد بین درمانگر و بیمار کمک شایانی میکند. روانشناس خوب و باتجربه، به ندرت ممکن است از حرف یا مشکل مراجعهکننده تعجب کند، حتی اگر کارش خیلی اشتباه یا عجیب بودهباشد. با واکنش ابراز تعجب زیاد، مخاطب احساس میکند مشاور او را درک نمیکند و کمتر تمایلی به ادامه بیان مشکل پیدا میکند. یک روانشناس خوب هرگاه لازم بداند برای درمان بیمار بدون معطلی افراد را به تخصصهای دیگر ارجاع میدهد و ادعای تبحر در همه گرایشها را ندارد. هر روانشناس سوگند یاد میکند از اصول اخلاقی در کار درمانی پیروی کند. به همین دلیل اگر با یک روانشناس در اتاقش دیدار داشتهباشید خواهید دید در کنار پروانه کار و مدرک دانشگاهی خود، یک تابلوی منشور اخلاقی نیز دارد. شما به عنوان مراجعهکننده میتوانید بندهایی را که یک روانشناس باید از آن پیروی کند در آن بخوانید. منشور اخلاقی روانشناسی نشاندهنده این است که شخص از چه باید و نبایدهایی پیروی میکند.
چه زمانی باید به روانشناس مراجعه کنیم؟
اگر برای مدت طولانی احساس تنهایی و ناراحتیِ ناتوانکننده دارید و مشکلاتتان به رغم تلاشهای شما و کمک خانواده و دوستان برطرف نمیشود، باید به فکر درمان باشید. زمانی که انجام فعالیتهای روزانه برایتان دشوار شدهاست، نمیتوانید در محل کار روی وظایف خود تمرکز کنید و عملکرد شغلیتان به شدت عذابآور شدهاست، وقت مراجعه به روانشناس فرا رسیدهاست. در صورتی که بیش از حد نگران هستید، انتظار بدترین نتایج را دارید و احساس میکنید در لبه پرتگاه قرار دارید؛ بهترین زمان برای مراجعه به یک مرکز درمانی و رهایی از این وضعیت است. در مواردی نیز فرد دچار روانپریشی، توهم و اختلالاتی چون بدبینیهای شدید، پرخاشگریهای غیرقابل کنترل، وسواسهای شدید و اضطرابهای مزمن میشود. این مشکلات از راه مشاوره و رواندرمانی به راحتی برطرف نشده و نیاز به درمانهای دارویی دارد که باید توسط روانپزشک مورد بررسی و درمان قرار گیرد. البته گاهی افراد بدون داشتن این علائم و تنها به دلیل سردرگمی شدید در انتخابها و انجام کارهای مهم زندگی نیازمند کمک یک روانشناس یا روانپزشک میشوند.
به طور کلی و با این توضیحات میتوان گفت همه ما برای گرفتن راهنمایی در مقاطع مختلف زندگی، نیازمند مراجعه به یکی از این متخصصان هستیم. حال اینکه به غلط سعی کنیم مشکلاتمان را به تنهایی حل کنیم یا به علم روانشناسی اعتماد میکنیم و از آن کمک میگیریم، موضوعی است که نباید ساده از آن گذشت چرا که سلامت روان میتواند در گرو همین تصمیم باشد.
اصول حرفهای رواندرمانی چیست؟
روانشناس در فرآیند رواندرمانی یک محیط حمایتی ایجاد میکند تا به صورت بیپرده و محرمانه در مورد نگرانیها و احساسات مراجعان با او صحبت کند. روانشناسان حفظ محرمانهبودن اطلاعات مراجعان را ضروری میدانند و زمانی که به اطلاعات محرمانه نیاز باشد، به سؤالات شما درباره آن مواقع نادر پاسخ میدهند. همین که یک مراجعه کننده روند درمان را آغاز میکند، باید اهداف مشخصی را به کمک روانشناس برای درمان خود ایجاد کند. توجه داشتهباشید دستیابی به برخی اهداف به زمان بیشتری نیاز دارد. شما و روانشناستان باید تصمیم بگیرید در چه مرحلهای از درمان انتظار پیشرفت داشتهباشید. اگر در طول فرآیند رواندرمانی مراجعه کننده احساس آرامش و امید دارد، نشانه خوبی است ولی برخی افراد در طول رواندرمانی احساسات و هیجانات دیگری را تجربه میکنند. برخی نگرانیهایی که در خصوص درمان وجود دارد، از تجربههای دردناک و مشکلساز افراد نشأت میگیرند و اینکه مراجعهکننده به تدریج به احساس آرامش و امید دست یابد، یک نشانه مثبت است که نشان میدهد شروع به واکاوی افکار و رفتارهایش کردهاست.
روانشناسی زرد با روانشناسی علمی چه فرقی دارد؟
در روانشناسی زرد یا بازاری تغییر و موفقیت یکشبه رخ میدهد، به شما القا میشود که با مطالعه کتابهایی، یکشبه اعتماد به نفس، ثروت و شهرت را جذب میکنید و در عرض چنددقیقه از افسردگی و اضطراب رها میشوید. چنین کتابهایی عمدتا پایه و اساس علمی ندارند و مبتنی بر پژوهشهای علمی نیستند. این نوع روانشناسی موقتا و برای مدت بسیار کوتاهی شاید حالتان را خوب کند ولی بعد از مدتی دوباره سر و کله مشکلتان پیدا میشود. اما در روانشناسی علمی، تغییررفتار، رشد و درمان فرآیندی مداوم، مستمر و طولانی مدت است. لازمه روش درمانی صحیح، تلاش و خودنگری و خودسازی دائمی است و این فرآیند گاهی میتواند تلخ و دردناک باشد.
در روانشناسی علمی دستورالعملها و فرمولهای تغییر رشد و درمان پایه علمی و پژوهشی دارند و براساس دیدگاه نظریهپردازان روانشناس و رواندرمانگرانی که در این رشته تحصیل کردهاند بنا شدهاست.
همین امر باعث میشود در طول زمان و با افزایش خودآگاهی و ریشهیابی مشکل، حالتان خوب شود و بتوانید بر حل مشکلتان مسلط شوید و مهمتر از همه تغییر رفتار یا بهبود به کمک کتابهای خودیاری علمی یا مشاور و روان درمانگر صورت میگیرد. روانشناس نماها و کتابهای زرد شبه علمی بیشتر از این که کمک کنندهباشند، فرد را نسبت به تغییر خود ناامید و حتی پشیمان میکنند، اما روان شناسی علمی، هرگز به شما آسیبی نمیزند.
چرا بعضی افراد، شیفته روانشناسی زرد میشوند؟
ویژگیهایی مثل تلقینپذیری و تفکر انتقادی ضعیف، باعث میشود افراد هر اطلاعاتی را باور کنند و حتی راجع به آن تعصب پیدا کنند. شخصی که تفکر انتقادی درستی داشتهباشد، میتواند متن یک کتاب روانشناسی زرد را زیر سوال ببرد و دنبال شواهد علمی آن بگردد ولی کسانی که دوست دارند با کمترین تلاش و خیلی زود به نتیجههای بزرگ برسند، از کتابهای زرد روانشناسی استقبال میکنند و ترجیح میدهند راه اصلی درمان را دور بزنند و متأسفانه در تله محتواهای غیرعلمی، گیرمیافتند.
این افراد دوست دارند در کوتاهمدت، رنجهای زندگی را تسکین دهند. روانشناسی زرد مثل قانون جذب، شما را گمراه میکند و بعد از مدتی، راجع به روانشناسان هم دیدگاه منفی و ناکارآمدی پیدا کرده و کتابهای بازاری را جایگزین مراجعه به متخصصان میکنید. در این صورت، مشکلات روانشناختی شما مزمن و درمانشان هم سختتر خواهد شد.
طناب پوسیده کتابهای روانشناسی زرد
اغلب مردم در کشفِ رازهای موفقیت یا درمان سرخوردگیهایشان در زندگی سردرگماند و با مراجعه به این کتابهای زرد روانشناسی یا عامه پسند، بیش از مشاور انتظار حل مشکلات خود را دارند.
هنگامی که صحبت از مخاطبان کتابهای روانشناسی به میان میآید در واقع سخن از قشری میشود که بیشتر در معرض آسیب قرار دارند. یکی از دلایل روی آوردن افراد به این کتابهای روانشناسی، ساده و عامه پسند بودن محتوای این کتابهاست. در حالی که این محتواها بر اساس مستندات علمی نیست و هیچ دلیل علمی برای اثبات آنها وجود ندارد.
نویسندگان این کتابها برای مشکلاتی که افراد سالیان دراز با آنها مواجه هستند راهحلهای ضرب الاجلی ارائه میکنند و همین باعث میشود افراد به سمت آنها متمایلشوند.
دلیل دیگر این است که افراد علاقه دارند خودشان به خودشناسی دست بزنند و این کتابها با بیان ویژگیهای کلی و زبان بسیار ساده مرجع خودشناسی افراد شدهاست. درحالی که در «کتابدرمانی» به شیوه صحیح افراد میتوانند زیر نظر روانشناس ، با کمک گرفتن از کتاب برای درمان مشکلات روانی تلاش کنند.
البته این روش تفاوت زیادی با خواندن کتابهای غیرعلمی سبک موفقیت دارد. روش کتابدرمانی، راهی علمی برای کاهش استرس و آسیبهای روانی است که جامعه به افراد وارد میکند و مثل فروش کتابهای سبک موفقیت بازاری گمراهکننده نیست که میتواند موجب افزایش مشکلات بیمار شود.
کلاسهای بازاری روانشناسی و سمینارهای موفقیت
گاهی اوقات کلاسهای روانشناسی زرد چنان با خرافات آمیخته میشوند که حتی تشخیص آنها از علم روانشناسی دشوار میشود؛ مباحثی آمیخته با خرافات و کلیشههای رایج که میخواهد به هر نحو ممکن مردم را جذب کند. آنچه تحتعنوانهای عجیب و غریب یا عقاید عجیب این کلاسها و همایشها به مردم ارائه میشود، روانشناسی بازاری است که روانشناسان و مدرسهای واقعی روانشناسی تحصیلکرده آن را قبول ندارند.
بسیاری از این افراد اساسا از رشتههای دیگر آمده و مطالب را از جاهای مختلف جمع کرده و در قالب روانشناسی به مردم تحویل میدهند. حضور در این کلاسها یا کارگاهها فقط در کوتاه مدت و زمان حضور در کلاس مفید است و امکان دارد خلق و خوی شرکت کننده را همان موقع بهبود ببخشد و احساس خوبی ایجاد کند، یعنی فقط به یک نیاز مقطعی پاسخ دهد و فرد واقعا مهارتی نیابد. ولی مهم است بدانیم که با شرکت در یک یا چند کارگاه چند ساعته یا یکروزه کسی نمیتواند به شکوفایی برسد. شاید خیلی از ما علاقهمند باشیم تیپ شخصیتیمان را بشناسیم. اینکه برای چه به دنیا آمدهایم و که هستیم، ممکن است سؤال خیلیهایمان باشد. در کنار اینها توسعه و رشد فردی هم یکی از هدفهای زندگیمان است. اما شاید همه این خواستهها در کلاسهای چند ساعته و چند روزه پاسخ نگیرند. یکی از دلایل رویآوردن افراد به روانشناسی زرد، ساده و عامهپسند بودن محتوای این کارگاههاست. این روشهای زرد در روانشناسی، همان کاربرد فالگیری را برای مردم دارند. در این همایشها مقداری اطلاعات کلی، علائم و نشانههایی ارائه میشوند که بعضی از آنها ممکن است درست باشند. اما این درست بودن به معنای آن نیست که برای همه میتوان تجویز کرد و در مورد همه جواب میدهد. این به اصطلاح استادان از ویژگیهای کلی صحبت میکنند که در میان همه افراد مشترک است و همه دوست دارند این ویژگیها را داشتهباشند. ممکن است بخشی از آنها هم درست باشند اما، این محتواها بر اساس مستندات علمی نیست و هیچ دلیل علمی برای اثبات آنها وجود ندارد. از عوامل اصلی گرایش مردم به این کتابها، همایشها و کارگاههای دسترسی آسان به آنهاست. در واقع دسترسی آسان و زبان ساده گرایش افراد را به سمت این بازار بالا برده و بهتر است که ما در این دام نیفتیم.