سیاست شادکامی
در نظریههای سیاسی چهار غایت بسیار مهم برای حکومت برمیشمارند: ۱. آزادی، ۲. برابری، ۳. عدالت و ۴. شادکامی. این چهار غایت، هم مبنایی برای تصمیمگیری اخلاقی و هم مبنایی برای داوری اخلاقی حکومتها هستند.
کتاب «سیاست شادکامی» دِرِک باک است از غایت چهارم، یعنی شادکامی. مدعای اصلی دِرِک باک این است که اولا تأکید صرف بر بهروزی عینی، ما را به مقصود نمیرساند. ثانیا شاخص ذهنی بهروزی مخصوصا شادکامی بهشدت در کیفیت زندگی انسانها تأثیر دارد. بنابراین، تحقیقات جدید به ما میگویند که روایتهایی از بهروزی که بر شاخصههای ذهنی مبتنیاند، نهتنها باید در زندگی فردی و شخصی جدی گرفته شوند، بلکه حکومتها و سازمانهای بینالمللی نیز باید آن روایتها و شاخصهها را لحاظ کنند. شاخصههای بهروزی ذهنی یا همان شادکامی عبارتند از: ازدواج، روابط اجتماعی، استخدام (که شامل داشتن شغل و در کنار آن رضایت شغلی است)، سلامتی محسوس، دین و باور دینی و کیفیت حکومت.
درک باک، رئیس سابق دانشگاه هارواد، این مسأله را مورد بررسی قرار میدهد که حکومتها چگونه میتوانند از دادههای روزافزون دربارهٔ علل شادکامی انسانها استفاده کنند تا بهروزی و کیفیت زندگی تمام شهروندان را افزایش دهند. در طی چهل سال گذشته، هزاران مطالعه و تحقیق در باب شادکامی صورت گرفته است. بعضی از این تحقیقات به شادکامی ناشی از فعالیتهای روزانه مانند کار کردن، ملاقات دوستان یا کارهای شاق خانه میپردازند. بعضی دیگر از این تحقیقات میکوشند میزان تأثیر درآمد، خانواده، دین، و دیگر عوامل را بر شادکامی انسانها بسنجند. باک با ارزیابی نقاط قوت و ضعف تحقیقات راجع به شادکامی، لوازم سیاسی آن تحقیقات را در این حوزهها دنبال میکند: رشد اقتصادی، برابری، بازنشستگی، بیکاری، خدمات سلامت، سلامت روانی، مسائل خانواده، تعلیم و تربیت، و کیفیت حکومت.
کتاب پیشرو، ۱۱ فصل اصلی دارد که عناوینشان بهترتیب عبارت است از:
آنچه محققان کشف کردهاند، اعتبار تحقیق درباب شادکامی، آیا سیاستگذاران باید از تحقیقات شادکامی استفاده کنند؟، مساله رشد، آنچه باید در خصوص نابرابری انجام داد، تهدید مشکلات مالی، کاستن از درد و رنج، ازدواج و خانواده، تعلیم و تربیت، کیفیت حکومت، اهمیت تحقیقات ناظر به شادکامی.
یکی از رهیافتهای کتاب «سیاست شادکامی» این است که حکومتها چگونه میتوانند رضایت بیشتری را نهفقط برای عدهای اندک بلکه برای همه مردم فراهم کنند.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
در سالهای اخیر، درمان ناقص دردهای مزمن موجب افزایش خشم از سوی بیماران و بستگانشان شده است. درنتیجه، خیلی از ایالتها قانونی تصویب کردهاند که صراحتا اعلام میکند مقررات مواد مخدر در نظر ندارد که مانع استفاده پزشکی از مواد افیونی بهتوسط پزشکان شود. اداره مبارزه با مواد مخدر فدرال احکامی به همان مضمون صادر کرده است. حتی از اینمهمتر، آژانس خصوصیای که بیمارستانها را مورد تائید قرار میدهد دربردارنده رهنمودهایی است که نهادهای تحت کنترل خود را ملزم میکند تا انعطافپذیری خود را نسبت به تعدادی از اقداماتی نشان دهند که غرضشان این است که استفاده درست از روشهای موثر برای تسکین درد را تضمین کنند.
نشانه دیگر دغدغه فزاینده نسبت به درد غیرضرور موفقیت دو اقدام مدنی است که از سوی خانوادههای بیمارانی صورت گرفت که پیگیر آسیبهای ناشی از درمان ناقص دردهای وخیم بودند. پیش از این دادخواهیها، اگر پزشکان کار چندانی برای تسکین رنج کشیدن بیمار نکرده بودند چیزی برای ترسیدن نداشتند اما اگر متهم به تجویز غیرمجاز مواد افیونی میشدند با احتمال ترسناک مجازاتهای شدید و روندهای قانونی کشدار روبهرو میشدند. نتیجه قابل پیشبینی درمان ناقص گسترده بود. اکنون، با وجود احتمال دادخواهیها و مشکلات مربوط به مجوز اگر آنها درد را ناقص درمان کنند، پزشکان و سایر تامینکنندگان برای تسکین کامل چنین رنجهایی قاعدتا مراقبت بیشتری به عمل میآورند.