به بهانه نودویکمین زادروز سهراب سپهری/مسیرنبض عناصر

سایت بدون -سهراب سپهری از آن دست شاعرانی است که بین شعرش و تصویری که از آن شعر ارایه شده، فاصله‌ای بعید وجود دارد. فاصله‌ای که سبب غلط‌خوانی‌های فاحش از زیبایی‌شناسی شعر او شده و جهان‌بینی‌های بی‌ربطی را به او حواله کرده است.

سپهری در فضای سیاسی-آرمانی شعر قبل از انقلاب، مطرود جریان‌های شعر «متعهد» و عمدتا چپگرای دهه‌های ۴۰ و ۵۰ بود. همچون دیگر شاعران خارج از آن حلقه‌های مبارزاتی، مثلا شاعران جریان‌های مشتق از موج نو که به سبب بی‌توجهی به آرمان‌ها و تعهدات تعریف‌یافته شعر بیان‌گرای آن دو دهه، نکوهش می‌شدند.

این رفتار ممیز اگر مثلا در مورد شاعران جریان‌هایی مانند شعر دیگر و شعر حجم با حدی از مقابله تئوریک از سوی حلقه شاعران و نظریه‌پردازان آن جریان‌ها در جلسات و مجلات و کتاب‌های‌شان همراه بود و بعدها هم ادامه پیدا کرد، سپهری نه عمرش به دنیا بود که پایان دهه ۵۰ را ببیند، نه ذیل عنوان جریانی قرار می‌گرفت که اعضایش در بیانیه‌ای یا مقالاتی تئوریک در توضیح نوع شعری که می‌نویسند، تعریضی هم به شعر او داشته باشند و شعر او را هم توضیح بدهند. با این ‌همه سپهری در سال‌های بعد از انقلاب در سطح عمومی و حتی نزد آنها که در زمره مخاطبان جدی شعر تعریف نمی‌شوند، شهرتی بی‌سابقه یافت. شهرتی برآمده از مصادره نامش در گفتمان رسمی و رسانه‌های دولتی که هرچه بودند، با ارزش‌ها و نگاه و زیبایی‌شناسی شعر نو فاصله‌ای بعید داشتند.برخی رسانه‌ها تا می‌توانستند در جهت تحریف نام سپهری و اهمیت شعری که او می‌نوشت، کوشیدند. با تصویری مجعول از او در مقام شاعر که دستاوردش جز گمراهی مخاطبی نبود که برای شناختن شاعر عصرش به این رسانه اعتماد کرده بود.

گفتمان رسمی و رادیو و تلویزیون برای انتشار صدایی دستچین شده از سپهری عذری نداشت. بر خلاف خیلی از شاعران نوگرای هم‌نسل او که همواره تکفیر و انکار شدند، چراکه شعر سپهری با وجود ظرفیت‌های بلاانکار هنری‌اش، تعریض آشکاری به مباحث اجتماعی ندارد و کارکرد هرمنوتیکی آن هم چنان نیست که خوانش‌هایی از آن دست که افتد و دانی را در مخاطب «رسانه ملی» برانگیزد. کافی است به نوع استفاده از شعرهای سپهری در متن‌های تلویزیونی توجه کنیم و لحظاتی وقت بگذاریم برای شنیدن تحلیل‌های مجری-کارشناسان خوش صدای تلویزیون و ببینیم برای- مثلا- پیوند رنگ «سبز» در یک سطر به آنچه دوست دارند مراد شاعر بوده باشد، چه آسمان‌ها که به ریسمان
نمی‌کشند.

در زبان شعر سپهری ظرفیت‌های مغفول مانده‌ای وجود دارد کماکان در انتظار خوانشی در بوطیقای شعر پس از نیما. اگر قائل به این باشیم که خلعت ادبیات را اگر شده از پس سالیان، خود ادبیات به آن شاعر و نویسنده خواهد رساند، حتی به روزی که شاید جز استخوان‌هایی مدفون، چیزی از خلعت‌گیرنده روی زمین نمانده باشد، آن‌ وقت باید سپهری را نمونه شاعری بدانیم که تاریخ ادبیات هنوز با او کارها دارد. شاعری که قطعا امکاناتی به شعر مدرن فارسی افزوده و از راه خودش شعر نو را پیموده است. راهی که لابد از «مسیر نبض عناصر» می‌گذرد.

بهنام ناصری/اعتماد

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *