یک نوجوانِ امروزی چند روز بدون اینترنت زنده می‌ماند؟

Image result for teenager without internet vector

سایت بدون -تلفن همراه، وقتی فراگیر شد و همه را معتاد کرد، حدوداً زندگیِ همۀ انسان‌های کرۀ خاکی را به قبل و بعد خودش تقسیم کرد، البته به‌جز زندگی کودکان و نوجوانانی که اصلاً دوران ماقبل تلفن‌های هوشمند را تجربه نکرده‌اند و نمی‌دانند زندگی بدون اینترنت چه معنایی می‌تواند داشته باشد. یک تحقیق از هفت نوجوانِ سیزده تا هجده‌ساله، خواست برای هر مدتی که می‌توانند، گوشی‌هایشان را کنار بگذارند و بگویند چه اتفاقی برایشان می‌افتد.

هنری باتن با شانزده‌سال سن، همزمان با بالا و پایین رفتن روی یک توپ بزرگ پیلاتس، اسکایپ می‌کند. او در منزل‌شان در اِسِکس است و، با هربار بالا و پایین رفتن، از کادر خارج می‌شود. می‌گوید: «موقع خواب گوشی‌ام روی بالشمه. گوشی‌ام نخستین چیزیه که صبح موقع بیدارشدن سراغش می‌رم». آیا نگران نیست از اینکه گوشی‌اش هنگام خواب تا این حد به سرش نزدیک است؟ «نه اصلاً!» بالا، پایین.
«یعنی می‌گم، خب، اگه تومور مغزی بگیرم، اون وقت یه موضوعی دارم که راجع بهش توییت کنم!»
هنری خیلی باهوش و دارای اعتمادبه‌نفس است؛ او رفتاری طنزآمیز دارد و احتمالاً فکر می‌کند سؤال من درباره میزان استفاده او از رسانه‌های اجتماعی چرت‌وپرت است اما مؤدب‌تر از آن است که این‌طور بگوید. می‌داند که فکر خوبی نیست موقع خواب گوشی‌اش را روی بالش بگذارد و می‌داند که نسبتاً زیاد از این گوشی استفاده می‌کند. اما خب، مگر چه ضرری دارد؟
مگر چه ضرری دارد؟ دو سوم از نوجوانان دوازده تا پانزده‌ساله در بریتانیای امروز گوشی هوشمند دارند. این رقم برای نوجوانان بالای پانزده سال ۹۰% است. زیر شانزده‌ساله‌ها به‌طور متوسط سه ساعت از روزشان را آنلاین سپری می‌کنند، رقمی که امسال برای اولین‌بار از زمان تلویزیون تماشاکردن جلو زد. این نوجوانان ویدیوهای یوتیوب را تماشا می‌کنند، در اینستاگرام (با ۴۰۰ میلیون کاربر در جهان) می‌چرخند، روی فیس‌بوک (۵/۱ میلیارد کاربر) مطلب به اشتراک می‌گذارند و در اسنپ‌چت (۱۰۰ میلیون کاربر) می‌پلکند. تجربه نوجوانیِ این افراد به نحوی شکل می‌گیرد که تفاوتی چشم‌گیر با تجربیات والدین‌شان دارد، والدینی که تأثیر این‌همه مدت زل‌زدن به صفحه گوشی برایشان جای سؤال است.
در سال ۲۰۰۱، مارک پرنسکی، نویسنده آمریکایی، واژه «بومیِ دیجیتال» را ابداع کرد تا نسل پساهزاره‌ای را توصیف کند که در دنیای آنلاین بزرگ می‌شوند. او می‌نویسد: «محصّلان ما امروزه همگی «متکلمان بومیِ» زبان دیجیتال کامپیوتر، بازی‌های ویدیویی، و اینترنت‌اند». این تعبیر فوراً به کلمه‌ای اختصاری برای توصیف تجربه کودکان و نوجوانان تبدیل شد اما مورد تفسیر نادرست نیز قرار گرفت.
اِما کوپر از آژانس رسانه‌های دیجیتالیِ «راکت» و از اعضای «کنفرانس رسانه کودکان» می‌گوید: «این نگرانم می‌کند که در دولت و آموزش‌وپرورش هم این لفظ را به‌کار می‌برند. دلالتی به وجود آمده است که بچه‌های این نسل درکی مادرزادی از تکنولوژی دارند. گرچه این افراد ممکن است بدانند چه دکمه‌هایی را فشار دهند، ولی معنایش این نیست که آماده استفاده از آن هستند. بچه ‌۹ساله من حساب نتفلیکس‌مان را هک کرده اما این دلیل نمی‌شود که از لحاظ احساسی آماده تماشای چیزی است که برچسب دوازده‌ساله خورده».
«کودکان را باید تا زمانی کودک حساب کرد که به سن بلوغ برسند، نه تا وقتی که کسی یک گوشی هوشمند در دست‌شان بگذارد». این را بیبان کیدرون، کارگردان مستند «درزندگی‌واقعی»(۲۰۱۳) می‌گوید. این مستند بررسی می‌کند که اینترنت چگونه بر زندگی نوجوانان بریتانیایی تأثیر می‌گذارد، از در دسترس‌بودن پورنوگرافی‌های بی‌پرده گرفته تا اذیت‌وآزارهای آنلاین.
کیدرون یکی از بنیان‌گذاران پویشِ حق است. این کمپین مروج چنین ایده‌ای است: حقوقی که کودکان براساس کنوانسیون حقوق کودکان در سازمان ملل در زندگی واقعی‌شان دارند، باید در عرصه دیجیتال هم به آن‌ها داده شود. «اگر دختر ۱۳ساله‌تان به فروشگاه تاپ‌شاپ می‌رود، انتظار ندارید پرسنل دنبال او راه بیفتند و حواس‌شان به همه چیزهایی باشد که او نگاه می‌کند و در کیفش می‌گذارد. انتظار هم ندارید او را جلوِ پیشخوان نگه دارند و بگویند: «متوجه شدیم که به اون دامن نگاه می‌کردی، نمی‌خوای بخریش؟» درصورتی‌که این فقط نمونه‌ای کوچک از نحوه رفتار آنلاین شرکت‌هاست.
این نسل از نوجوانان شاید انگشتانِ شستِ فرزی داشته باشند اما اکثرشان هیچ خاطره‌ای از زندگی قبل از دوران دسترسی راحت به اینترنت ندارند. سپری‌کردن دو تا سه ساعت در روز در شبکه‌های اجتماعی به هنجاری جدید تبدیل شده است اما زندگی بدون آن چگونه خواهد بود؟ ما از گروهی از داوطلبان نوجوان خواستیم تا هر مدت که بتوانند سراغ رسانه‌های اجتماعی نروند.
برخی از تغییراتی که این نوجوانان متوجه‌شان شدند فیزیکی بودند. استر لِیور شانزده‌ساله می‌گوید: «زودتر می‌خوابیدم. این هم خوب بود که زمان بیشتری داشتم اما درعوض بعضی وقت‌ها حس می‌کردم نمی‌توانم آرامش داشته باشم، چون شبکه‌های اجتماعی را برای آرام‌کردنم نداشتم». اکثر نوجوانان گفتند که عادات خواب‌شان تغییر کرده. البته بعضی نیز گزارش دادند که نیمه‌شب دست‌شان را به‌سمت گوشی‌شان می‌بردند اما تازه یادشان می‌آمد که دارند چه کار می‌کنند. مطالعه‌ای بر روی دانش‌آموزان دبیرستانی در ولز -که سال گذشته منتشر شد- دریافت که یک‌پنجم از دوازده تا پانزده‌ساله‌های تحت‌مطالعه تقریباً هر شب بیدار می‌شوند تا از رسانه‌های اجتماعی استفاده کنند.ما از گروهِ خود خواستیم تا حس‌وحال‌های خود را ثبت کنند و به حس‌شان در طول روز نمره‌ای از ۱ (خیلی منفی) تا ۱۰ (خیلی‌مثبت) بدهند.
چندین نفر از آن‌ها گزارش دادند که در چند شب اول امتیازشان حدود دو یا سه بوده. جنیس داکاستا، هجده‌ساله، از لندن می‌گوید: «هرچند می‌توانستم برخی تمرین‌های عقب‌افتاده‌ام را انجام دهم اما اضطرابِ نداشتن شبکه‌های اجتماعی واقعاً آزارم می‌داد. همه‌چیز خیلی سریع در حرکت است و از این متنفر بودم که ندانم چه اتفاقاتی در حال رخ‌دادن است».
ملالت و حس انزوا تجربیاتی بود که بارها و بارها تکرار شد؛ این نوجوانان تازه برای نخستین‌بار تجربه می‌کردند که جدایی از یکی از پیچیده‌ترین روش‌های سرگرمی که تا کنون طراحی شده، چه حسی دارد. السا بارتلی، طراح تجربه کاربر در یک پلتفرم بزرگ رسانه اجتماعی، برای بزرگسالان می‌گوید: «ما در اقتصاد توجه زندگی می‌کنیم. افراد در حرفه من دائماً در مورد درگیری حرف می‌زنند: چطور می‌توانیم افراد را درگیر نگه داریم؟ آن‌ها به چه اطلاعاتی نیاز دارند؟ چگونه آن را در زمان درست به خورد آن‌ها دهیم؟»
همه‌چیزِ پلتفرم‌هایی نظیر فیس‌بوک به‌گونه‌ای طراحی شده که شما را دوباره به‌سمت خود برگرداند. این رسانه‌ها بر نیازهای بسیار اساسی‌مان دست می‌گذارند: میل به پیوند اجتماعی و شیفتگی به اطلاعاتی که به ما مرتبط است. بارتلی می‌گوید: «این حسی بسیار قوی است که هرچیزی در رسانه‌های اجتماعی می‌بینید اصولاً به شما ارتباط دارد».
چندین نفر از نوجوانان ما می‌گفتند که، پس از سازگاری اولیه، بدون رسانه‌های اجتماعی احساس شادی بیشتری دارند اما وقتی به آن‌ها اختیار اتصال مجدد به شبکه‌های اجتماعی را دادیم آن را پذیرفتند. «زندگی بدون این‌ها برایم تصورناپذیر است».
این را داکاستا می‌گوید. برای این نسل، رسانه اجتماعی جایی است که دنیا برایشان معنا می‌یابد و بیش از پیش دارد به مکانی تبدیل می‌شود که هرآنچه برای آن‌ها اهمیت دارد اتفاق می‌افتد. آنلاین‌شدن دیگر کاری نیست که انجام دهید تا لحظه‌ای از زندگی واقعی کنار بگیرید؛ بلکه عین زندگی واقعی است.
کیدرون می‌گوید: «وقتی توسعه‌دهندگان از من می‌پرسند چه کاری می‌توانند انجام دهند تا محصول‌شان بهتر شود، همیشه می‌گویم: ساعت خوابی برای آن تعیین کنید».
او با توسعه‌دهندگان روی اپلیکیشنی کار می‌کند که کاربران را قادر می‌سازد تا زمان آنلاین‌بودنشان را محدود کنند و مهم‌تر اینکه وقتی آفلاین می‌شوند، پیامی به بقیه دنیا مخابره می‌کند. «این یکی از چیزهایی است که دریافتیم اهمیت زیادی در آفلاین‌شدن دارد. بچه‌ها متنفرند از اینکه در دسترس نباشند، چون مثل این است که مرده باشند».
امروزه چیزی به سادگیِ خاموش‌کردن گوشی هم باید با برنامه‌ها تنظیم شود، چون نمی‌توانیم خودمان این کار را انجام دهیم.
رسانه‌های اجتماعی پدیده‌ای نوپا هستند و ما از همین حالا به نقطه‌ای رسیده‌ایم که بدون آن‌ها احساس سردرگمی می‌کنیم و کودکان‌مان در دل شب سراغ آن می‌روند، حتی وقتی خواب‌وبیدار هستند.

منبع:پی بی مین استریم

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «مادر را دل سوزد، دایه را دامن»

سایت بدون- این ضرب‌المثل یکی از پرمعناترین و عمیق‌ترین تعابیر در ادبیات فارسی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *