بیمار عاشق پیشه پرستارش را کشت

سایت بدون – مهندس جوان که عاشق پرستار بیمارستان شده بود وقتی فهمید او دیگر علاقه‌ای به وی ندارد در اقدامی جنون‌آمیز دختر جوان را به قتل رساند.
دقایقی از نیمه شب شنبه ۸ خرداد گذشته بود که مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و از وقوع یک قتل در خانه ویلایی خبر داد. وقتی مأموران کلانتری ۱۶۳ ولنجک به محل مورد نظر رسیدند مرد میوه فروشی که در نزدیکی خانه ویلایی مغازه داشت به مأموران گفت: من در مغازه‌ام بودم که ناگهان پسر جوانی وحشت زده به مغازه‌ام آمد و در حالی که دنبال جایی برای مخفی شدن بود گفت که در این خانه یک قتل رخ داده و از من خواست با پلیس تماس بگیرم.
بدین ترتیب مأموران با دستور قضایی وارد خانه شدند و جسد مینا ۳۹ ساله را در حالی پیدا کردند که با ضربه‌های کارد به قتل رسیده بود. نخستین بررسی‌ها نشان می‌داد وی پرستار بیمارستان بوده و آن شب برای شرکت در میهمانی دوستش به خانه ویلایی رفته بود اما ناگهان مرد ناشناسی وارد خانه شده و پس از دعوا و به قتل رساندن مینا فرار کرده است.
در حالی که تحقیقات برای شناسایی عامل این جنایت ادامه داشت ۴ ساعت بعد مأموران حراست یکی از بیمارستان‌های تهران در تماس با پلیس از حضور قاتل در بیمارستان خبر دادند. وقتی تیم جنایی به بیمارستان مورد نظر رفت مشخص شد این بیمارستان محل کار مینا – مقتول – است و متهم به قتل نیز با حضور در بیمارستان به همکاران وی گفته که مینا را به قتل رسانده و چون عاشقش بوده به اینجا برگشته است.
بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی پایتخت متهم دستگیر و در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد.
متهم در بازجویی‌ها گفت: من مهندس عمران هستم ۶ ماه قبل برای درمان بیماری‌ام به بیمارستانی رفتم که مقتول هم پرستار همان بیمارستان بود. او با بقیه فرق داشت خیلی مهربان و خوش برخورد بود کم کم احساس کردم عاشقش شده‌ام وقتی مدتی از این دوستی گذشت به او پیشنهاد ازدواج دادم و او هم پذیرفت و قرار بود باهم ازدواج کنیم. اما مدتی بعد متوجه رفتارهای مشکوک او شدم به همین خاطر در خودرواش ردیاب کار گذاشتم تا ببینم به کجا رفت و آمد دارد.
شب حادثه ردیاب نشان داد او به منطقه اوین درکه رفته است بلافاصله به آنجا رفتم خودروی مینا مقابل یک خانه ویلایی پارک شده بود وقتی به او زنگ زدم و پرسیدم کجایی گفت خانه‌مان هستم و کار دارم بعداً زنگ بزن. خیلی عصبانی شدم و به مینا گفتم چرا دروغ می‌گویی، بیا بیرون من پشت در خانه ویلایی هستم . اما او گفت اشتباه می‌کنی و تلفن را قطع کرد.
 من هم زنگ خانه را زدم ولی جوابی نیامد بعد دزدگیر خودروی مینا را که خودم برایش خریده بودم به صدا درآوردم و از دیوار بالا رفتم و وارد خانه شدم داخل خانه میهمانی بود مینا تا چشمش به من افتاد گفت چرا به اینجا آمده‌ای و با هم درگیر شدیم با دخالت میهمانان دعوا تمام شد و من به آشپزخانه رفتم تا آب بخورم اما مینا دنبالم آمد و مرا به خاطر تعقیب کردنش و اینکه آبرویش جلوی دوستانش رفته است سرزنش کرد بعد هم گفت از من بدش می‌آید و دیگر مرا نمی‌خواهد با شنیدن این حرف دیوانه شدم ناگهان چاقویی را که در آشپزخانه بود برداشتم و چند ضربه به او زدم که روی زمین افتاد، یکی از میهمان‌ها فرار کرد و از خانه بیرون رفت فهمیدم می‌خواهد به پلیس خبر دهد با عجله از خانه فرار کردم خودم بین راه به اورژانس زنگ زدم و کمک خواستم بعد هم کمی در خیابان‌ها پرسه زدم و بالاخره به بیمارستان محل کار مینا رفتم چون خاطرات خوبی از آنجا و مینا داشتم به همکارانش گفتم که مینا را کشته‌ام چون عاشقش بودم.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «معما چو حل گشت آسان شود»

سایت بدون – وقتی مشکلی پیش می آید موضوع پیچیده است ، فکر همه درگیر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *