سایت بدون – مشهور ترین جمله ای که از تنگ شدن قافیه به ذهن می رسد این است که
چون قافیه تنگ آید، شاعر به جفنگ آید
که معنای آن است که گاهی شاعران برای آن که حرف آخر دو بیت را جور کند ، مجبورند که حرف بی ربط و پرت بزنند
اما قافیه تنگ شدن یا تلاش برای این که قافیه شعر را جور کنی مورد اعتراض بسیاری از شاعران بزرگ مثل مولوی بوده است.
مولانا در جایی می گوید
” گو قافیه و مغلطه را باد ببر
این مفتعلن مفتعلن کشت مرا
یا در جایی دیگه می گوید
. قافیه اندیشم و دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار من
در ادبیات فارسی به طور معمول قافیه تنگ بودن به معنای ایجاد مشکل است و نتوانستن حرف درست زدن است
به عنوان مثال
خاقانی را گلی بچنگ افتاده ست
کز غالیه خالیش چو سنگ افتاده ست
زان گل دل او بنفشه رنگ افتاده ست
چون قافیه ٔ بنفشه تنگ افتاده ست .
خاقانی
تنگ دو مرغ آمده در یکدگر
وز دل شه قافیه شان تنگ تر.
نظامی
کنایه ازانسانهای حراف ولاف زن ودروغ هست…درجواب همان کم گوی و گزیده گوی هست
در بختیاری نظیر این گویند که گی ( مدفوع) سر کندس( مقعدش) تنگ شده یعنی مدفوع بسیار بزرگ شده و قابلیت خروج نداره.