سایت بدون -«هیرمان» به بیشه برنگشته. شیر ایرانی از باغ وحشی در بریستول آمده است به باغ وحشی در تهران؛ با این تفاوت که آنجا اسمش «کامران» بود و شرایط نگهداریاش هم شاید کمی فرق میکرد. خبر بازگشت شیر ایرانی البته برای سرزمینی که آخرینبار کمتر از یک قرن پیش سنگینی قدمهای شیر ایرانی را بر شانه دشتها و بیشههایش حس کرده بود، مهم است. همینطور برای ایرانیانی که از زمان غزنویان تصویر شیر را بر درفشها و حکشده بر سکههای نقره و دروازههای سنگی دیده بودند. برای همین است که از دو روز پیش تصویر هیرمان همه جا دیده میشود، خبرگزاریهای داخلی و خارجی مینویسند که «شیر ایرانی، ٨٠ سال پس از انقراض به سرزمینش برگشت». هر چند بعضی کارشناسان شاهد بودهاند که ١۵ سال پیش، باغ وحش مشهد، شیری ایرانی از هند آورده بود، بیآنکه بداند چه گونهای را پشت میلهها نشانده. خبر دادهاند که «ایلدا»، جفت ماده این شیر هم قرار است در روزهای آینده، تحت پوشش طرح احیای نسل شیر ایرانی از باغ وحش دوبلین ایرلند سر برسد و همخانه هیرمان شود. از نگاه کارشناسان حیات وحش اما با از بین رفتن زیستگاهها، چندان نمیتوان به احیای شیر ایرانی امیدوار بود و ایلدا و هیرمان شاید میهمان همیشگی باغ وحش خواهند ماند.
شکار بیرویه، اشغال و تخریب زیستگاهها نسل شیر آسیایی با نام علمی Panthera leo persica و نام عمومی شیر ایرانی، شیر اورآسیایی و شیر هندی را کمتر از یک قرن پیش در ایران منقرض کرد. اکنون تنها تعدادی از این گونه در ایالت گجرات هند باقی مانده و هیرمان اینطور که مدیرعامل باغ وحش ارم سبز گفته، تحت نظر برنامه تکثیر و نگهداری از گونههای در خطر انقراض است و بدون پرداخت وجه مجوز بازگشت به ایران را گرفتهاند. پیگیریهای «شهروند» نشان میدهد پدر و مادر این شیر به دلیل بیماری در باغ وحش بریستول تلف شدهاند و به محض آمدن هیرمان شش ساله به تهران، جای او با شیر سه ساله دیگری پر شده است.
چه شد که شیر ایرانی در دشت ارژن احیا نشد؟
نخستینبار نیست که از احیای شیر منقرضشده ایران حرفی به میان میآید. پیش از انقلاب این کار بخشی از برنامه بزرگ پروژه بینالمللی پارک ارژن بود. هوشنگ ضیایی، مدیر طرح احیای شیر ایرانی در سالهای پیش از انقلاب به «شهروند» میگوید که این طرح که با احیای شیر ایرانی، گوزن زرد همراه بود، ۴٠ سال پیش بینتیجه ماند و تمام بودجهاش به دولت برگشت.
او که در آن زمان مجری پروژه بینالمللی پارک ملی ارژن و همینطور مدیرکل محیط زیست استان فارس بود، درباره این طرح ناتمام به «شهروند» میگوید: «آن زمان دولت بودجه خوبی برای این طرح در نظر گرفته بود و قرار شد که منطقه ارژن که مقداری تخریب هم شده بود را احیا کنیم. خاطرم هست که وقتی انقلاب شد ١۵٠ میلیون تومان بابت این طرح ناتمام به دولت برگرداندیم؛ طرح بسیار بزرگی بود. کاری که انجام میدادیم این بود اراضیای که پیش از این زیستگاه بود را از مردم میخریدیم؛ فضایی که از دشت ارژن و میانکتل، دشت برم شروع میشد و میرفت تا دریاچه پریشان و اراضی مجاورش. تصمیم داشتیم کارهای زیادی انجام دهیم؛ برگرداندن درنای سیبری، احیای جمعیت گوزن زرد، احیای زیستگاه، برگرداندن شیر ایرانی به دشت ارژن.»به گفته این استاد حیات وحش دشت ارژن در روزگاران گذشته یکی از زیستگاههای فعال شیر ایرانی بود. او از سیاحانی نقل میکند که ١٠٠ تا ١۵٠ سال از این منطقه گذشته بودند و همه از تعداد زیادی شیر در این دشت گفته و نوشته بودند و حتی از توله شیرهایی که در بازار شیراز فروخته میشد. «با هر آبادی که در گذشته این منطقه بود، درنهایت به علت تخریب زیستگاه و شکار بیرویه شیر ایرانی در منطقه از بین رفته بود. به همین دلیل بود که پیش از هر کاری تصمیم داشتیم زیستگاه را احیا کنیم. کار را با خرید اراضی حساس زراعتی شروع کردیم. با مردم گفتوگو میکردیم تا آنها را راضی کنیم. طرح پیشرفت خیلی خوبی داشت؛ پوشش گیاهی خوب شده بود و مناظر فوقالعاده زیبای دشت ارژن و پریشان پیش چشممان بود. همینها باعث شد کم کم جمعیت طعمههای شیر مثل گراز و همینطور قوچ و میش و گوزن زرد رشد کند؛ اما وقتی تغییرات به وجود آمد، طرح کم کم تعطیل شد. حتی اراضی که خریداری کرده بودیم، به مردم برگردانده شد و خیلیها خودشان زمینها را تصاحب کردند. رفته رفته دور دریاچه ارژن آنقدر تلنبه و چاه زدند که پریشان خشکید و از بین رفت.»
اینطور که این استاد حیاتوحش میگوید، آن زمان که نسل یوزپلنگ هم در هندوستان از بین رفته بود، قرار بود که ١۴ تا ١۶ شیر ایرانی با ۴ یوزپلنگ مبادله شود. «اینگونه شیر روزگاری از شمال آفریقا تا عراق و روسیه و ایران تا هندوستان زیستگاه داشت، اما به جز هند در تمامی این مناطق نسلش منقرض شده بود. همین حالا هم همینطور است. یک مهاراجه علاقهمند تعدادی شیر را حفاظت کرد و جمعیتشان رشد کرد. میخواستیم شیرها را در پارک بینالمللی ارژن رها کنیم که همه برنامهها به هم ریخت.»
اما آیا حالا با آمدن هیرمان میشود به احیای جمعیت شیر ایرانی امیدوار بود؟ نویسنده «راهنمای صحرایی پستانداران ایران» اینطور جواب میدهد: «به اینکه با آمدن کامران به ایران، جمعیت شیر ایرانی در کشور احیا شود، خیلی امیدوار نیستم چون دشت ارژن از بین رفته. اما منطقه کرخه و دز خوزستان که آخرین شیرها در سال ١٣٢٠ آنجا دیده شده بودند و حالا فقط زیستگاه گوزن زرد است، هنوز تخریب نشده. شاید اگر تمهیداتی درنظر بگیریم و آن اراضی را حصارکشی کنیم، بشود کاری کرد اما مشکل دیگر آن منطقه سیلابخیزبودنش است. اگر شیرها در مناطق پست باشند و سیل بیاید، از بین میروند. چنانچه گوزنهای زرد هم امسال در سیل گیر افتادند و چون شناگران ماهری هستند، شانس آوردند. فکر میکنم که باید مطالعه خیلی دقیقی انجام شود. بدون برنامه نمیتوانیم شیر را رهاسازی کنیم؛ باید برای شکار تربیت شوند، سیلاب کنترل شود، زیستگاه احیا شود. دامها از منطقه بیرون بیایند و درعین حال افراد محلی حقشان رعایت شود. با اینهمه اما مشکل است، مگر عزمی بسیار قوی وجود داشته باشد و منطقه دز را کامل تخلیه کنند و طرحی دقیق و درست بریزند.»
سازمانهای بینالمللی اجازه رهاسازی و تکثیر نمیدهند
درحالی که شیر مادهای در راه تهران است و ناگفته پیداست که برای تکثیر اینگونه از پیش برنامهریزیشده، مدیر پیشین طرح احیای شیر ایرانی میگوید: «سازمانهای بینالمللی به ما اجازه نمیدهند که همینطوری شیر را زیاد کنیم یا رها کنیم. ما حتی اجازه تکثیر هم نداریم، مگر تا حد واندازهای مشخص.»
از دو روز پیش که هیرمان به تهران آمده، بسیاری از فعالان حقوق حیوانات، از سابقه بیماری و مرگ تعدادی از شیرها و ببرها در این باغوحش یاد میکنند. بهمن سال ۱۳۸۹، ۱۴ شیر باغوحش ارم، به دلیل شیوع بیماری مشمشه تلف شدند. از طرف دیگر در سایت باغوحش بریستول توضیح داده شده که پدر و مادر این شیر ایرانی به علت بیماری در باغوحش مبدا مردهاند.
ضیایی هم معتقد است مدیریت باغوحش باید حواسشان به هیرمان باشد: «اگر والدین این شیر در انگلیس از بین رفته باشند، خطرناک است. باید خیلی دقت کنند و مواظب هیرمان باشند. بهعلاوه که حیوانات باغوحشی ما عادت دارند به بیماریها و باکتریها اما هیرمان کاملا استریل است و به تمیزی عادت دارد و تغذیه خوب. باید تمام جوانب را درنظر بگیرند تا خداینکرده باعث آبروریزی نشود. ما هم باید به مسئولان باغوحش کمک کنیم که این کار را به درستی انجام دهند.»
او البته انتقال شیر به باغوحش تهران را کار بزرگی میداند: «چندینسال پیش دورادور شنیدم بچههای باغوحش زحمت زیادی کشیدند تا رضایت کشورهای دیگر را برای آوردن شیر جلب کنند. آنها در نبود برنامه و استانداردنبودن فضا راضی به این کار نمیشدند. نباید باعث دلسردیشان شود. ما پیش از این شیر داشتهایم، اما آفریقایی. همان هزینهای که برای شیرهای آفریقایی کردهایم را میتوانیم خرج شیر ایرانی کنیم. به جای این تعداد زیاد شیر آفریقایی، دو نمونه ایرانی نگه داریم. به مردم بشناسانیم تا یکی از نمادهای کشور ما را ببینند و بدانیم اگر باز هم اهمال کنیم، گونههای دیگرمان هم همین سرنوشت را پیدا میکنند.»
اتفاق مهمی نیفتاده
سپهر سلیمی، فعال حقوق حیوانات، احیای شیر ایرانی را فریب میداند: «احیا کردن شیر ایرانی، اگر نگوییم فریب و عوامفریبی، یک شوخی است.» او به «شهروند» میگوید: «آنچه جای تاسف دارد، انعکاس این خبر در رسانههای جهانی است، بدون توجه به این نکته که برای احیای گونه، وجود زیستگاه در درجه اول اهمیت است. دلیل نابودی گونههای حیاتوحش هم، از بین رفتن زیستگاه است. گونههای دیگری مثل یوزپلنگ و پلنگ و خرس سیاه هم به دلیل همین در معرض انقراضند. بازگشت شیر ایرانی و احیای آن، تبلیغاتی است با رنگ و بوی حماسی. شیر بعد از ٨٠سال به ایران آمده، اما مگر احیا شده؟ برگشته به یک قفس در یک باغوحش. با منطق آنها ما دو تا فیل از سریلانکا و سه زرافه از آفریقای جنوبی آوردهایم، آیا میتوانیم بگوییم زرافه، فیل و کانگورو را احیا کردهایم؟ این فقط تبلیغاتی مردمفریب است.
انتقاد شهاب چراغی، کارشناس زیست جانوری هم به ادعاهای عجیب و جنجالهاست: «اصلا اتفاق خاصی نیفتاده. یک حیوان باغوحش به یک باغوحش دیگر آمده. نه باغوحش و نه سازمان و نه هیچ نهاد دیگری نباید تا این حد جنجال کنند یا برخورد احساسی داشته باشد.»
او علاوه بر این به «شهروند» میگوید سالها پیش از این، باغوحش شیراز یک شیر ایرانی از هند آورده، بنابراین عدد ٨٠سال هم به واقعیت نزدیک نیست. «١۵سال پیش در باغوحش شیراز یک شیر ایرانی دیدم. مسئولان باغوحش حتی نمیدانستند چه گونهای را در قفس درست کنار قفس شیرهای آفریقایی گذاشتهاند. روی تابلو نوشته بودند: شیر هندی (شیر تالابی)، درحالیکه شیر هندی همان شیر ایرانی است. از سرنوشت این شیر هم خبر ندارم، نمیدانم چه بلایی سرش آمده است.»
مرگ ١۴ شیر را فراموش نمیکنیم
باغوحشها به آوردن گونههای نادر و درحال انقراض روی آوردهاند. باغوحش صفادشت در دوسال اخیر زرافه و جگوار و کانگورو آورده و باغوحش ارم شیر ایرانی. سپهر سلیمی، فعال حقوق حیوانات این اتفاق را مثبت میداند: «اینکه باغوحشها اعلام میکنند گونههایی را برای حفاظت و احیا آوردهاند، یعنی خودشان متوجه زشتی فلسفه باغوحش شدهاند و دنبال این هستند با تصمیمی غیرممکن کارشان را دستکم توجیه کنند.» او از طرف دیگر معتقد است تقلا برای آوردن گونههای متفاوت و نادر نشان میدهد با فرهنگسازی حامیان حقوق حیوانات در فضای مجازی و حقیقی و افشاگریها درباره وضع غیراستاندارد نگهداری حیوانات، باغوحشها با ریزش مخاطب مواجه شدهاند. علاوه بر این باغوحشها به اوضاع بد اقتصادی افتادهاند و در حالت ورشکستی مجبور شدهاند برای آوردن گونههای جدید با هم رقابت کنند.سلیمی از سابقه باغ وحش ارم هم یاد می کند:«ما هنوز یادمان نرفته که چه بر سر ببرهای سیبری آمد. دو پلنگ ایرانی دادیم و قرار بود در عوض ببر مازندران را احیا کنیم. اگرچه آن زمان در دولت احمدی نژاد برای این کار تمهیداتی اندیشیده شده بود، دیدیم که سرنوشت ببر نر بیماری مشمشه بود و ببر ماده هم بعد از یکی دو سال که توی قرنطینه بود، به هزار سختی راهی باغ وحش شد. در این مورد هم به زیستگاه ببر فکر نکرده بودند؛ یک پروژه از پیش شکست خورده. حامیان حقوق حیوانات هنوز خاطرشان نرفته ١۴ شیری که در باغ وحش ارم در سال ٨٩ ، تیرباران شدند. خفه شدن ببر بنگال هم درست همین جا اتفاق افتاد.»او معتقد است اینکه گفته شده باغ وحش ارم جزو اتحادیه باغ وحش ها و آکواریوم های اروپاست تبلیغاتی و عوام فریبانه است:« این اتحادیه یک نهاد صنفی است در جهت منافع باغ وحش ها. به طور مثال در جست و جوها درباره همین نهاد میبینیم که در باغ وحش های زیر نظر این اتحادیه سالی ۵هزار حیوان زنده سالم کشته می شوند.» این فعال محیط زیست به یکی از گزارش های نشریه ساندی تایمز، اشاره می کند که گزارشی افشاگرانه از یکی از باغ وحش های زیر نظر این نهاد تهیه کرده که نشان می دهد، قاچاق حیات وحش در آن انجام می شود:« پسوند اروپایی به این معنا نیست که نهادها کارشان درست است. این که این اتحادیه اروپایی است به معنی تلاش برای رفاه حیوانات نیست.»
مهتاب جودکی| شهروند
با عرض ادب و احترام
رجال و بزرگانیکه قادر به سهولت همگانی در تامین شیرگاو برای هم میهنانشان نیستند((در شرایطی که در سال ۱۳۵۶بصورت رایگان در مدارس تغذیه میشده))،،،واقعاً جای بسی تعجب است،،که نسل حیوانیکه منقرض شده اینقدر مهم جلوه کرده…..در مملکتی که فقر و مرگ میر((در اقشار ضعیف جامعه،که هرروز به جمعیت آنان نیز اضافه میشود گریبانگیر مردم شده )) و حس انساندوستی ،،در قوانین ودر قاموس و فرهنگ قدرتمندان))جایگاهی ندارد،،،اهمیت دادن به حیوانات عملی بسیار مضحک بنظر میرسد.