سارق طلافروشی‌های استان تهران دستگیر شدند پایان سرقت های خشن مـــــردان نقابدار

سایت بدون – مردان نقابدار مسلح که با ورود به طلافروشی‌ها در کمتر از ۲ دقیقه اقدام به سرقت می‌کردند در عملیات ویژه پلیس پایتخت دستگیر شدند.
چهار مرد با قد و قامتی متفاوت که همگی سابقه دار هستند و جرقه دوستی آنها در زندان زده شد، با دستمال سیاه و سفید سرو صورتشان را می‌پوشاندند و سوار بر یک خودروی پژو ۴۰۵ با دو اسلحه کلاشنیکف و کیسه‌هایی برای جمع کردن طلاها به طلافروشی‌ها حمله می‌کردند. در پرونده‌شان سه سرقت از طلافروشی در ملارد، بهارستان و اسلامشهر و یک سرقت ناکام هم از طلافروشی در باقرشهر تهران ثبت شده است. به محض رسیدن به طلافروشی‌ها یکی از مردان مسلح رهگذران را تهدید می‌کرد و از محل فراری می‌داد و نفر دوم در یک چشم برهم زدن با قنداق اسلحه شیشه ویترین را می‌شکست و با گرفتن اسلحه به سمت صاحب مغازه از همدستانش می‌خواست تا طلاها را داخل کیسه بریزند.
تاریخچه سرقت‌های باند
اعضای این باند ۲۴ خرداد سال ۹۹، به یک طلافروشی در ملارد دستبرد زدند و در عرض یک دقیقه و ۴۱ ثانیه سه کیلو و ۴۰۰ گرم طلا را سرقت و فرار کردند. دومین سرقت روز ۱۷ تیر همان سال از طلافروشی در بهارستان رقم خورد که این سرقت نیز یک دقیقه و ۱۰ ثانیه طول کشید و سارقان سه کیلو و ۷۰۰ گرم طلا را با خود بردند. در سومین سرقت مسلحانه نیز مردان نقاب دار روز ۱۶ مرداد سال ۹۹ به یک طلافروشی حمله کردند و در این سرقت نیز یک و نیم کیلو طلا را در عرض یک دقیقه به سرقت بردند.
سرقت ناموفق ۱۷ ثانیه‌ای
چهارمین سرقت ۲۸ مرداد سال ۹۹ در بلوار اصلی باقرشهر تهران رقم خورد اما در این سرقت ناکام ماندند، چرا که صاحب مغازه با دیدن سارقان بلافاصله دکمه مها(مرکز هشدار الکترونیک) را به صدا درآورد و زیر ویترین مغازه‌اش مخفی شد و همزمان آژیر هشدار به صدا درآمد. سارقان که مطمئن بودند به‌دنبال صدای هشدار، پلیس بلافاصله راهی محل می‌شود، سوار بر خودروی پژو شده و محل را ترک کردند.
دستگیری متهم اصلی
گرچه بعد از این سرقت‌ها هیچ رد و نشانی از سارقان در دست نبود اما کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت، در تحقیقات خود به ردپای متهم سابقه‌داری رسیدند که به اتهام سرقت صرافی در خیابان فردوسی در سال ۹۶ بازداشت شده بود.
طبق بررسی‌های تیم تحقیق، سارق مسلح مدتی پس از تحمل حبس از زندان آزاد شده و باند جدیدی تشکیل داده بود، باندی که سرقت‌های سریالی طلافروشی‌های اطراف پایتخت را رقم زده بودند.
حمید به‌عنوان سردسته باند، تحت نظر قرار گرفت و در ادامه مشخص شد که متهمان قصد سرقت از یک طلافروشی در شهرستان قم یا تفرش را دارند. بدین ترتیب کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت پس از هماهنگی‌های قضایی راهی شهرستان قم شده و موفق شدند یکی از اعضای این باند را دستگیر کنند.
در بازرسی از مخفیگاه متهم جوان نیز یک قبضه اسلحه کلاشنیکف و یک قبضه کلت کمری به همراه تعداد ۱۰ تیغه خشاب و ۵۰۰ تیر فشنگ جنگی کشف شد. همچنین دو خودرو پژو ۲۰۷ و پژو ۴۰۵ متعلق به سارقان که پلاک جعلی روی آنها نصب شده بود نیز در مخفیگاه متهم کشف شد. متهم اعتراف کرد که قرار بود همان روزی که مأموران او را دستگیر کرده بودند به یک طلافروشی در قم دستبرد بزنند.
 اعضای باند در دام پلیس
 در ادامه تحقیقات مشخص شد دو نفر دیگر از اعضای این باند به‌صورت جداگانه در دو درگیری توسط پلیس استان لرستان بازداشت شده و در زندان خرم آباد به سر می‌برند. همچنین یکی از سردسته‌های این باند نیز در میدان آزادی زمانی که با وکیلش قرار داشت بازداشت شد و تعداد دیگری از متهمان که در کوهستان مخفی شده بودند نیز دستگیر شده و به اداره آگاهی تهران منتقل شدند.
سردار علیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در این باره گفت: این باند خود را برای یک سرقت مسلحانه دیگر آماده کرده بودند که در یک اقدام پیش‌دستانه یک نفر از اعضای این باند همراه با مقدار قابل توجهی سلاح بازداشت شد. در ادامه نیز سایر اعضای باند بازداشت شدند.اعضای این باند تاکنون به چهار فقره سرقت مسلحانه و سرقت بیش از ۲۰ کیلو طلا اعتراف کرده‌اند. همچنین مقدار زیادی سلاح، مهمات جنگی، فشنگ، پلاک‌های جعلی و خودروهای مسروقه از این افراد کشف شده است.
گفت‌و‌گو با یکی از متهمان
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتید؟
وقتی در اطرافم کسانی را می‌دیدم که بدون کمترین زحمتی پولدار شده و زندگی مرفهی داشتند به خودم گفتم چرا من باید در فقر و بدبختی زندگی کنم به همین خاطر تصمیم گرفتم من هم پولدار بشوم. من تا دوم دبیرستان بیشتر درس نخواندم به خاطر فقر و نداری مجبور شدم که درس را کنار بگذارم ولی درس خواندن را دوست داشتم.
اولین جرمی که مرتکب شدی کی بود؟
حدوداً ۱۸ سالم بود، سال ۹۶ به اتهام
آدم‌ربایی بازداشت شدم. به یک نفر دویست میلیون تومان قرض داده بودم اما پولم را نمی‌داد برای اینکه بترسانیمش با دوستانم او را سوار ماشین کردیم و چند متر آن طرف‌تر پیاده‌اش کردیم. فقط می‌خواستیم بترسد تا پول ما را بدهد، اما از ما به اتهام آدم ربایی شکایت کرد و افتادیم زندان. یک سالی حبس کشیدیم و با سند آزاد شدیم.
ماجرای سرقت طلافروشی‌ها از کجا شروع شد؟
در زندان با پسری به‌نام حمید آشنا شدیم و درحقیقت او سرکرده ما بود. حمید به خاطر سرقت مسلحانه صرافی در خیابان فردوسی سال ۹۶ یک هفته بعد از سرقت بازداشت شده بود. در آن سرقت حدود ۸۰ میلیون تومان سرقت کرده بود. حمید
هم سلولی ما بود در همان زندان هم نقشه سرقت از طلافروشی‌ها را طراحی کرد.
بعد از آزادی هم تصمیم به سرقت گرفتید؟
نه. ما سه سال هیچ خلافی نمی‌کردیم، یا کشاورزی می‌کردیم یا ماشین خرید و فروش می‌کردیم، بالاخره زندگی‌مان را می‌گذراندیم. تقریباً بعد از سه سال دوباره حمید را دیدیم و از ما خواست در سرقت‌ها با او همکاری کنیم. چهار نفره سوار ماشین می‌شدیم و در خیابان می‌چرخیدیم با دیدن طلافروشی که باز بود وارد طلافروشی می‌شدیم و سرقت‌ها را اجرا می‌کردیم.
با پول‌های سرقتی چه می‌کردید؟
همه را خرج تفریح و خوشگذرانی کردیم.

مطلب پیشنهادی

چگونه کتاب صد سال تنهایی را بخوانید که سر در گم نشوید؟

سایت بدون – خواندن کتاب صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز، با وجود جذابیت …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *