ا
«خانه کاغذی» داستان یک دزدی بزرگ از ضرابخانه سلطنتی اسپانیا را در فصل اول روایت میکند و در فصل دوم به سراغ دزدی همان گروه از بانک اسپانیا میرود. داستان سریال درباره فردی به نام «پروفسور» است که به عنوان مغز متفکر دزدی گروهی را دور هم جمع میکند و با رویای ساختن یک گروه مقاومت گرفتن پول از جیب حکومت همه آدمها را به خود جذب میکند.
سایت بدون – احتمالا بعد از سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) تصور اینکه یک سریال تلویزیونی این چنین بتواند بین مردم ایران محبوب شود، بسیار سخت بود. اما سریال «خانه کاغذی» – که در انگلیسی به آن «Money Heist» میگویند و نام اصلی آن در زبان اسپانیایی «La casa de papel» است – به دلایل متعددی که شاید بخشی از آن خارج از محدوده این مطلب باشد، توانست جوی عجیب بین بینندههای ایرانی به بار آورد و به این ترتیب یکی از مهمترین رخدادهای سالهای اخیر به صورت موازی با مردم دنیا در ایران نیز اتفاق افتاد. سریالی که در دنیا هم بسیار مورد توجه واقع شد و به ناگاه تبدیل به یکی از پدیدههای سال ۲۰۱۷ شد. البته در اینجا باز هم نباید نقش بیبدیل شبکه نتفلیکس را دست کم گرفت. پیش از این در مطالب قبلی به نقش متفاوت شبکه آنلاین نتفلیکس در صنعت سرگرمی اشاره کرده بودم. نقشی که اکنون این پلتفرم آنلاین را تبدیل به یکی از بزرگترین غولهای صنعت سرگرمی کرده است. اما این پلتفرم در رابطه با سریال «خانه کاغذی» دست به کاری زد که هر چند میتوان سابقه چنین رویکردهایی را در کارنامه نتفلیکس جستوجو کرد اما این یکی از بهترین انتخابها در زمینه مورد نظر بود.
شبکه نتفلیکس در این سالها نهتنها به شکل جدی در کار تولید سریالهای غیر انگلیسیزبان و در لوکیشنهایی غیر از ایالات متحده بوده بلکه تلاش کرده برند خود را تبدیل به هویت و فرهنگ هر یک از کشورهای دنیا کند. یکی از راههای این کار پیش از ورود به بحث تولید از راه پخش جهانی آثاری شکل میگیرد که در شبکههای ملی یا خصوصی کشورها و برای پخش در آن کشور ساخته میشود. این همان کاری بود که نتفلیکس درباره سریال «خانه کاغذی» هم انجام داد. نتفلیکس از دسامبر ۲۰۱۷ و بعد از پخش فصل اول این سریال برای پخش جهانی این سریال وارد شد و بعد از آن در فصل دوم در کار تولید این سریال همراه شد و اکنون دیگر کسی نمیداند که این سریال در شبکه «آنتنا ۳» اسپانیا طراحی و تولید شده است.
اما نکته مهمی که در پخش این سریال وجود دارد، شکل فصلبندی و اپیزودهای آن است. این سریال برخلاف تصور رایج در ایران و بسیاری از نقاط دنیا، چهار فصل نیست. «خانه کاغذی» تا امروز تنها دو فصل ۱۵ و ۱۶ اپیزودی داشته است. تفاوت مطلب در این است که دو فصل این سریال به دو پارت تقسیم میشود و چون بین پخش این پارتها فاصله به وجود آمده، معمولا گفته میشود که سریال ۴ فصل دارد. نکته دیگر و مهمی که درباره این سریال باید به آن اشاره شود این است که فصل اول این سریال در نسخه اسپانیایی با آنچه در نتفلیکس پخش شد تفاوت دارد. در نسخهای که در شبکه اسپانیایی پخش شده پارت اول فصل اول ۹ اپیزود و پارت دوم فصل اول ۶ اپیزود دارد. اما در نسخه پخش شده از نتفلیکس این دو پارت بر روی هم ۲۲ اپیزود دارند. البته از نظر محتوا دو نسخه پخش شده تفاوتی نمیکند و زمان اپیزودهای پخش شده در تلویزیون اسپانیا بیشتر است. این مشکلی است که در فصل دوم سریال برطرف شده و هر دو پارت ۸ اپیزودی و بدون تفاوت است.
با این مقدمه مفصل میتوان وارد فضای سریال شد. «خانه کاغذی» داستان یک دزدی بزرگ از ضرابخانه سلطنتی اسپانیا را در فصل اول روایت میکند و در فصل دوم به سراغ دزدی همان گروه از بانک اسپانیا میرود.
داستان سریال درباره فردی به نام «پروفسور» است که به عنوان مغز متفکر دزدی گروهی را دور هم جمع میکند و با رویای ساختن یک گروه مقاومت گرفتن پول از جیب حکومت همه آدمها را به خود جذب میکند. سریال «خانه کاغذی» هر چه جلوتر میآید قدرت خود را در تبیین سازوکارهای نقشه دزدی و شکل برخورد سارقان با پلیس بیشتر به رخ میکشد. اگر سریال در فصل اول بر اساس بازی شطرنجوار دزد و پلیس ماجرا میچرخید در فصل دوم و سرقت از بانک اسپانیا با از بین رفتن قاعده «دزدی بدون خونریزی» به یک اکشن تمامعیار تبدیل میشود که میتوان در آن صحنههای پرحادثه و خشنتری نسبت به فصل اول مشاهده کرد. در این میان نقشههای پروفسور و نوع ارائه آن باعث میشود که سریال «خانه کاغذی» تبدیل به یکی از جذابترین سریالهای تلویزیونی سالهای اخیر شود و رکورد پربینندهترین سریال غیرانگلیسی زبان نتفلیکس را هم به خود اختصاص دهد. داستان «خانه کاغذی»، به خصوص در فصل دوم و در پارت دوم این فصل که در آوریل ۲۰۲۰ در دسترس مخاطبان قرار گرفت، بسیار سریع و با ریتم تند و بدون هیچگونه اتلاف وقتی اتفاق میافتد. همین باعث میشود که تماشاگر فراموش کند که برخی از نقشهها و اتفاقات درون سریال با هیچ منطقی سازگار نیست. اما گویا اسپانیاییها خیلی خوب بلد هستند چگونه از روی این اتفاقات غیرمنطقی داخل فیلمنامه سریال پرش کنند. سریالی که در آن سردسته دزدها و مذاکرهکننده اصلی پلیس عاشق هم میشوند و راهی میروند که همتراز کردن آن در واقعیت شاید کار واقعا سختی باشد. اما همین روحیه اسپانیایی سریال «خانه کاغذی» است که آن را سرپا نگه داشته است. این سریال نمونه واقعی ارائه بخش تازهای از فرهنگ سریالسازی در جهان است.
اما فارغ از همه این نکات که میتوان درباره ساخت و فرم سریال به آن اشاره کرد قصد دارم به نکتهای اشاره کنم که از همان ابتدا مورد نظر نویسنده و سازندگان سریال بوده است. بدون شک «خانه کاغذی» – همانگونه که از عنوانش هم بر میآید – یک مانیفست تمامعیار علیه جهان سرمایهداری و کاپیتالیسم است. اتفاقا «خانه کاغذی» هیچ ابایی از این رویکرد چپگرایانه خود ندارد و هر جا گره به کار فیلمنامه میافتد با یکی از این تئوریهای در ناچیزترین حالت سوسیالیستی و در حد افراطیاش آنارشیستی، دست خود را باز میکند. شعارهای عجیب و غریب درباره چرایی سرقت از خزانه سلطنتی اسپانیا و چاپ پول تا سخنرانیهای آنچنانی برای کارگران درباره ناچیز پنداشتن طبقهای که باید برای به دست آوردن طلا همه کاری کند. سریال و در راس آن سازنده و نویسنده بسیاری از اپیزودها الکس پینا، تمام تلاش خویش را به کار میگیرند تا بر اساس یک ایدئولوژی و قاطی کردن حجم زیادی رمانتیسیسم و البته با همراهی صحنههای اکشن و احساسی و عاشقانه، یک سریال غریب را به مخاطبانشان عرضه کنند. بر همین اساس دزد اصلی برای مخاطب تبدیل به قهرمان میشود و حس همذاتپنداری همانگونه که در سریال قرار است به مردم برای حمایت از سارقان القا شود، به تدریج به مخاطب تلویزیونی هم تزریق میشود. به این ترتیب است که با معجون عجیبی از اندیشههای چپ همراهیم که قرار است یک رویکرد رابین هود گونه هم به خود بگیرد. سریال «خانه کاغذی» تا آنجایی که قرار است سریالی درباره عدهای سارق باشد که به دلایل گوناگون میخواهند دو دزدی بزرگ را انجام دهند، بسیار سریال سرپا و پر افت و خیزی است و میتوان به همه توصیه کرد که آن را تماشا کنند. اما از جایی که قرار است مخاطب همذاتپنداری آگاهانه یا ناآگاهانه با سارقان پیدا کند و بر کوس چپگرایی تا نزدیکی آنارشیسم بکوبد، میتوان سریال «خانه کاغذی» را یک پمپاژ عجیب ایدئولوژی در تلویزیون – این بار از جنس اسپانیایی – دانست که در نهایت راه به همان رمانتیسم کاذبی میبرد که صحنههای عاطفی سریال هم به عنوان سندی برای آن حساب میشود. رویکردی که در نهایت به همان جنونی تبدیل میشود که سرنوشت محتوم همه نگاههای اینچنین است.
سجاد صداقت/سازندگی