سایت بدون -او فراسوی زمان ایستاده است تا مشمول تاریخ مصرف نشود. عکسها را کنار هم میگذاریم، از گذشته تا به امروز، فقط کمی سفیدی به آن تصویرهای قدیمی اضافه شده است، همهچیز همان است، انگار همان شماره شش است که از میانه زمین توپ را با چنان ضربی به دروازه روانه میکرد که دروازه چارهای جز تسلیم نداشت. او کریم باقری است و مهمتر اینکه کریم باقری مانده است؛ مردی که هیچگاه ادعا نداشت اما بیشتر از همه ادعادارها به کار میآمد. او هنوز هم ادعا ندارد اما بیشتر از همه ادعادارها به کار میآید. او نه مدرک مربیگری دهانپرکنی دارد، نه در معروفترین ورزشگاههای جهان عکس سلفی دارد، نه در مورد تاکتیکهای فوتبال مطالب حفظشده دیشب را به مخاطب با فخر میفروشد. او مثل کریم باقری بازیکن از ژست و ادا دوری میکند و بر تأثیر میافزاید، برای همین مهم است و این روزها هم پرسپولیس او را میخواهد و هم تیم ملی و همه تیمهای دیگر هم یکی مثل او را میخواهند؛ یک بزرگتر، یکی مثل آقاکریم.
راز در همین «آقا کریم بودن» است، شاید! در فوتبال انواع و اقسام لقب زیاد داشتیم، تا دلتان بخواهد «خان » داشتیم که بسیاری از آنها محترم، خیلیها موشک، هلیکوپتر، عقاب، خمپارهانداز و… بودند و بسیار جذاب، بسیاری با مشابههای خارجی قیاس میشدند؛ مالدینی، عبدی پله، زیدان و نیمار و… اما در همه فوتبال فقط و فقط یکی بود که لقبش «آقا» بود و آقا ماند… به همین سادگی، به همین متانت و به همین بزرگی… چرا؟ «آقا کریم» در همه این سالها دنبال این کریهای زماندار نرفت، انگشتانش از بازی شش و چهار دوری جست، وسوسه لایک و فالوئر را در خودش کشت و نخواست برای محبوبیتهای زودگذر حرفهای کریآلود بزند، او تا توانست از مصاحبههای جنجالی برای روی جلد رفتنها دوری کرد، خودش را وارد بازیهای توطئهمحور نکرد… در همه این سالها مربیگری فوتبال را برای خودش یک شغل تعریف کرد، بدون همه این جاهطلبیها و شهرتطلبیهایی که دیگران را ویران میکرد و به آنها نقطه ضعف اضافه میکرد. او در همه این سالها آقا کریم ماند، یک بزرگتر… چند نفر را در فوتبال ایران میشناسید که اینگونه از جایگاه خودش محافظت کرد و خودش را بزرگتر نگه داشت. هر تیمی یک بزرگتر میخواهد؛ کسی که وجودش برای همه موجب احترام است، همه حرمتش را حفظ کنند و روی حرفش حرف نزنند… این روزها که فوتبال ایران از کمبود بزرگتر رنج میبرد، همه میفهمیم بزرگتر چقدر مهم است. همینهاست که اهمیت «آقا کریم بودن» را درک میکنیم.
افشین خماند