۵ دلیل برای این که چرا فیلم تختی را دوست نداشتم ؟

سایت بدون – رفتم که دوست بدارم اما نتوانستم !فیلم تختی آخرین ساخته بهرام توکلی را دوست نداشتم ، یعنی آن تصویرهای سیاه و سفید بازسازی شده نتوانست حتی در لحظه ای مرا با خود همراه کند ، وقتی از در سینما آمدم بیرون به این فکر کردم که چرا این فیلم که درباره مردی است که بسیار دوستش می دارم به دلم نچسبید ، این موارد به ذهنم رسید..

۱- راه مرگ نه خود مرگ

فیلم تختی ساخته بهرام توکلی با این داعیه ساخته شده که می خواهد از مرگ غلامرضا تختی عبور کند و ماجرای این سوال قدیمی را راها کند که جهان پهلوان را کشتند یا خودکشی کرد و بادادن یک جواب سرراست که خودکشی کرد ، به زندگی مردی بپردازد که زندگی اش این روزها بیشتر به درد جامعه ما می خورد ، چقدر خوشحال بودم وقتی این را شنیدم ، چرا که باور دارم ، قصه غلامرضا تختی با همان روایت اخلاقی حتی اگر افسانه باشد ، می تواند توتم قبیله ما برای حرکت به سمت اخلاق گرایی باشد ، یک مثال می زنم ، از بویین زهرا به این طرف هر بار زمین دچار عادت غیر از عادت معمولش شده ، قهرمانان ورزشی شروع کردند تا کاری مثل تختی انجام بدهند

کاش فیلم تختی هم این به زندگی پرداختن غلامرضا تختی را در شعار نمی گذاشت و به عمل می رساند اماحیف ، فیلم در مرگ مانده بود ، نه خود مرگ ، این بار در راه مرگ ، آن ها می خواستند تئوری خودکشی تختی را ثابت کنند ، می خواستند بگویند که تختی آن قدر بی مهری دید که ناچار به یک لیوان آب و هم زدن به خودنویس رسید تا رها شود ، مرگ سازنده های فیلم را رها نکرده بود ، آن ها فیلمی ساختند که عنوانش می توانست این باشد:«چرا ما می گوییم غلامرضا تختی خودکشی کرد؟»

۲-آدم های بد کنار آدم خوب

سازنده های فیلم تختی برای این که نشان دهند تختی چقدر خوب است ، راه در پشتی را انتخاب کرده بودند ، به جای این که قصه های زندگی غلامرضا تختی را بسازند ، قصه های آدم بد غلامرضا تختی را ساخته بودند ، همه باید بد می شدند ، همه باید نابود می شدند تا غلامرضای قصه آن ها در میان آن همه آب سیاه بدرخشد ، این همه یعنی از برادر و همسر گرفته تا هم تیمی و مربی …این همه مثل ابزار فشار بودند تا غلامرضا را به سمت خودکشی هدایت کنند ، واقعا نیاز بود ؟

آقا تختی دنیای قصه ها خودش آن قدر خوبی ذاتی دارد که نیاز نیست دیگرانی کنارش لجن مال شود ، له شوند تا درخشش او به چشم آید ، کاش بهرام توکلی با یک فیلم نمی خواست همه کشتی را له کند ، برای بچه های امروز سخت نیست که یک سرچ بزنند و با فیلم او بفهمند وقتی او دارد له می کند ، کدام قهرمان المپیکی را له می کند ، یا آیا بلور همین کاریکاتوری بود که توکلی نشان داد؟او که کشتی قهرمانی را در ایران معنا داد

۳-تختی منفعل

واقعا تختی همان است که سرش پایین است ، محجوب است ، لبخند شیرین می زند ،نمی تواند به دختری که دوستش دارد بگوید نرود، همیشه ساکت است ، همسرش را برای این انتخاب می کند که عکسی از او و خانم توکلی در یک مهمانی روی جلد مجله ها رفته و انگشت نما شده است ،وقتی هم تیمی اش دعوا می کند ، عکس العمل نشان نمی دهد و دوستی دارد که هر بار به او پیشنهادهای خارج از اصول می دهد و او بزرگوارانه فقط لبخند شیرین تحویل می دهد؟…بی خیال آقای توکلی ، تختی شما خیلی لوس و نمایشی بود ، خیلی منفعل ، تختی قصه های ما ، کاملا مرد عمل بود ، کاری که فکر می کرد درست انجام می داد، این طور نبود که در مقابل مشکلات در گوشه اتاق نمور انباری بنشیند و میخ در چارپایه فرو کند ،قصه های زندگی تختی را کاش می خواندید و او را این گونه منفعل و بی عمل تصویر نمی کردید.

۴- ساده انگاری

وقتی درباره تختی فیلم می سازید ، باید شخصیت های درست بشناسید و به مردم معرفی کنید ، این گونه نیست که این طور آدم های مهم زندگی تختی را روی هوا وارد کنید و روی هوا رها کنید ، مثلا عبدالحسین فعلی مربی تختی در باشگاه پولاد ، مثلا شهلا خانم توکلی همسر غلامرضا تختی ، مثلا…این که فیلمی بسازید و در آن به مخاطبتان مدام بگویید ، رازهایی هست که من می دانم و دلتان بسوزد به شما نمی گویم که در شان فیلمی در حد آقای تختی نیست ، شما همه چیز را ساده برگزار کردید ، به همه اندازه که خانی آباد را اشتباه نشان دادید ، به همان اندازه که تمام مسجد سلیمان را در یک خرابه خلاصه کردید که انگار جنوب است ، برای ساختن یک فیلم بزرگ باید کار بزرگ کرد ، فیلتر سیاه و سفید گذاشتن باعث نمی شود که جزییات مخفی شوند

۵-کشتی و مرور فن

وقتی دارید در مورد یک قهرمان کشتی فیلم می سازید ، باید حداقل صحنه های کشتی شما در حد المپیک باشد ، آخر آقای کارگردان برای ساختن فیلمی در حد آقای تختی چهار تا کشتی نگاه می کردید ، آن فن هایی که شما به عنوان فینال المپیک به مخاطب می اندازید در حد یک مرور فن ساده در باشگاه هم نیست ، در مورد صحنه های کشتی و تمرین آقا تختی هم آن قدر دم دستی برخورد شده بود که برای من قابل پذیرش نبود، ه

افشین خماند

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *