چهار مرد که برای اخاذی صدمیلیونی، پیرمردی را به گروگان گرفته بودند، بعد از پنج سال پای میز محاکمه قرار گرفتند. یک اشتباه طراح این آدمربایی که پیشکار شاکی بود، راز آدمربایی را فاش کرد.
سایت بدون – رسیدگی به این پرونده از سال ۹۵ و با شکایت مرد سالخوردهای در پلیس آگاهی تهران آغاز شد. پیرمرد در شکایت خود به مأموران گفت: شغل من ساختمانسازی است. چند روز پیش از محل کارم خارج شدم تا به خانه بروم که دو مرد سد راهم شده و با تهدید مرا سوار خودروی خود کردند. آنها تهدید میکردند اگر مقاومت کنم، مرا خواهند کشت. بههمیندلیل در برابرشان مقاومتی نکردم. آدمربایان مرا به یک کارگاه در حاشیه شهر برده و در آنجا چشمانم را بستند. بعد برای نجات جانم درخواست چند میلیارد تومان پول کردند که گفتم من این پول را ندارم و کسی هم نیست که برای نجات این پول را بپردازد. آنها بعد از چند ساعت کارتبانکی مرا گرفته و رهایم کردند. روز بعد متوجه برداشت صدمیلیون تومان از حسابم شدم. بعد از برداشت از حسابم، به پیشکارم بهنام سجاد مشکوک شدم. آدمربایان رمز کارت مرا نگرفته بودند و فقط سجاد از رمز کارتم و اطلاعات بانکیام اطلاع داشت.
پساز این شکایت سجاد از سوی مأموران دستگیر و در تحقیقات اولیه منکر آدمربایی شد اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی بود با مشکل مالی روبهرو شده بودم. به پول نیاز داشتم و میدانستم صدمیلیون تومان در دارایی صاحبکارم، عدد زیادی نیست و زندگیاش را با مشکل روبهرو نمیکرد اما این پول میتوانست زندگیام را سروسامان دهد. بههمیندلیل با همدستی سه نفر دیگر تصمیم به این آدمربایی گرفتیم. یکی از دوستانم کارگاهش را در اختیار ما قرار داد و دو نفر دیگر سد راه مرد سالخورده شده و او را ربودند. بعد از این آدمربایی صدمیلیون تومان را بین خودمان تقسیم کردیم. با گذشت پنج سال از این آدمربایی پرونده برای محاکمه به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.
در این جلسه شاکی برای چهار متهم درخواست اشد مجازات کرد و گفت: حاضر به بخشش متهمان نیستم. آنها لحظات سختی همراه با وحشت برای من رقم زدند که با توجه به کهولت سنم، احتمال داشت سکته کنم و بمیرم. آنها از شرایط جسمانی من اطلاع داشتند و این آدمربایی را رقم زدند. حاضر به بخشش سجاد نیز نیستم. من به او اعتماد کردم و همه اطلاعات زندگیام را در اختیار او قرار داده بودم اما او از اعتماد من سوءاستفاده کرد.
در ادامه متهمان در جایگاه قرار گرفتند و درحالیکه در بازجوییها به این آدمربایی اعتراف کرده بودند در جلسه محاکمه منکر اتهام خود شدند. سجاد درباره اتهامش گفت: من نمیدانم چرا پای من در این پرونده وسط کشیده شد. از ماجرای آدمربایی خبر نداشتم. فقط دوستم سهیل که صاحب کارگاهی است با من تماس گرفت و شماره رمز کارت صاحبکارم را خواست. من هم بدون اینکه بدانم چه نقشهای در سر دارد رمز کارت را در اختیار او قرار دادم.
سپس سهیل در جایگاه قرار گرفت و او نیز منکر همدستی در این آدمربایی شد و گفت: سجاد با من تماس گرفت و خواست یک روز کلید کارگاهم را در اختیار او قرار دهم. من هم بهدلیل اعتمادی که به او داشتم کلید کارگاه را به او دادم. نمیدانستم قصد دارد در آنجا فردی را به گروگان بگیرند.
دو متهم دیگر پرونده نیز در این ماجرا خود را بیگناه دانسته و گفتند ما در ربودن شاکی هیچ نقشی نداشتیم و بیگناه هستیم.
پساز دفاعیات متهمان، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «گربه تنبل را موش طبابت میکند»
سایت بدون – ضربالمثل «گربه تنبل را موش طبابت میکند» نمادی از وضعیتهایی است که …