ترجمه: نوشین اسدی | کایرا نایتلی، هنرپیشه معروف هالیوود، اخیرا فیلمی به نام «اسرار رسمی» بازی کرده است. او در این فیلم در نقش کاترین گان، ظاهر شده است. فیلم داستانی واقعی دارد؛ داستانی که حول محور فاششدن اسرار دروغهایی که دولت آمریکا و انگلیس برای توجیه حمله به عراق به جامعه بینالملل گفتند، میچرخد. نایتلی اخیرا در گفتوگویی اختصاصی با روزنامه گاردین درباره این نقش صحبت کرده است.
- برای اینکه بتوانید در این نقش بازی کنید آیا با کاترین گان وقت گذراندید و با او صحبت کردید؟ نسخهای از «روزنامه آبزرور» که کاترین گان در آن افشاگری کرد زیاد نه. یکبار با او ناهار خوردم و او خودش نیز یکبار به محل فیلمبرداری آمد. از او خوشم آمد. گاوین هود، کارگردان فیلم، گفته بود که خیلی تمایل ندارد شخصیتم را در فیلم براساس شخصیت گاترین بنا کنم. منظورم این است که من اصلا شبیه به کاترین نیستم. لهجه کاترین خیلی جالب و عجیب بود؛ چون در تایوان به دنیا آمده بود. خیلی دوست داشتم لهجه او را تقلید کنم اما گاوین مخالف بود و این اجازه را به من نمیداد. من روزنامهنگار نیستم. بنابراین، این نخستینباری بود که من از هر کسی سوالی میپرسیدم آنها از لحاظ حقوقی نمیتوانستند، پاسخ دهند؛ چراکه کاترین در دادگاه پرونده داشت. تا آنجا به بازیکردن نقش او مربوط میشود، باید نگاه او را به مسائل میداشتم. چراکه داستان از دید او روایت میشد.
- آیا از داستان کاترین مطلع بودید؟
خیر؛ داستان کاترین دقیقا یک هفته قبل از آغاز جنگ عراق فاش شد. درست میگویم؟ فکر میکنم هیاهوی جنگ آنقدر زیاد بود که داستان کاترین در میان آن گم شد. در آن زمان من هجده ساله بودم. فکر میکنم نامزد داشتم. چیزی که به یادم میآید، پیامدهای حمله به عراق بود اما از داستان کاترین چیزی به یاد نداشتم. - خیلی جالب است که از حمله به عراق ۱۶ سال گذشته است. شما در آن زمان در راهپیمایی ضد جنگ که در لندن برگزار شد، شرکت کردید؟
در آن راهپیمایی بزرگ خیر اما در راهپیمایی قبل از آن شرکت کرده بودم. وقتی راهپیمایی بزرگ ضدجنگ در لندن آغاز شد، من در آمریکا مشغول فیلمبرداری دزدان دریایی کاراییب بودم. وقتی به این فکر میکردم که من حالا لباس دزدان دریایی را پوشیدهام اما دوستانم در لندن در راهپیمایی ضد جنگ شرکت میکنند، احساس حماقت میکردم. یادم هست که در اتاق گریم نشسته بودم و در آنجا گفتوگویی درباره جنگ در جریان بود. یکی میگفت: «داریم به عراق حمله میکنیم تا به خاطر یازده سپتامبر حقشان را کف دستشان بگذاریم» و من با خودم فکر میکردم: «صبر کن ببینم. عراق نبود که به برجهای تجارت جهانی حمله کرد! بود؟» برای نسل من این نخستینبار بود که درگیر مسائل سیاسی میشد. البته این درگیری چیزی را هم تغییر نداد. بعد از جنگ احساس سرخوردگی خیلی زیاد و شدید بود؛ نوع نگاه به سیاستمداران و جهان تغییر کرده بود. ما آنها را به عنوان کسانی میدیدیم که ما را به این درگیری وارد کرده بودند. - و ما را به اینجایی که هستیم، رساندند؟ نقش کاترین در فیلم
بسیار دیده میشود. نقشآفرینی شما در جشنواره ساندنس نیز تحسین شد؛ خصوصا
جملهای که کاترین در فیلم میگوید: «شما اجازه ندارید دروغهایی از خودتان
دربیاورید تنها به این دلیل که نخستوزیر هستید».
ببینید! الان ما در چه وضعیتی هستیم. مشکلات ما به دولتمردان و مسئولیتپذیری آنها به همان سالها بازمیگردد؛ چرا سیاستمدارانی که دروغ میگویند، بازخواست نمیشوند؟ متن فیلمنامه مرا واداشت که حقیقتا در اینباره فکر کنم. - این فیلم خیلی به داستان واقعی وفادار است؛ معنایش این است که پایان فیلم نیز یک پایان هالیوودی نیست.
از این جهت باید بگویم که فیلم خیلی انگلیسی است. در فیلم شکستی قهرمانانه وجود دارد. اما سوال این است که حالا چه میخواهی بکنی؟ پایانی برایش بنویسی که در آن گفته شود جنگ اتفاق نیفتاد؟ کاترین نتوانست جلوی وقوع جنگ را بگیرد. او شکست خورد. حقیقت را گفت اما حقیقت او تبعاتی به بار نیاورد و چیزی را تغییر نداد. - برای مطرحکردن سوالات و ابهامات تاریخی فیلمها ابزار بسیار خوبی هستند؛ آیا به شما نقشهای سیاسی دیگر پیشنهاد شده است؟
بله؛ من بازیکردن در فیلمهای سیاسی را دوست دارم. میدانم که خیلیها دوست دارند از این نقشها فرار کنند. مشکلی هم نیست. اما من دوست دارم خودم را به چالش بکشم. دیشت فیلم «راههای افتخار» اثر کوبریک را میدیدم. فیلمی سیاه و سفید که در سال ۱۹۵۷ ساخته شده است و کرک داگلاس در آن بازی میکند. فیلم درباره پوچی و بیفایدهبودن جنگ و دروغهای سیاستمداران است؛ واقعا فیلم فوقالعادهای است. - این فیلمها این روزها مخاطب نیز دارند؟
امیدوارم؛ مردم بار دیگر توجهشان به سیاست جلب شده است و شما بهتر میدانید که هر زمان مخاطبان نیز به تبع آن تغییر میکنند. زمانی تئاتر ملی ایجاد شد چون مخاطبان دوست داشتند خود را جای دیگران بگذارند و تجربه کنند؛ اما حالا که موضوع ناسیونالیسم بار دیگر مطرح شده است، خوب است که مباحثی نظیر وطنپرستی را در فیلمها مطرح کنیم و ببینیم که آیا مخاطب دارد یا خیر. - آیا شما آنقدر شجاعت دارید درباره عقاید سیاسی خود هر زمان که لازم بود در انظار عمومی سخن بگویید و از عواقب آن نیز نترسید؟
از همان سالهای جوانی یک چیز را خیلی خوب یاد گرفتم؛ شما میتوانید اساسا حرفی نزنید و مردم به خاطر سکوت شما از شما متنفر شوند و در عین حال میتوانید زبان باز کنید و حرف بزنید و مردم به خاطر آنچه که میگویید از شما متنفر شوند. بنابراین شاید بهتر باشد هر زمان احساس کردید که مناسب است، حرف خودتان را بزنید. اگر کسی نظر مرا درباره موضوعی پرسید، معمولا مشکلی ندارم نظرم را بگویم. - شما خیلی اهل شبکههای اجتماعی نیستید.
یکبار فقط به اندازه ۵ ثانیه یک اکانت باز کردم و در همان زمان دیدم ۱۰۰ نفر مرا فالو کردهاند. بنابراین خیلی ترسیدم و بلافاصله اکانت را غیرفعال کردم. شاید ۱۰سال پیش، به مدت یک روز یک اکانت فیسبوک داشتم و هیچ چیزی هم در آن ننوشتم. اما هنوز هم فیسبوک برایم ایمیل میزند و میپرسد که آیا عضو فیسبوک هستم یا خیر. - این رویکرد خیلی محتاطانه است.
بله؛ منظورم این است که خیلی دوست ندارم چیزهایی که میخواهم بگویم را از این طریق به گوش مردم برسانم. من یک بچه دارم و بچه دومم هم در راه است و دوست دارم آنها حریم خصوصی و امن خود را داشته باشند. تا زمانی که آنقدر بزرگ شده باشند که خودشان بخواهند برای زندگیشان تصمیم بگیرند. من درباره مسائل خانوادگی چیزی نمینویسم؛ علاوه بر این اصلا بلد نیستم که عکس بگیرم بنابراین حدس میزنم که اگر اینستاگرام میداشتم، خیلی احمقانه به نظر میرسید. - خبرها را از کجا به دست میآورید؟
معمولا روزنامه گاردین، نیویورکتایمز و فایننشیال تایمز را میخوانم. البته فکر میکنم باید بیشتر روزنامه بخوانم. فکر میکنم باید روزنامههای دیگر را هم بخوانم؛ چون فکر میکنم روزنامههایی که فعلا میخوانم آنهایی هستند که با رویکرد و نگاهشان موافقم. شوهرم خیلی وقتها از من میخواهد کتابهای مربوط به تغییرات آبوهوایی را بخوانم. همان کتابهایی که خود شما میخوانید. خواندن این کتابها خصوصا زمانی که باردار هستید، خیلی خوب است. اخیرا نیمی از کتاب «زمین غیرقابل سکونت» را خواندهام. کتاب بعدی که دوست دارم بخوانم کتاب جدید نائومی کلاین است. - کل داستان فیلم حول محور شجاعت کاترین گان برای بیان حقیقت
میچرخد. آیا شما این شجاعت را در خود میبینید که در شرایط مشابه کاترین
همان کاری که او کرد را انجام دهید؟
صادقانه بخواهم بگویم نمیدانم. نمیدانم که در چنان شرایطی چطور فکر خواهم کرد. جالب است ما همه دوست داریم فکر کنیم که راستگو هستیم و فقط حقیقت را بیان میکنیم. در عین حال میدانیم که بیان حقیقت تبعات خودش را هم دارد؛ تبعاتی که کاترین دچارش شد، خیلی وحشتناک است. چیزی که به نظرم جالب است این است که آمریکا در مقایسه با انگلیس افشاگران بسیار بیشتری داشته است. فکر میکنم ما آن کاری را انجام میدهیم که به ما میگویند انجام بده. آیا من اگر جای کاترین بودم، حقیقت را میگفتم؟ نمیدانم. اصلا نمیدانم. شاید بستگی به این داشته باشد که در آن شرایط چه حسی خواهم داشت.
کاترین گان که بود؟
چند هفته پیش از حمله به عراق به رهبری آمریکا، در ۱۹ مارس ۲۰۰۳،
احتمال درگرفتن جنگ از سوی آمریکا و انگلستان بسیار ضعیف شده بود؛ نشریه
آبزِروِر انگلستان نارنجکی وسط این میدان پرتاب کرد: افشای ایمیلی به تاریخ
۳۱ ژانویه از سوی مدیر آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا. در این
ایمیل، مدیر آژانس امنیت ملی آمریکا از طرح جاسوسی، از تمامی اعضای شورای
امنیت –او البته به مزاح گفته بود «البته به غیر از آمریکا و انگلیس»– و
نیز از کشورهای خارج از شورا گفته بود که ممکن است اطلاعات مفیدی داشته
باشند. این ایمیل نشانگر آن بود که بوش و بلر هر دو بلوف میزدند؛ آنها
میخواستند که شورای امنیت زودتر در مورد قطعنامه تایید جنگ تصمیم
بگیرد. آنها میدانستند که دارند میبازند. این ایمیل نشان میدهد آنان
درحالیکه ادعا میکردند برای حفظ کارآمدی سازمان ملل متحد «باید» به عراق
حمله کنند، ابایی از تحت فشار قرار دادن اعضای سازمان ملل نداشتند؛ بله،
فشار تا حد جمعآوری اطلاعات برای باجخواهی از آنها. این نقشه آژانس امنیت
ملی ایالات متحده آمریکا آنقدر غیرعادی بود که در دنیای تودرتوی اطلاعات و
امنیت، یک نفر چنان نگران شود که خطر حبس طولانیمدت را به جان بخرد و این
مدرک را افشا کند. آن شخص کسی نبود جز کاترین گان. کاترین گان –که کایرا
نایتلی نقش او را به طرز ماهرانه در فیلم «اسرار رسمی» بازی کرده– مترجم
ستاد کل ارتباطات، معادل انگلیسی آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا بود.
میتوان گفت که فیلم «اسرار رسمی» درامی سرراست و پرتعلیق در مورد این
شخصیت است.
ایمیلی که به دست نشریه آبزرور رسیده بود، املای آمریکایی داشت، اما قبل از
انتشار، کارمندان ویرایش روزنامه تصادفا آن را به املای انگلیسی بازنویسی
کرده بودند، بدون آنکه روزنامه متوجه این نکته شده باشد و طبق معمول،
شبکههای تلویزیونی آمریکا وقتی از سوی جناح راست مورد حمله قرار گرفتند،
به شکل حقیرانهای دچار ترس و تردید شدند. زمانی که مسأله جزیی املا روشن
شد نیز آنها دیگر مایلها از خبر داغ آبزرور فاصله گرفته بودند و علاقهای
به بازگشت به آن نداشتند. اندک توجهی که به این داستان شد، به لطف
روزنامهنگار و فعال سیاسی، نورمن سالمون بود و بنیادی که او بنیان گذارده
بود، یعنی موسسه صحت افکار عمومی(IPA). سالمون درست چند ماه پیش از این
ماجرا به بغداد سفر کرده و به همراه شخص دیگری کتابی نوشته بود تحت عنوان
«هدف عراق: آنچه رسانههای خبری به شما نگفتند»، این کتاب اواخر ژانویه
۲۰۰۳ منتشر شد.
امروز سالمون به یاد میآورد که «من با هر کسی که خطر بزرگ افشای نامه
غیررسمی آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا را پذیرفته بود، احساس قرابت و
همبستگی میکردم. البته در آن زمان هیچ سرنخی نداشتم که چه کسی ممکن است
آن کار را انجام داده باشد.» ۱۰ ماه بعد از ماجرا در ژانویه ۲۰۰۴ بود که
تایمز به اسم گان اشاره کرد. اما ادامه داستان آنقدر پیچیده بود که حتی در
«اسرار رسمی» نیز هیچ خبری از آن نیست.
چرا گان تصمیم گرفت ایمیل را افشا کند؟ اخیرا او از برخی از انگیزههای
اصلیاش پرده برداشته است. او میگوید: «من خودم از قبل در مورد
استدلالهای موافق جنگ خیلی مشکوک بودم.» به همین خاطر، او در آن زمان به
کتابفروشی رفته و دو کتاب در مورد عراق خریده و هر دو را بهسرعت در طول یک
آخر هفته خوانده بود. او میگوید که این دو کتاب «مرا متقاعد کردند که
هیچ مدرک و گواهی واقعی برای این جنگ وجود ندارد.»
یکی از این کتابها، «طرح جنگ عراق: ده استدلال علیه جنگ در عراق» نوشته
میلان ری و دیگری کتاب سالمون بود؛ کتابی که تازه چند هفته میشد که به
کتابفروشیها راه یافته بود و البته به لطف انتشارات کوچکی که کمی بعد
ورشکست شد. چند روز بعد، مصادف با ۳۱ ژانویه که گان در لیست ایمیلهای
دریافتیاش با نامه آژانس امنیتی آمریکا مواجه شد، فورا آن کاری را که
باید انجام داد.