۵ پرونده که علم روانشناسی هیچ پاسخی برای آن ها ندارد

سایت بدون -علم روانشناسی میلیون ها پرونده در جهان را حل کرده ، میلیون ها نفر از مزایای این علم بهره برده اند …اما در مقابل پرونده هایی وجود دارد که پاسخی برای نیافته اند ،این ۵ پرونده آن قسمت از تاریخ علم روانشناسی است که در برابر آن شگفت زده شده و جواب  برای آن ها ندارد ، نگاهی داریم به این پرونده ها :

 

پسر جنگلی آویرون

ویکتور « پسر وحشی» اهل «آویرون » یکی دیگر از این بچه‌های وحشی جنگل است که داستان زندگیش در فیلم “کودک وحشی اثر ” ترافوته ” تصویر کشیده شد. او که در قرن هجدهم می‌‌زیست توسط کشاورزان روستای آویرون در جنوب فرانسه کشف شد. روستاییان او را در حالی در جنگل یافتند که مثل یک حیوان وحشی پرسه می‌‌زد.

آنها بالاخره با زحمت بسیار او را گرفتند ولی ویکتور مثل تمام بچه‌های جنگل مدتی بعد از این‌‌که او را در میدان روستا به نمایش عموم گذاشتند از آن‌جا فرار کرد و به دامان طبیعت گریخت. یک سال بعد دوباره روستاییان او را گرفتند.

این ‌بار ویکتور یک هفته در خانه زنی که به او لباس و غذا داده بود دوام آورد ولی دوباره فرار کرد. از آن پس هر از گاهی به روستا می‌‌آمد و از مردم غذا می‌‌گرفت ولی باز هم در جنگل و به تنهایی زندگی می‌‌کرد. دو سال بعد در زمستان بسیار سرد ۱۷۹۹-۱۸۰۰ میلادی ویکتور دوباره به میان مردم آورده شد. در آن زمان او ۱۲ سال داشت.

دکتر” ژان ایتارد ” سال‌ها بر روی ویکتور تحقیق کرد و به پیشرفت‌هایی نیز نائل آمد ولی در یک زمینه هیچ توفیقی نیافت و آن برقراری ارتباط با مردم دیگر بود، در نتیجه ویکتور هرگز نتوانست به کسی بگوید چرا تنها در جنگل رها شد و یا آن اثر زخم کهنه‌ای که روی گردنش است از کجا ایجاد شده است.ظاهرا ویکتور بدون تغذیه از شیر جانوران دیگر زندگی می‌‌کرد ولی بسیاری از بچه‌های جنگلی از شیر آن حیوانات وحشی می‌خوردند و دانشمندان هنوز نتوانسته‌اند بفهمند آن شیرها چطور با بدن این کودکان سازگار بودند.

متخصص اوتیسم یوتا فریت معتقد است ویکتور احتمالا مبتلا به اوتیسم بوده اما نمی توانیم مطمئن شویم.

 

مردی که زنش را کلاه می دید

اولیور ساکس در دنیای روانشناسی بسیار معروف و مشهور است. لیور ساکس نویسنده این کتاب از جمله پزشکان نویسنده قرن بیست و یکم است که در اثر خود، داستان‌های عجیب اما واقعی انسان‌هایی را روایت کرده که در دنیای غریب و به ظاهر گریزناپذیر انواع اختلال‌های عصب روان شناختی در دام افتاده‌اند.

ساکس معتقد است در حکایت‌های قدیمی، شخصیت‌های تمثیلی (قهرمان، قربانی، شهید، جنگجو) حضور دارند. بیماران اعصاب نیز از زمره همین شخصیت‌های تمثیلی‌اند و در داستان‌های غریبی که نقل خواهد شد حتی بیشتر هم هستند. وجود ذاتی بیمار در رده‌های بالاتر عصب‌شناسی و در روان‌شناسی بسیار مهم می‌شود؛ چون در این رده است که پای شخصیت بیمار، مستقیم به میان می‌آید و مطالعه بیمار و بیماری از یکدیگر جدایی ناپذیر می‌شود. ا

و  عصب‌شناسی  است که پیچیدگی‌های مغز را بررسی کرده و به شیوایی درباره آن‌ها در کتاب‌هایی مانند «بیداری‌ها» و «مردی که همسرش را با یک کلاه عوضی می‌گرفت» نوشت،بله  عنوان کتاب دوم داستان یکی از عجیب ترین رازهای دنیای روانشناسی است ، داستانی که اولیور ساکس هم درباره اختلالات ذهنی آن هیچ جوابی ندارد.

ماجرا مربوط به دکتر p  است ، مردی که دارای بیماری آگنوزی یا ادراک پریشی بود. یک فرد ادراک‌پریش می‌تواند اشیاء و اشکال را حس کند اما نمی‌تواند هوشیارانه آن‌ها را تشخیص دهد و معنی آن‌ها را تفسیر کند. ادراک‌پریشی حاصل آسیب عصب‌شناختی است و می‌تواند تقریباً در هر دستگاه ادراکی شناختی ظاهر شود. دکتر p    هم دچار این بیماری بود و به همین خاطر همسرش را حتی به شکل یک کلاه می دید.

 

زنی که همه را اژدها می دید

بازهم باید به سراغ اولیور ساکس برویم و یکی از روایت های او را تکرار کنیم ،این قصه به زنی برمی گردد که به نوعی او را به مانند زندگی واقعی مادر اژدها در سریال محبوب گیم آو ترون بود ، این زن ۵۲  ساله هلندی همه آدم های دنیا را اژدها می دید ، نکته ای که اولیور ساکس اشاره  می کند این است که او اژدهای مختلفی را می دید ، سبز ، آبی ، قرمز و …

او اژدها  را نه تنها در چهره ها نمی دید ، بلکه تقریبا در همه جا – در دیوارها، سوکت های الکتریکی، صفحه نمایش کامپیوتر فقط در تاریکی شب بود که اژدها می رفتند .دانشمندان هیچ گاه به طور کامل  نفهمیدند  چه چیزی باعث این توهم ها می شد

 

 

مردی که می خواست خورده شود

استفن یک مرد ۴۵ ساله کانادایی بود که یک زندگی سالم داشت اما یک روز یک تماس با بیمارستان روانپزشکی تورنتو نشان داد که از یک نوع روان پریشی عجیب رنح می بد .او از تمام های خانم های چاق می خواستند که او را بخورند ، او برای این که خورده شود هم یک دلیل عجیب داشت ، او می خواست به رحم  آن ها برود تا دوباره متولد شود

این بیماری هم و علت آن هم هیچ گاه درک نکرده اند

 

زنی اسیر یک تراک موسیقی

برای همه ما پیش آمده است که یک موسیقی در ذهنمان می افتد و هی تکرار می کنیم اما این ماجرا برای سوزان روت یک کابوس شد ، او به مدت ۴ سال  اهنگ Doggie را با خودش زمزمه می کرد و در ذهنش گیر افتاده است ، این مساله هم سوزان و هم همسرش را دچار مشکل کرده بود، چرا این آهنگ سوزان را گرفتار کرده بود؟ هیچ کس نمی داند

منبع:بیگ تینک

 

 

لطفا با لمس عکس زیر عضو کانال تلگرامی بدون شوید

Image result for telegram

 

 

 

 

 

 

 

 

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «عروس میاد وسمه بکشه نه وصله بکنه»

سایت بدون – ضرب‌المثل «عروس میاد وسمه بکشه نه وصله بکنه» به این معنا است …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *