واژه «ملی» از آن دست کلماتی است که معمولا راحت درباره بسیاری از آدمها به کار برده میشود؛ بیاینکه ارزش واقعی آن را مدنظر قرار دهیم. درست مثل واژه اسطوره که درباره فوتبالیستها و کشتیگیرها و همه ورزشکاران از آن استفاده میکنیم.
واژه ملی هم متاسفانه در فرهنگ ما یک چنین باری پیدا کرده است، علتش هم این است که تعریف روشنی از آن در دست نیست.
به نظر من سادهترین مفهومی که از واژه «ملی» میتوان ارایه کرد، این است که آن شخص یا اثر یا مقوله به گونهای باشد که یک ملت بر سر آن اشتراک نظر داشته باشند.
در تاریخ فرهنگ و هنر این مرز و بوم کم نبودهاند و هستند هنرمندانی که به راحتی بتوان آنها را هنرمند ملی نامید و همه دربارهشان توافق داشته باشند؛ از خواننده، موسیقیدان، شاعر و… گرفته تا دیگران. سالها پیش اگر خاطرمان باشد بر سر اینکه شاعر ملی ما کیست بحثهای زیادی در گرفت، اما این صحبتها به نظرم بینتیجه است برای اینکه به صورت مصداقی و در عمل مردم باید تشخیص بدهند بر سر چه کسی توافق جمعی دارند.
استاد محمدرضا شجریان یکی از بزرگترین آوازخوانهای ایرانی است که با صدای جادویی و بینظیرش و با انتخاب اشعاری که خوانده و نوع موسیقی که ارایه کرده و با توجه به رویکرد اجتماعیاش محبوبیت زیادی کسب کرده است. او کسی است که به راحتی میتوان هنرمند ملی نامیدش. این واژه از زمانی جلوی نام استاد شجریان قرار گرفت که در کوران حوادث اجتماعی یک دهه اخیر همراه و همگام با مردم شد.
در واقع از آن به بعد بود که مردم ما متوجه شدند در میان هنرمندان ما کسی هم هست که بیریا همراه آنهاست و حاضر است در راه مردم فدیه دهد و فدیه دادنش هم به گونهای است که خود خواسته بگوید من با صدا و سیما کار نمیکنم و دیگر صدای من از این رسانه پخش نشود و صدا و سیما هم لج کند و به تلافی «ربنای» استاد را از رادیو و تلویزیون پخش نکند در حالی که آنها نمیدانستند عملا این اتفاق باعث محبوبیت بیشتر استاد شجریان خواهد شد.
به هر حال استاد شجریان آوازهخوان، هنرمند و موسیقیدان ملی است به مفهومی که میشناسیم و نامش در کنار سرداران ملی همچون ستارخان یا عارف قزوینی به عنوان شاعر ملی و دیگر کسانی که تا به حال به این صفت متصف شدهاند، قرار میگیرد. برای اینکه مردم در وجود او، صدای او، در جهتگیری و نگرش او به مسائل اجتماعی، دردها و آلام خودشان را میبینند.
به نظرم میآید استاد شجریان در وضعیتی است که به راحتی میتوان او را کنار هنرمندان ملی بعضی از کشورهایی که دورانی تاریخی را سپری کردند قرار داد؛ کسانی مثل « اوا پرون» آرژانتینی یا «ویکتور خارا» شیلیایی که به عنوان خوانندگان معترض آنها را میشناسند. البته این نکته را هم اضافه کنم که صرف معترض بودن، صرف سیاسی خواندن و کار سیاسی کردن وجهه ملی نمیآورد؛ مساله توافق جمعی مردم و یک ملت بر سر یک شخصیت است. حالا این شخصیت میتواند رزمنده، شاعر یا نویسنده باشد.
حتی ممکن است یک شخصیت سیاسی باشد. وقتی میگوییم دولت ملی دکتر مصدق، برای این است که مردم بر سر شخصیت، نگاه و هویت او توافق جمعی دارند.
صرفنظر از برخی برخوردهایی که در چهاردهه گذشته با او شده، ولی واقعیت این است که به راحتی به هر کسی نمیشود صفت ملی را اطلاق کرد، به صرف اینکه او نسبت به موضوعی اعتراض کرده و شخصیتی معترض است. خیر؛ سالم بودن و دارای هویت بودن و البته هنرمند خاص بودن آن چیزی است که آقای شجریان را تبدیل به هنرمند ملی کرده است.
گرچه این مثال خوبی نیست ولی داشتیم خوانندههایی که ترانههای معترض – چه به سبک پاپ و چه به سبک سنتی – خواندهاند و بهرغم محبوبیتی که داشتند هیچکدام نتوانستند وجهه ملی پیدا کنند، اما پاک و سالم بودن، مناعت طبع داشتن و سرخم نکردن در مقابل قدرت و کرنش نکردن در برابر مقام و مسوول از آن دست چیزهایی است که خود به خود طی پنجاه سالی که از حضور ایشان در عرصه موسیقی ایران میگذرد، وی را به پدیده منحصربهفردی تبدیل کرده است به نام محمدرضا شجریان.
خاطرم هست من برای اولینبار زمانی که بچه بودم ایشان را به اسم سیاوش در برنامهای رادیویی (با نام مشاعره اجرای مهدی سهیلی) شناختم.
همان زمان لابهلای آیتمهای آن برنامه رادیویی جوان خوشصدایی میخواند به نام سیاوش که بعدها فهمیدم سیاوش اسم مستعار آقای محمدرضا شجریان است.
این اسم مستعار به دلیل این بود که ایشان از خانوادهای مذهبی میآمد و چون پدرش قاری قرآن بود، این اسم مستعار را انتخاب کرده بود. ولی خوشبختانه آنقدر آن صدا جادویی و گیرا بود که من فکر میکنم هم خاندان خودش به وجود ایشان افتخار میکنند و هم ملت ایران به داشتن چنین هنرمند درجه یکی مفتخر هستند.
خدا را شکر اینک خبرهای خوشی از سوی پزشکان معالج وی شنیده میشود، اینکه استاد کمکم به سوی حالت معمولی و نرمال پیش میرود و امیدوارم هر چه زودتر به خانه و کاشانه و آغوش ملت ایران بازگردد که حتما این اتفاق خواهد افتاد و به نظرم باید این اتفاق فرخنده را به فال نیک گرفت.
احمد طالبینژاد/اعتماد