زنان ساده لوح که تصور می کردند مرد خارجی در ازای خرید طلاهایشان دلار های بیشتری به آن ها می دهد در دام وسوسه افتادند.
آن ها وقتی به صرافی رفتند متوجه جعلی بودن دلارها شدند و خنده هایشان محو شد.
اوایل شهریور امسال زن جوانی در غرب تهران منتظر تاکسی بود تا به خانه
برود تا این که پسر جوانی سوار بر خودرو جلوی پای زن جوان توقف کرد و این
زن که فکر می کرد این مرد مسافرکش است سوار بر خودرواش شد.
همه چیز عادی به نظر می رسید تا این که در مسیر دو مرد جوان و شیک پوش
سوار بر خودرو شدند، یکی از آن ها با زبان ترکی استانبولی شروع به صحبت کرد
و جوان دیگر که گویا مترجم او بود حرف های مرد جوان را ترجمه می کرد.
لحظاتی گذشت که مرد مترجم به زن جوان گفت: این مرد که مسافر است چند ساعت
دیگر به کشور ترکیه پرواز دارد و فرصت نکرده است برای همسرش طلا بخرد و از
زن جوان خواست تا به آن ها کمک کند.
مریم که به رفتارهای این دو مرد اعتماد کرده بود تصمیم گرفت به آن ها کمک
کند و مرد مترجم در حالی که صحبت های مرد خارجی را ترجمه می کرد به مریم
گفت: این مرد حاضر است طلاهایی را که همراهش بوده به دلار و قیمت بیشتری
بخرد تا پیش همسرش دست خالی نرود.
زن جوان وقتی شنید قرار است در قبال طلاهایش به او دلار بدهند و گران تر
از قیمت آن خریداری کنند پیشنهاد آن ها را پذیرفت و النگو و گوشواره های
طلایش را که ۵۰ میلیون تومان ارزش داشت در اختیار مرد خارجی قرار داد و مرد
مترجم پس از چرب زبانی و قدردانی از زن جوان دلار زیادی در اختیار مریم
قرار داد و زن جوان که به مقصد رسیده بود از خودرو پیاده شد و به خانه رفت.
دلارهای جعلی
فردای آن روز مریم با دلارهایی که در اختیار داشت به یک صرافی رفت تا آن
ها را نقد کند اما مرد صراف وقتی دلارها را در دست گرفت ادعا کرد که این
دلارها جعلی است و هیچ ارزشی ندارد.
دنیا روی سر مریم خراب شد و حرف های مرد جوان را باور نکرد و به یک صرافی
دیگر رفت که در آن جا نیز صاحب صرافی اعلام کرد که این دلارها جعلی است.
بدین ترتیب؛ مریم به دادسرای امور جنایی تهران رفت و بازپرس سهرابی از
شعبه ۹ دادسرای امور جنایی تهران دستور داد تا تیمی از ماموران پلیس آگاهی
تهران برای دستگیری عاملان این فریبکاری ماهرانه وارد عمل شوند.
تحقیقات پلیسی
کارآگاهان در تحقیقات پلیسی پی بردند چند زن ساده لوح دیگر طعمه فریبکاری
نقش پردازی این مردان قرار گرفته اند و در این مرحله به محل هایی که طعمه
های سارقان سوار بر خودروی اعضای این باند شده رفتند و دوربین های مداربسته
را بازبینی کردند.
تیم پلیسی در این مرحله یک شماره پلاک محو شده به دست آوردند و با اقدامات
فنی و پلیسی موفق شدند شماره پلاک خودروی اعضای این باند را به دست آورند.
همین سرنخ کافی بود تا ماموران با شناسایی صاحب خودرو، وی را که جوان ۳۰ ساله ای به نام کامران است، دستگیر کنند.
دزد سابقه دار
کامران که از سارقان سابقه دار است ابتدا خود را در ماجرای فریبکاری
میلیونی بی گناه می دانست اما وقتی پیش روی طعمه هایش قرار گرفت به ناچار
لب به سخن باز کرد.
مرد جوان در اعترافاتش گفت: چند سال قبل به خاطر سرقت بازداشت شدم و به
زندان رفتم تا این که چند ماه قبل با قرار وثیقه از زندان آزاد شدم اما
باید برای گرفتن رضایت شاکیان پرونده ام پول تهیه می کردم اما هیچ کار و
راه حلی برای تهیه پول های سرقتی نداشتم.
یک روز داخل قهوه خانه محل زندگی ام نشسته بودم، در فکر فرو رفته و ناراحت
بودم که ناگهان مردی به نام شروین که به استاد معروف بود سر میزم نشست و
شروع به صحبت کرد، وقتی شنید که به خاطر رد مال و بدهکاری ام ناراحت هستم
خواست تا ناراحت نباشم و گفت یک کار خوب و پر پول برایم سراغ دارد، کاری که
می توانم ردمال کنم و زندگی خوبی برای خودم فراهم کنم.
وی افزود: پیشنهاد کار را پذیرفتم و همراه او به خانه اش رفتم، وقتی به
طبقه زیر زمین خانه شروین رفتم متوجه شدم که استاد در کار جعل دلار فعالیت
دارد و پس از آن با مرد جوانی که به زبان ترکی استانبولی مسلط بود و جوانی
دیگر که خودش را در ماجرای فریبکاری مان مترجم معرفی می کرد، آشنا شدم.
کامران گفت: پس از آشنایی با آن ها نقشه طراحی شد و من چون ماشین داشتم در
نقش مسافرکش سوژه ها را سوار بر خودرو می کردم و پس از آن دو همدستم برای
فریبکاری سوار بر خودرو می شدند، هیچ وقت فکر نمی کردم دستگیر شوم. بنا بر
این گزارش، تحقیقات برای دستگیری سه عضو دیگر این باند که در کار جعل دلار و
سرقت طلاها فعالیت دارند در دستور کار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت
و تحقیقات تکمیلی ادامه دارد.
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «تا باران نیاید، رنگینکمان پیدا نمیشود»
سایت بدون – ضربالمثل «تا باران نیاید، رنگینکمان پیدا نمیشود» اشاره به این دارد که …