۸ سال از فراغ ناصر خان حجازی گذشت/ مغرور و محبوب

سایت بدون -ناصر حجازی زمانی چهره شد که فوتبال ما در ورای تمامی حرکات پرسروصدای عزیز اصلی و پشت حرکات حساب‌شده فرامرز ظالی و همسو با حضورهای قابل قبول کیوان نیک‌نفس، رضا قفلساز و البته اکبر مالکی، جوانی را می‌جست که فراتر از «خوب»‌های فوق و یک چیز ویژه باشد.
فوتبال ما در جست‌وجوی یک دروازه‌بان مدرن‌تر برای عصری بود که ما پا به دهه تازه و پر از ابداع ۱۹۷۰ میلادی می‌گذاشتیم؛ زمانه‌ای که روش‌های سنتی‌تر دروازه‌بانی دیگر جواب نمی‌داد و بازی‌های مدرن‌شده در سطح جهان که به‌آرامی به درون آسیا هم می‌خزید سنگربان‌هایی را ایجاب می‌کرد که همسو با آن نمادهای مدرنیسم حرکت کنند، محوطه جریمه را به‌گونه‌ای تازه مدیریت کنند، آرامش خود را جانشین پرخاشگری برخی از قدما کنند و در همه حال دقیق‌تر و صحیح‌تر از آنی را ببینند که نخبگان نسل قبلی قادر به مشاهده آن بودند.

موج رقابت حاد
ناصر که امروز سالگرد درگذشت اوست، با آن موهای «چتری» و چهره جوان و زیبا از تیم دسته سومی «نادر» به فوتبال ایران معرفی شد. سال‌های منتهی به اواخر دهه ۱۳۴۰ حفاظت از آخرین سنگر تیم ملی بیشتر به افرادی ختم می‌شد که نام‌شان در سطور قبلی آمد و پیش از آنها و در نیمه نخست دهه ۱۳۴۰ این «بیاتی» بود که درون دروازه تیم ملی می‌ایستاد. تفکیک مردان برتر آن عصر کار سختی نبود اما نخستین موج دربردارنده یک رقابت نزدیک و حاد در بین دروازه‌بان‌ها از اواخر دهه ۱۳۴۰ شکل گرفت و وقتی به اواسط دهه ۱۳۵۰ رسیدیم، اضافه بر نام‌هایی که پیش‌تر آوردیم، امثال مهدی عسگرخانی و منصور رشیدی نیز به آن جمع پیوسته بودند. آنچه ناصرخان را از تمامی آنها پیش می‌انداخت، کلاس و نوع نگاه وی به میدان و روند بازی و به‌واقع به‌کل حرفه‌اش بود. هیچ‌کس به خونسردی او نبود و حتی در سخت‌ترین شرایط و زیر جانکاه‌ترین فشارها نیز حجازی آرامش‌اش را از دست نمی‌داد. قدرت پرواز زیاد او و دید دقیقی که نسبت به ارسال‌های بلند از دو جناح داشت، ناصر را قادر می‌ساخت روی آنها درست عمل کند و چه بسیار توپ‌ها که فضای بالای محوطه جریمه وی را پیمود و با کمترین فاصله به اوت رفت و ناصر اصلا روی آنها تکان نخورد زیرا به لطف دید و برآورد دقیق‌اش از لحظه ارسال سانتر متوجه شده بود که محل فرود آن کجاست و آیا برای او خطرساز می‌شود یا بدون برخورد با تیر دروازه یا ورود به درون آن محوطه را طی می‌کند و از آن خارج می‌شود.

نتیجه‌‌ای نادرست
معدود فیلم‌های موجود از زمان دروازه‌بانی ناصر حجازی در تیم‌های تاج سابق (استقلال) و شهباز (که یکی، دو سالی جانشین شاهین منحله شد) سبب شده است ارزیابی نسل فعلی و جوانان کنونی از میزان قدرت حجازی ناقص و مخدوش شود و بخصوص کسانی که سه بازی ایران در جام‌جهانی ۱۹۷۸ و شکست محض ایران مقابل هلند و پرو را دیدند، به این نتیجه کاذب برسند که ناصر دروازه‌بان برجسته‌ای نبود. چنان کسانی به‌غلط معتقدند برترین دروازه‌بان تاریخ ایران احمدرضا عابدزاده است و حتی گاهی حجازی را در رده دوم لیستی که معتقدند از بهترین دروازه‌بانان تاریخ ایران شکل گرفته است، نمی‌نشانند. بر همین مبنا هیچ‌کس بازی‌های اولیه ناصر را در عین جوانی‌اش برای تیم نادر را نیز ندیده است زیرا آن دیدارها فیلمبرداری نمی‌شد اما وی از زمان آبی‌پوش شدن و ورود به تیم ملی بیش از پیش در دیدارهایی شرکت کرد که قسمتی یا تمامی آن ضبط تلویزیونی شد و فیلم‌های آن هنوز موجود است. تلویزیون ایران متاسفانه به‌جای پخش هرچه بیشتر فیلم چنان مسابقاتی به پخش چندباره همان نمایش‌های حجازی در چند میدان بخصوص و معدود اکتفا کرده و چون در یکی از آنها توپ از دست ناصرخان بیرون می‌افتد، بینندگان آن را حمل بر ضعفی می‌کنند که به‌رغم آنها در حرکات و نوع تصمیم‌گیری‌های وی وجود داشت و او را از قالب و اندازه‌های یک دروازه‌بان برجسته دور می‌کند.

تعریف و تبیین مجدد
همه اینها گمان‌هایی است که از فقدان فیلم‌ها و اسناد و شواهد کافی از مسابقات دهه ۱۳۵۰ ما برمی‌خیزد و از آنجا که فیلم‌های زمان ستارگان کنونی بسیار بیشتر است اینک سیدمهدی رحمتی هم در جایگاهی قرار می‌گیرد که هرچند حق اوست اما در قیاس با آنچه از حجازی در روزهای اوجش و حتی قبل و بعد از آن مشاهده شده، باید جایگاه سیدمهدی را نیز برای نسل تازه از نو تعریف و تبیین کرد.
در همه حال چه رقبای حجازی در زمان بازیگری او و چه سنگربانان بعدی ایران همگی در سنگ محکی قرار می‌گرفته‌اند که حجازی سهم چشمگیری در شکل‌گیری آن داشته و حضور نامریی‌اش در تحقق یا عدم تحقق اهداف تمامی سنگربانان فوتبال کشورمان نقش مهمی را ایفا کرده است.

فردا و فرداهای بعد
او به‌واقع نمونه نخست خوبی‌هایی بوده است که باید در کار یک دروازه‌بان ایرانی رویت شود و این منحصر به دیروز و امروز نیست و فردا و فرداهای بعد را هم شامل می‌شود.
«AFC» در ارزشگذاری اوایل دهه ۲۰۰۰ خود حجازی را پس از محمد الدعایه دومین دروازه‌بان برتر قرن بیستم آسیا توصیف کرد، با اینکه الدعایه هم به سطوح بالایی رسید اما انتخاب فوق می‌توانست نوعی بی‌انصافی در حق ناصر‌خانی باشد که ذاتا کلاس بالاتری نسبت به رقبای «هم‌قاره‌ای» خود داشت. ناصر که تا سال‌های نخست دهه ۱۹۸۰ میلادی به کارش به‌عنوان یک بازیگر ادامه داد، پس از آویختن کفش‌هایش امثال نادر فریادشیران و بهروز سلطانی را هم درون دروازه تیم ملی جانشین خود دید و نظایر ملک‌احمدی و خاکسارتهرانی را هم در واپسین سنگر استقلال مشاهده کرد و نسل بعدی امثال طباطبایی و برومند را به جمع آبی‌ها آورد و طباطبایی ملی‌پوش هم شد و سرانجام به نسل میرزاپور و اخیرا طالب‌لو و رحمتی و در سال‌های متاخر‌تر علیرضا حقیقی، رشید مظاهری، حامد لک، محمدرضا اخباری و سیدحسین حسینی رسیدیم و این چرخه همچنان ادامه دارد.

چراغ راه آینده
در سالگرد فوت ناصر‌خان و در شرایطی که پیشینه او در مربیگری وی را از تیم‌های بانک تجارت، ذوب‌آهن و حتی محمدان بنگلادش هم عبور داد، تمامی موارد فوق فقط برای یک ارزشگذاری فردی و گروهی روی نام‌هایی که آمد، قلمی نشد اما وقتی نام حجازی و همه سنگربانان قبلی و بعد از او می‌آید، امکان ندارد چنان درجه‌بندی از بحث خارج شود و اصولا هر سنگربانی در فوتبال کشورش خواه‌ناخواه در مسیر قیاس قرار می‌گیرد که هر رقابتی با آن عجین است و بدون چنان چیزی ورزش قهرمانی کامل نخواهد بود.
در سالگرد فوت حجازی تاکید مجدد بر ارزش‌های فنی کم‌نظیر او نه‌تنها چیزی از ارزش و سهم نفرات شاخص بعد از وی نمی‌کاهد بلکه چراغ راهی برای آینده است. اگر عابدزاده، رحمتی و اخیرا بیرانوند سزاوار عناوین برترین دروازه‌بانان ایران بعد از حجازی‌اند و رتبه‌های دوم و سوم و بعدی به آنها و نظایر آنها می‌رسد، در این شکی نیست که یک الگوی رفتاری و فنی بالاتر از تمامی آنها قرار می‌گیرد و مردی در صدر می‌ایستد که الگوی خواسته و ناخواسته هر سنگربانی در ایران است و او کسی نیست به‌جز ناصرخان حجازی.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند»

سایت بدون – ضرب‌المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند» نمادی از وضعیت‌هایی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *