به استقبال دیدار تیم ملی ایران مقابل کامبوج/ورزشگاه آزادی دیگر «صدهزار پسری» نیست




«اشک توی چشمام حلقه زده. باورم نمیشه، من به اسم خودم بلیت گرفتم که برم ورزشگاه آزادی برای تشویق ایران». روز جمعه ده‌ها پیام مشابه این را در شبکه‌های اجتماعی دیدم. زنان و دختران عکس‌هایی از بلیت‌های بنفش رنگی که گرفته بودند را به اشتراک گذاشتند. سرخوشانه، با شوق. انگار عمداً چشم‌هایشان را به همه آن سال‌هایی که حق نداشتند به ورزشگاه آزادی نزدیک شوند، بستند. کسی دوست نداشت آن روزها را یادش بیاورد، روزهای اعتراض، بازداشت، نیروی انتظامی، کلانتری، طعنه «ورزشگاه صد هزار پسری» و…
اینکه فشارهای فیفا و تیم اعزامی برای نظارت بر الزام ورود بانوان باعث این اتفاق شد یا تصمیم‌گیران در داخل کشور و به ویژه وزارت ورزش به این نتیجه رسیدند که به این ممنوعیت پایان دهند خیلی برای آنها که «استادیوم اولی» هستند، مهم نیست. آنها به روز دیدار مقابل کامبوج فکر می‌کنند، به اینکه در ورزشگاه آزادی بلیت به نام‌شان ثبت شده، به اینکه لازم نیست با گریم مردانه و قلبی ترس‌خورده از لابه‌لای مأموران رد شوند. تمام شد. یک ممنوعیت ۴۰ ساله حالا به خاطره‌ای تبدیل شد که کسی دوست ندارد آن را مرور کند. در توئیتر پسرهای استادیوم رفته، تجربیاتشان را نوشته‌اند. اینکه بهتر است داخل استادیوم کالباس نخرند، یادشان نرود که سرویس‌های بهداشتی تعریفی ندارد، حواسشان باشد که آنجا نقل و نبات توزیع نمی‌کنند و احتمالاً برخی واژه‌‌های ناجور هم بشنوند و … در این سو کسانی هم نوشته‌اند جوری حرف نزنید که انگار زنان و دختران ما قبلاً در مترو و تاکسی و خیابان آنچه می‌شنیدند شعر شاملو بود یا غزل حافظ و مثنوی مولانا! این یک تجربه جدید است و خودشان بلدند چطور گلیم‌شان را از آب بکشند، همانطور که در همه این سال‌ها کشیده‌اند.
در طول همه این سال‌ها که از این مطالبه به تعویق افتاده نوشتیم و مخالفان فریاد زدند، دخترانی که با گریم مردانه سعی کردند به ورزشگاه بروند را دستگیر کردند، تندی و تلخی شد، گفتم و نوشتم که این موج را سر باز ایستادن نیست. هزار دریغ و افسوس که برای این موضوع ساده چند زن و دختر بازداشت شدند، توهین شنیدند، با حسرت پیر شدند، خاک شدند و آبروی کشور حراج شد و …
ورود به ورزشگاه‌ها تنها آرزو، مشکل یا حق زنان ایرانی نیست اما محروم کردن‌شان از دیدن یک مسابقه فوتبال، تصمیم هزینه‌سازی برای کشور بود. موجی که بعد از خودسوزی سحر خدایاری تحت عنوان «دختر آبی» در دنیا شکل گرفت را به خاطر بیاورید. چه تصویری از «ایران» منعکس کرد. در سال‌هایی که ارائه تصویر روشن و دلپسند از کشورها یک اقدام مورد تأیید سیاستمداران در همه جای جهان است، این مقاومت پرهزینه چه دستاوردی داشت؟ چه آبرویی به کشور اضافه کرد؟ رونق اقتصادی را در پی داشت؟ شاخص‌های بورس را بالا برد؟ واقعاً کسانی که سرسختانه مقابل این ماجرا مقاومت کردند در چند جمله بگویند چه سودی داشت این خودزنی ملی؟  به تجربه در ماه‌های اول منتظر شنیدن اخبار اغراق‌شده و ترس‌آوری در خصوص حضور بانوان در ورزشگاه‌ها هستم. از ناامنی و تجاوز گرفته تا وجود سوسک‌ آدمخوار در استادیوم آزادی و… اما این موج را سر باز ایستادن نیست.
امید که زنان و دختران از حضور در ورزشگاه لذت ببرند، شادی کنند و به تیم ملی ایران دلگرمی بدهند. عشق به ایران زن و مرد نمی‌شناسد.

احسان محمدی/ایران ورزشی

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *