سایت بدون -بسیاری از راهنماییهای متداول امروزی به والدین، دنیای هیجان را نادیده میگیرند. در عوض تکیه آنها بر گونهای از نظریههای فرزندپروری است که بر رفتار نامطلوب کودکان توجه دارند و به احساسهایی که در پس این رفتار نهفته است بیتوجه هستند. یافتههای پژوهشها نشان میدهند آگاهی از هیجانها و توانایی مدیریت احساسها بیش از بهره هوشی تعیینکننده موفقیت و کامیابی در همه بخشهای زندگی، بهخصوص روابط خانوادگی خواهد بود. امروزه در شیوههای فرزندپروری توجه به هوش هیجانی از اهمیت خاصی برخوردار است.
منظور از هوش هیجانی آگاهی از احساسهای فرزندان، توانایی در همدلی کردن، آرام کردن و راهنمایی آنهاست. همچنین به معنای توانایی کنترل هیجانها (خشم، ترس، غم و…)، به تاخیر انداختن لذتها و بالابردن تحمل ناکامی، ایجاد انگیزش در خودشان و رویارویی با فراز و نشیبهای زندگی است.
کودکان – مانند همه انسانها – برای هیجانهای خود دلیل دارند، چه بتوانند این دلایل را به روشنی بیان کنند و چه نتوانند. وقتی فرزندانمان بر سر موضوعی که کماهمیت به نظر میرسد خشمگین یا ناراحت میشوند، بهتر است به عقب برگردیم و ببینیم چه اتفاقی در زندگی آنها افتاده است؛ کودک ۳ ساله نمیتواند به شما بگوید: «معذرت میخوام مامان! این روزها خیلی عصبانی هستم چون از وقتی به مهدکودک جدید رفتم فشار عصبی زیادی رو تحمل میکنم.» کودک ۸ ساله به شما نمیگوید: «وقتی بحث شما و بابا رو در مورد مسائل مالی میشنوم احساس تنش میکنم.» معمولا سر نخهای احساسی کودکان ۷ ساله یا کوچکتر در بازیهای خیالی آنها آشکار میشود. کودکان با استفاده از بازیهای تخیلی و انفرادی، جای گرفتن در قالب شخصیتهای مختلف، بازیهای نمایشی و ابزار بازی میتوانند هیجانهای خود را بیان کنند. دختر ۴ سالهای را در نظر بگیرید که وقتی با عروسکش در وان حمام بازی میکند به مادر میگوید: «مامان! وقتی عصبانی میشی عروسکم خیلی میترسه.» این روش او آغازی شد برای گفتوگوهای بین او و مادرش در مورد آنچه مادر را خشمگین میکرد، وقتی مادر عصبانی است چقدر با صدای بلند صحبت میکند و اینکه چه احساسی در کودک به وجود میآید. این فرصتی برای گفتوگو با کودک بود. مادر به عروسک دخترش اطمینان داد که نمیخواسته او را بترساند و عصبانیت به معنای دوست نداشتن او نیست. از آنجا که کودک احساس خود را در قالب عروسک بیان میکرد، مادر نیز مستقیما با عروسک صحبت و او را آرام کرد. کودک با این شیوه راحتتر میتوانست به صحبت در مورد احساسش هنگام عصبانیت مادر ادامه دهد.
پیدا کردن رد پای تنش هیجانی در رفتار کودک، یا رمزگشایی همه پیامهای کودکان به همین سادگی نیست که در مثال بالا آوردیم. گاهی نشانههای تنش هیجانی کودکان در رفتارهایی مانند پرخوری، از دست دادن اشتها، کابوسهای شبانه و شکایت از سردرد یا معده درد نمایان میشوند. کودکانی که از پوشک گرفته شدهاند نیز گاهی یکباره شروع به شب ادراری میکنند.
بهتر است در این موارد از مشاوره کارشناسان روان بهره بگیریم تا ما را در این کار تخصصی یاری کنند، اما برای اینکه بتوانید در ریشهیابی علل رفتاری فرزندتان موفق شوید، پلهپله مراحل زیر را اجرا کنید.
١) مدیریت هیجان
والدین برای آگاهی از احساسهای فرزندانشان، نخست باید از هیجانهای خود آگاهی داشته باشند. آگاهی هیجانی به معنی شناخت هیجان و احساسهای در خود و هوشیار بودن نسبت به وجود هیجانها در دیگران است. روبرو شدن با احساسها برای والدینی که میهراسند مبادا کنترل خود را در هیجانهای منفی از جمله خشم، ناراحتی و ترس از دست بدهند، مسالهای بااهمیت است. چنین والدینی از اقرار به خشم و بهخصوص به ترس اجتناب میکنند تا مبادا نتوانند خود را مهار کنند. ممکن است چنین والدینی تلاش کنند ترس از دست دادن کنترل را با
«ابر والد بودن» جبران کنند. به عبارتی، هیجانهای خود را از فرزندانشان پنهان کنند. این والدین با پنهان کردن هیجانهای خود جوانانی تربیت میکنند که حتی کمترین تواناییای برای رویارویی با هیجانهای منفی خود (احساسهایی مانند خشم، رنجش و حسادت) که بروز آنها در زندگی خانوادگی امری طبیعی است را ندارند و با این شیوه عمل کردن نمیتوانند الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشند.
٢) مدیریت خشم
والدینی که میهراسند از کوره در بروند چه باید بکنند تا احساس توانایی بیشتری در همدلی هیجانی با فرزندان خود داشته باشند؟ این پرسش مهمی است اما نخست، به یاد داشته باشید اگر رفتار فرزندتان شما را خشمگین میکند، ابراز چنین احساسی امری طبیعی است. نکته مهم و اصلی، ابراز کردن احساستان به شیوهای است که برای رابطه بین شما و فرزندتان آسیبزا نباشد. با چنین کاری، شما ۲ مساله به او نشان میدهید: (۱) احساسهای شدید را میتوان ابراز و مدیریت کرد و (۲) رفتار فرزندتان برای شما واقعا اهمیت دارد. بیان خشم میتواند شیوهای برای نشان دادن احساسها و صمیمیت باشد به شرط اینکه به شیوهای احترامآمیز ارتباط برقرار کنید. پژوهشها نشان میدهد بهتر است از بیان جملههای طعنهآمیز، تحقیرکننده و مسخرهکننده در مورد فرزندانتان بپرهیزید. همه این شیوهها با عزتنفس پایین در کودکان ارتباط دارند. همچنین بهتر است به جای تمرکز بر شخصیت فرزندتان، به رفتار او بپردازید. جملههای خود را به شیوهای عینی و مشخص بیان کنید و به فرزندتان بگویید رفتار او چه تاثیری بر شما میگذارد. اگر احساس کردید خشمگین هستید اما میتوانید به صحبت منطقی با فرزندتان ادامه دهید و تا حدی او را درک کنید به گفتوگو ادامه دهید. به فرزندتان بگویید چه چیزی در ذهن شما میگذرد، به پاسخ او گوش دهید و به گفتوگو ادامه دهید. اگر دریافتید به قدری خشمگین هستید که نمیتوانید درست فکر کنید صحنه را ترک کنید و هر گاه احساس کردید آرام شدهاید دوباره بازگردید. اگر والدین احساس کنند ممکن است رفتاری از آنها سر بزند یا صحبتی بکنند که برای رابطه آنها با فرزندشان آسیبزاست (برای مثال کتک زدن یا توهین کردن) بهتر است عقبنشینی کنند. والدین به جای کتک زدن و گفتن واژههای آزاردهنده به فرزندانشان باید نفسی تازه کنند و به آنها قول بدهند وقتی آرام شدند برای ادامه گفتوگو بازخواهندگشت.
۳) شهامت عذرخواهی
همه والدین گهگاه مرتکب اشتباه میشوند. از دست فرزندان خود خشمگین میشوند و از کوره درمیروند، چیزی میگویند یا کاری انجام میدهند که بعدا از آن پشیمان میشوند. کودکان از حدود ۴ سالگی مفهوم «ببخشید» را درک میکنند. بنابراین فرصت را از دست ندهید و وقتی پشیمان هستید، سعی کنید رابطه را دوباره بهبود ببخشید. به فرزندتان بگویید در آن لحظه چه احساسی داشتید. این شیوه میتواند الگویی مثبت برای فرزندتان باشد تا شیوه پرداختن به احساس پشیمانی را بیاموزد.
۴) معجزه یادداشتهای روزانه
از دیگر شیوههای اثربخش آگاهی لحظهبه لحظه از احساسها میتواند داشتن روزنگار هیجانی باشد. دفترچه هیجانی روزانهای که افکار و احساسهای خود را به شکلی خلاصه در آن یادداشت کنید. چنین یادداشتهایی میتوانند در آگاهی بیشتر از پیشامدها یا افکاری که باعث ایجاد هیجانها و شیوه واکنش شما در مقابل این هیجان میشوند، مفید باشند. برای مثال آیا آخرین دفعهای که گریه کردید یا از کوره دررفتید را به یاد میآورید؟ دلیل آن چه بوده؟ داشتن چنین هیجانی چه احساسی را در شما به وجود میآورد؟ آیا پس از آن احساس آرامش داشتهاید یا شرم؟ آیا در مورد این پیشامد با کسی گفتوگو کردهاید؟
همچنین یادداشتهای هیجانی میتوانند برای افرادی که از پاسخهای هیجانی خودشان میترسند و مضطرب هستند، مفید باشد زیرا فرآیند نام گذاشتن برای یک هیجان و نوشتن در مورد آن، میتواند در شناخت و مدیریت این احساس سودمند باشد. والدین هوشیار نسبت به هیجان خود، میتوانند این هوشیاری را در هماهنگ کردن خود با احساس فرزندانشان نیز بهکار گیرند مهم نیست که این احساسها تا چه حد محسوس، مبهم و شدید باشند. اگر چه حساس بودن نسبت به هیجانها الزاما بدین معنا نیست که همیشه میتوانید به سادگی احساس فرزندتان را درک کنید.
۵) دریافت پیامهای غیرمستقیم
معمولا کودکان هیجانهای خود را به شیوه غیرمستقیم و گیجکنندهای برای والدین بیان میکنند. با این وجود، اگر با دقت و پذیرش به کودکان گوش بدهیم، میتوانیم پیام ناهوشیار پنهان در تمایلات، بازیها و رفتارهای روزمره آنها را رمزگشایی کنیم. پدری میگفت مریم تمام روز «بدخلقی» میکرد. دنبال دعوا با برادر ۴ سالهاش بود و از همه رفتارهای برادرش دلخور میشد. برای مثال میگفت: «امیر دوباره به من نگاه کرد»، گرچه امیر ظاهرا هیچ رفتاری از خود نشان نمیداد و او همیشه امیر را بیادب میخواند. وقتی پدر از مریم دلیل عصبانیت او از برادر بیآزارش را پرسید، پاسخ مریم تنها سکوت و اشک بود. هر چه پدر بیشتر دلیل ناراحتیاش را جستجو میکرد، مقاومت مریم بیشتر میشد و چیزی نمیگفت. در پایان روز پدر به اتاق مریم رفت تا او را برای آماده شدن برای خواب یاری کند. مریم همچنان اخم کرده بود. پدر کشو را باز کرد تا لباس خواب مریم را بیاورد ولی تنها یک دست لباس تمیز در آنجا بود، لباسی کوچک و پاره. پدر همانطور که لباس را در دست گرفته بود و به دختر بلندقدش نگاه میکرد با لبخند از او پرسید: «به نظرت این لباس اندازهات میشه؟». او به دخترش گفت: «باورم نمیشه اینقدر بزرگ شدی» او را در آغوش گرفت و گفت: «دیگه داری دختر بزرگی میشی.» ۵ دقیقه بعد مریم برای خوردن آب به آشپزخانه آمد. پدر دید که دخترش بچه دیگری شده؛ سرحال بود و پرحرفی میکرد و حتی با برادر کوچکش شوخی میکرد. مریم دختری جدی و حساس بود و همیشه به برادر خوشخنده و دوستداشتنیاش امیر حسودی میکرده. به دلایلی، بهخصوص در آن روز نیاز به دلگرمی دوباره داشت تا جای خاص او در خانواده به او یادآوری شود. شاید میخواست بداند پدرش او را به شیوه متفاوت از امیر دوست دارد. نکته دیگر این است که اگر فکر میکنید کودکتان احساس ناراحتی، خشم یا ترس میکند، بهتر است تلاش کنید خودتان را به جای او قرار دهید تا دنیا را از دیدگاه او ببینید.