۵ ویژگی مدیریتی میرزاتقیخان که ۳۶ ماه خدمت او را به دورهای طلایی در تاریخ ایران تبدیل کرد
سایت بدون – امروز مصادف است با یکی از غمانگیزترین روزهای تاریخ ایران؛ روزی که صدای یکی از فرزندان شریف این مرز و بوم که در حیات مبارکش جز برای اعتلای وطن نکوشید، در غربت حمامفین کاشان و با تیغ استعمار، استحمار و استبداد، خاموش شد. امروز، روز شهادت میرزاتقیخان امیرکبیر است؛ بزرگمردی که در دوران پرمحنت قاجار و در عصری که غبار غفلت بر سر جامعه سایه افکنده و عرصه را برای تقلای سودجویان و بیگانگان فراهم کردهبود، چون ستارهای پرفروغ، درخشیدن گرفت و امید به آیندهای پربار را، ولو برای مدتی اندک، به دل ایرانیان تاباند. دریغ که این اقبال بلند و این فرصت غنیمت، دیرزمانی دوام نیافت و درست زمانی که باید کشور از موهبت مدیری لایق چون امیرکبیر بهره میبرد، شمع وجودش را خاموش کردند و حسرتی تاریخی را رقم زدند. دوران صدراعظمی امیرکبیر، از مهر ۱۲۲۷ تا آبان ۱۲۳۰، حدود ۳۶ ماه طول کشید؛ یعنی او برای انتظامبخشیدن به امور، تنها سه سال در مصدر امر باقی ماند؛ اما تأثیری که بر روند اداره کشور گذاشت و تغییراتی که با هوشمندی وی رقم خورد، در زمره خاطرهانگیزترین تحولاتی است که تاریخ معاصر ایران به خود دیدهاست. این مدیریت سهساله، از امیرکبیر چهرهای تاریخی و جاودانه ساخت؛ شخصیتی محبوب و دوستداشتنی برای هر ایرانی وطندوست. پیشتر و در همین صفحه، بارها درباره طرحهای هوشمندانه میرزاتقیخان برای اعتلای همهجانبه اوضاع ایران، سخن گفتیم. امروز و در سالروز شهادت مظلومانه او، میخواهیم به مرور ویژگیهایی بپردازیم که امیر و مدیریت موفق او را در تاریخ سرزمین ما جاودانه کرد.
نخست – تکیه بر داشتههای داخلی
خودکفایی در تمام امور، اصل غیرقابلتغییر در مدیریت امیرکبیر بود. او میدانست که وابستگی اقتصادی، وابستگی فرهنگی و سیاسی را در پی دارد و کشور را به بازیچه رقابتهای استعمارگران تبدیل میکند. ماجرای واگذاری ساخت سماور به هنرمندان قلمکار اصفهان، منحصرکردن خرید واکسیل موردنیاز سپاه به بانویی خیاط موسوم به «خورشیدخانم»، احداث دو کارخانه بزرگ اسلحهسازی به دست توانمند نیروهای داخلی و راهاندازی کارخانههای نساجی و بلورسازی و سپردن اداره آنها به کف باکفایت مدیران و کارشناسان کشور، تقویت اکتشاف معادن و انحصار کاوشگران به ایرانیان علاقهمند و معافکردن پنجساله آنها از پرداخت مالیات، تنها گوشهای از رعایت این اصل مهم مدیریت و اداره کشور، توسط امیرکبیر است. او معتقد بود، «کار ایران را باید به دست ایرانی سپرد، وگرنه بیگانه برای مملکت دل نمیسوزاند.» تأسیس دارالفنون، برای انتقال علوم پیشرفته اروپایی به ایران و اهتمام به تربیت جوانان خوشقریحه ایرانی، جملگی برای تقویت داشتههای داخلی و سودبردن از آن در راستای اعتلای کشور انجام میشد. امیر، تا هنگامی که برای یک کالا یا خدمت، نظیر داخلی وجود داشت، به سراغ مشابه خارجی نمیرفت و این رویکرد باعث تقویت روحیه تولیدکنندگان ایرانی و رونق صنعت و کشاورزی در سراسر ایران شد؛ آن هم در مدت سهسال.
دوم – نفی نفوذ خارجی
نفوذ استعمارگران در ایران عصر قاجار، مهمترین چالش خارجی میرزاتقیخان بود. او در حالی به صدارت رسید که از یکطرف شکستهای سنگین ناشی از جنگهای ایران و روسیه تزاری و از طرفدیگر، شکست ایران در ماجرای تسخیر هرات، از استعمار انگلیس، شرایط بغرنجی را در کشور ایجاد و زمینه نفوذ دو دولت استعماری را در کشور فراهم کردهبود. اقدامات امیرکبیر برای نفی این نفوذ، یکی از هوشمندانهترین فرازهای دوران مدیریت اوست؛ وی برای رسیدن به مطلوب خود، نمیتوانست از قدرت نظامی استفاده کند و به همین دلیل، تمام ظرفیت دیپلماتیک خود را به کار گرفت؛ به دیگر سخن، او کوشید تا با سلاح دیپلماسی، خواستههای غیرمعقول خارجیها را تا حد امکان رد کند. از طرف دیگر، ایجاد سازمان «خفیهنویسان» که فعالیتهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی امیر را در سفارتخانههای خارجی سازمان میدادند، نقش مهمی در این زمینه داشت. میرزاتقیخان کوشید با اتخاذ سیاست ارتباط با قدرت سوم، روس و انگلیس را از صحنه سیاسی و اقتصادی ایران دور نگه دارد؛ مسیو جانداود، نماینده امیر در اروپا، مأموریت داشت از کشورهایی غیر از انگلیس و روسیه، استاد استخدام کند و برای تدریس در دارالفنون به ایران بفرستد. امیر در برخورد با تخلف سفرای دیگر دولتها، قاطعیتی مثالزدنی داشت؛ چنانکه دستور داد سفیر فرانسه را به خاطر جسارتش، چند وقتی ممنوعالخروج کنند. ظرفیت دیپلماسی امیر برای عقبراندن استعمارگران هم به کار گرفته شد؛ طبق روایت خانملک ساسانی، میرزاتقیخان ارتباطات گستردهای با مهاراجههای هند، برای برانگیختن آنها علیه استعمار انگلیس داشت تا بتواند بریتانیاییها را از دخالت در امور ایران بازدارد.
سوم – برقراری نظم در امور
میرزاتقیخان در انتظام امور، دقتی شدید داشت؛ چنانکه در تاریخ ایران، «نظم میرزاتقیخانی»، ضربالمثل است. او هیچگونه بینظمی را برنمیتابید. در دوران صدارت او، دفاتر دولتی نظم و نسق جدی یافت؛ به عنوان نمونه، وی حقوق و مزایای درباریان را انتظام بخشید و آن را بر اساس نیاز و نیز، ظرفیت خزانه کشور تعیین کرد. نقل است که وقتی دستور داد وضعیت گارد حفاظت شاه بررسی شود، در دفاتر دوهزار مواجببگیر ثبت شدهبود، اما فقط ۲۰۰ نفر در گارد به خدمت مشغول بودند! امیر تمام مفتخورها را از فهرست پاک و حتی حقوق خودش و شاه را هم از خزانه محدود کرد. او تمام والیان و مأموران حکومتی را موظف کرده بود که گزارشهای روزانه را برای وی ارسال کنند و با نظمی که سیستم چاپاری او برقرار کردهبود، هر لحظه، از وقایع تمام کشور اطلاع داشت و این ویژگی باعث تسلط امیر بر امور و ممانعت از بروز هرج و مرج و ناامنی در کشور میشد.
چهارم – به کار گرفتن افراد لایق
جای تردید نیست که یک مدیر توانمند، بدون اجزای اجرایی و فکری توانا، قادر به اجرای طرحهای خود و انتظام امور نیست. در شرایطی که تعیین حاکمان و مأموران حکومتی، با اسباب روابط و رشوه رقم میخورد، امیر یکتنه وارد میدان شد و روی نام افراد نالایق، خط قرمز کشید. نامهای منسوب به او باقی است که در آن، توصیه عمه شاه را برای امارت فردی در کاشان رد کرده است. بیشتر افرادی که امیر برمیگزید، بعدها نیز در کسوت مأموران پاکدست حکومت خدمت کردند؛ اعتضادالسلطنه یکی از این افراد بود که مدتها وزارت داخله امیر را برعهده داشت و نقش مهمی در سرکوب شورش فرقه بابیه ایفاکرد. میرزاتقیخان به افراد لایق، برای فعالیت در حوزه مأموریتشان، اختیار تام میداد و بر همین اساس، از آنها انجام وظیفه مطالبه میکرد. مکاتبات او با فاضلخان، مسئول امور مرزی در شرق کشور، برای انجام «قرنطینه»، به دلیل شیوع بیماری طاعون در میانرودان و اختیاراتی که به وی داد، نمونهای از این رفتار است. امیر تنها به شماتت مأموران غافل از وظیفه نمیپرداخت؛ او خدمات لایق تشویق را موردتمجید قرار میداد و پاداشهای درخور اعطا میکرد. افراد لایقی که توسط او انتخاب میشدند، مأمور اجرای طرحهای توسعه کشور بودند و میدانستند امیرکبیر چه میخواهد و این موضوع، یکی از مهمترین رموز موفقیت میرزاتقیخان بود.
پنجم – نظارت مستمر و دقیق
امیر را باید بنیانگذار سازمان بازرسی در ایران بدانیم؛ «خفیهنویسان» او، تنها به فعالیتهای اطلاعاتی در زمینه مقابله با دخالت دولتهای خارجی نمیپرداختند. او مأموران متعددی داشت که بدون شناخت یکدیگر، اطلاعات جمع میکردند؛ گاه در مورد یک واقعه یا رفتارهای یک مدیر عالیرتبه یا میانرتبه، چند گزارش مجزا داشت و کاملا از رفتارهای آنها مطلع بود. امیر این اطلاعات را محض دانستن جمعآوری نمیکرد و پس از اطمینان از خطای یک مدیر، او را موردعتاب قرار میداد و گاه عزل میکرد. گزارشهایی از دوره سهساله مدیریت او در دست است که در آن، افرادی که پیشتر به گرفتن رشوه و سوءاستفاده مالی مشهور بودند، به دلیل ترس از خفیهنویسان امیر، دست از پا خطا نمیکردند. نمونهای از این گزارشها، مربوط به جابهجایی قشون است؛ پیشتر، برخی از سربازان که مواجبی دریافت نمیکردند، دست تعرض به اموال رعیت میبردند. امیر این رویه را برانداخت و پس از آن، دیگر سربازانی که به رشوه عادت داشتند، جرئت نمیکردند دست تعدی به سوی اموال مردم دراز کنند. گزارش این ماجرا، با تفصیل در کتاب «امیرکبیر و ایران» نوشته فریدون آدمیت و «امیرکبیر؛ قهرمان مبارزه با استعمار» نوشته مرحوم آیتا… هاشمی رفسنجانی آمدهاست.