علی رفیعی وردنجانی
سایت بدون -«متری شیش و نیم» اجتماعی ترین فیلم سینمای ایران پس از گوزن هایی است که به مقصد نرسیدند. سعید روستایی با نگارش این فیلم نامه نشان داد که «ابد و یک روز» اتفاقی نبوده و می تواند سینمای ایران را از چنگال غرب گرایی نجات دهد.
*روایت یک هراس
سینمای ایران می ترسد. از واکنش مخاطب، پلیس و بعضاً خلافکاران. سینمایی که با ترس روایت شود نتیجه ای جز شکست در پی نخواهد داشت. سعید روستایی نشان داد با شهامت از نقاط ضعف جامعه روایت کردن می تواند چشم اندازی به سوی فرهنگ سازی ملی باشد. در فیلم نامه متری شیش و نیم با درکی از جامعه روبه رو می شویم که در دیگر حوزه های هنری غیر قابل توصیف است. مخاطب نسبت به آنچه برای ناصر خاکزاد اتفاق می افتد احساس مسئولیت می کند . شخصیتی که برای ادامه بقا باید با قانون مبارزه کند، یک خلافکار بزرگ شود و برای مرتفع ساختن عقده های روانی خود جاه طلبی می کند، توانایی به نمایش گذاشتن شخصیت مورد علاقه نسبت به معشوق خود را ندارد و مدام قرص خواب می خورد که از بند استرس و ترس رهایی یابد. روستایی همانگونه که در ابد و یک روز نشان داد، در بیان نفرت از وضع موجود هوش بالایی دارد . به عنوان مثال در اثر قبلی خود می گوید: «هرکی از اینخونه بره سگه ، هرکی بره و برگرده از سگ کم تره». و در این متری شیش و نیم از زبان شخصیت خود می گوید : «می دونی من از چی می سوزم ، قبل از این که اینا بریزن منو بگیرن من سه بسته قرص خورده بودم خودم و بکشم ، اینا منو زنده کردن خودشون بکشن».
*اگزیستانسیالیم ضد وقایع
دوربین بهمنش خیلی خوب شخصیت ها را پیگیری می کند. روی دست متعارفی دارد و با مهارت زیستن در کنار پرسوناژهای فیلم را برای مخاطب آسان کرده است. اما نقطه ضعف بزرگ فیلم در عدم نمایش خانواده صمد (شخصیت پلیس فیلم) است. تا انتها مخاطب نمی داند چرا صمد از خانواده خود هراس دارد؛ صرف اینکه گذشته حرفه ای خدشه دار شده ای دارد کافی نیست. مخاطب باید بیشتر از این ها بداند تا بتواند قضاوت درستی نسبت به شخصیت ها از خود به نمایش بگذارد. بر این عقیده هستم که اتفاقاً پیمان معادی در متری شیش و نیم به مراتب تاثیر بیشتری در حرکت پیوسته فیلم تا انتها دارد، اما برخلاف ابد و یک روز مخاطب را نسبت به زیرکی خود شگفت زده نمی کند. جامعه از دید روستایی با نقاط ضعفش تعریف می شود. نقطه ضعف اصلی جامعه در سکانس پایانی فیلم اتفاق می افتد. هنگامی که می بینیم مردی چروکیده برای تمیزکردن شیشه اتوموبیل صمد اقدام می کند و در انتها پلیس با توجه به اینکه نسبت به وضع تیپ فیلمنامه مشکوک می شود با کمک مالی از کنار رویداد عبور می کند. ناصر خاکزاد نیز از همان دسته است. بزرگ تر، با معرفت بیشتر، با جاه طلبی بیشتر و … . به طور کلی سینمای اگزیستانسیالیسم روستایی چیزی بر واقعیت اضافه نکرده است، بلکه واقعیت را از وجود خود جدا ساخته. باور به اصالت وجود کاهش یافته و تبدیل به شک در برابر چرایی آن شده است .
*کارگردانی
ساخت چنین اثری قطعاً با زحمت زیادی روبه رو بوده است . اما نکته ارزشمند آن بیان و کنترل لحن از سوی کارگردان است . با اینکه چنین حالت هایی از نوید محمد زاده، پیمان معادی و پریناز ایزدیار ، دیده شده است، اما کارگردان از زاویه ای به شخصیت های فیلم خود نگاه می کند که بدیع به نظر می رسد و این نگاه است که مخاطب را شگفت زده کرده. میزانسن تعریف شده به مراتب قدرت بیشتری نسبت به ابد و یک روز دارد؛ چه در اغراق و چه در نفی وجود زمان . تدوین خطی که از دکوپاژ وحشی یاری طلبیده، ریتم و تمپو فیلم را زیباتر ساخته و ازهمه مهمتر چگونگی قرار گرفتن پرسوناژها در برابر دوربین بهمنش که باور پذیری را دو چندان کرده است.
متری شیش و نیم روایت دلتنگ مردن ناصر خاکزاد است که سالها پیش در قالب علی رستمی به خاک سپرده می شود.