امانت‌داری پلیس در بازگرداندن کیف ۴۰ میلیاردی


سایت بدون -چهل میلیارد تومان چک در وجه حامل و یک چک سفید امضا؛ قطعا وسوسه‌انگیز است. برای هر فردی که آن را پیدا کند یک گنج محسوب می‌شود. با اینحال ستوان ‏یکم محمدرضا مجیدیان و همکارش ستوان یکم رضا معرفی یک لحظه هم وسوسه به ‏سراغشان نیامد. وقتی کیف پر پول را دیدند، تمام سعی و تلاششان را کردند تا آن را به صاحبش ‏بازگردانند. هیچ مشخصاتی از صاحب کیف نبود. با این‌حال آنها توانستند هر طور شده صاحب ‏کیف ۴۰میلیاردی را پیدا کنند و بدون هیچ چشمداشتی آن را تحویل دهند. روز ۲۴ شهریور ‏ماه امسال بود که دو نفر از کارکنان ستاد ترخیص پلیس راهور پایتخت، متوجه جا ماندن کیف ‏دستی یکی از مراجعه‌کنندگان به ستاد ترخیص شدند‎. افسران با وجدان، بلافاصله رئیس قسمت ‏را از کیف حاوی ۱۹ فقره چک حامل به ارزش ۴۰میلیارد تومان و یک فقره چک سفید امضا ‏به همراه مدارک موجود مطلع کرد‎ند. با هماهنگی‌های به عمل آمده با بانک و گرفتن دستور ‏مقام قضائی، بلافاصله صاحب مدارک و چک‌ها شناسایی و همه اسناد به وی بازگردانده شد. ‏ستوان یکم مجیدیان که خود را امانتدار مردم می‌داند، پوشیدن لباس پلیس را دلیلی بر این ‏امانت‌داری دانست و در گفت‌وگو با خبرنگار شهروندآنلاین ماجرای این کیف پر پول را توضیح داد.

  • چه شد که این کیف را پیدا کردید؟
    ظهر بود. من و همکارم «رضا معرفی» داشتیم برای نماز می‌رفتیم. در گوشه حیاط، ‏چشمم به یک کیف افتاد. آن را برداشتم. فهمیدم کسی آن را جا گذاشته است. برای همین ‏پیش خودم نگه داشتم تا شاید صاحبش دوباره به آن‌جا برگردد. ‏
  • چطور فهمیدید داخل کیف چیست؟
    تا شب این کیف پیش من بود. ولی کسی به آن‌جا مراجعه نکرد. برای همین با همکارم گفتیم ‏داخل آن را نگاه کنیم تا شاید مشخصات و اطلاعاتی از صاحبش بیابیم. آن‌جا بود که با ۱۹فقره چک که یکی از آنها چک سفید امضا و مابقی به مبلغ ۴۰‌میلیارد تومان در وجه حامل ‏بود، مواجه شدیم. باورمان نمی‌شد که این همه پول را جا گذاشته‌اند. ‏
  • مشخصات صاحب کیف، داخل آن بود؟
    نه. کل کیف را گشتیم، اما به جز چک‌ها مشخصاتی داخلش نبود. برای همین گفتیم این کیف را ‏تحویل مسئولان واحدمان بدهیم. آنها هم بعد از مشاهده کیف و محتویاتش، با بانک هماهنگ ‏کردند و درنهایت صاحب کیف پیدا شد.‏
  • کیف پول بود؟
    نه؛ یک کیف دستی آبی رنگ مردانه بود. ‏
  • صاحب کیف چرا این همه پول را حمل می‌کرد؟
    من صاحب کیف را فقط در حد چند ثانیه آن هم به اندازه یک سلام و علیک دیدم. ولی گفتند که ‏او در کارساختمان سازی است و به واسطه کارش این همه پول را با خودش حمل می‌کرده ‏است. گویا آن روز هم برای ترخیص خودرواش به محل کار ما مراجعه، اما کیفش را گم ‏کرده است. می‌گفت آن روز آن‌قدر فکرم مشغول بود که نفهمیدم کیف را جا گذاشته‌ام.
  • این نخستین بار بود که در چنین موقعیتی قرار می‌گرفتید؟
    قبلا هم زیاد پیش آمده بود که وسیله یا کیفی از مردم جا بماند و من آن را پیدا کنم. همیشه ‏وسایل را به صاحبانش برگردانده‌ام. ولی این نخستین بار بود که با این مقدار پول مواجه می‌‏شدم. ‏
  • اصلا وسوسه نشدید؟
    نه اصلا. حتی یک لحظه هم به ذهن‌مان خطور نکرد. اتفاقا وقتی محتویات کیف را دیدیم، بیشتر ‏ترغیب شدیم که صاحبش را پیدا کنیم. گفتیم الان حتما خیلی ناراحت است و زندگی‌اش ممکن ‏است نابود شود. ما پلیس هستیم و امانتدار مردم. وقتی این لباس را پوشیده‌ایم، نمی‌توانیم به ‏مردم خیانت کنیم. به ما آموزش داده‌اند که برای مردم خدمت کنیم و کمکی برای حل ‏مشکلات‌شان باشیم. در آن لحظه حتی نمی‌توانستم فکر کنم که بخواهم خطایی انجام دهم. با ‏خودم گفتم صاحب کیف حتما خیلی تحت فشار است و باید هرچه زودتر پیدا شود.‏
  • اگر پلیس نبودید یا این کیف را در جایی بیرون از محل کارتان پیدا می‌کردید، ممکن بود ‏وسوسه شوید؟
    نمی‌دانم. ولی فکر نمی‌کنم که وسوسه به سراغم می‌آمد. من در آن لحظه به این فکر می‌‏کردم که صاحب کیف چه حال بدی دارد. برای همین اگر پلیس هم نبودم این کیف را بر می‌‏گرداندم. ‏
  • چند وقت است که پلیس هستید؟
    یازده ‌سال است که دارم کار می‌کنم. تا دو‌سال پیش در سیستان‌وبلوچستان خدمت کردم. ‏الان دو‌سال است که در واحد قضائی ستاد ترخیص در خیابان زنجان تهران کار می‌کنم. ‏
  • از شما تقدیر هم شد؟
    من به دنبال تقدیر نبودم. به دلیل حجم بالای کاری‌ام فقط چند ثانیه صاحب کیف را دیدم. اما ‏در محل کار خودم تشویق شدم. هم من و هم همکارم تشویق درون سازمانی شدیم و برای من ‏همین که باعث شدم امانت دار خوبی باشم کافی است. ‏

مطلب پیشنهادی

حتما باید خواند/ بامداد خمار؛ که عشق آسان نمود اول

سایت بدون – کتاب بامداد خمار یکی از مشهورترین رمان‌های ایرانی است که توسط فتانه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *