سرنوشت مبهم «زهرا کوچولو» میان ۲ مادر

سایت بدون- زن افغانستانی که از فروش نوزادش پشیمان شده بود، با شکایت به پلیس مدعی شد فرزندش را ربوده‌اند اما بعد از تحقیقات تخصصی این ادعا رد شد.
چندی قبل زنی افغانستانی  به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از ربوده شدن دختر چند روزه‌اش خبر داد. او زمانی که در مقابل بازپرس محمدرضا صاحب جمعی قرار گرفت، گفت: یک پسر و دو دختر دارم و ۲۶ آبان سال ۹۹ چهارمین فرزندم را که دختر بود به دنیا آوردم. در یکی از روزهای آخر سال گذشته بچه را نزد یکی از همسایه‌ها گذاشتم و برای کاری بیرون رفتم. عصر که به خانه برگشتم متوجه شدم از بچه‌ام و زن همسایه خبری نیست و آنها همان روز اسباب‌کشی کرده و آنجا را ترک کرده بودند. فتانه، زن همسایه‌مان بچه‌دار نمی‌شد و در این مدت هم خیلی تلاش کردم تا آدرس جدید محل زندگی‌اش را پیدا کنم اما موفق نشدم. تا اینکه به تازگی سرنخی از آنها به دست آوردم و برای دستگیری‌اش به پلیس مراجعه کردم.
با شکایت این زن، تحقیقات به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی پایتخت آغاز شد. با توجه به مشخصاتی که وی داده بود، کارآگاهان اداره آگاهی موفق به شناسایی محل زندگی فتانه و همسرش شده و بدین ترتیب زوج جوان به دادسرای امور جنایی تهران احضار شدند.
زمانی که فتانه و همسرش در مقابل بازپرس جنایی قرار گرفتند، ادعای زن افغانستانی را رد کردند و گفتند که کودک را سال قبل از خانواده‌اش خریده‌اند.
 شوهر فتانه گفت: ما بچه را با رضایت خودشان خریدیم حتی مدارک شناسایی که به بیمارستان ارائه داده شد، مدارک شناسایی همسرم بود و گواهی ولادت به‌نام او صادر شده است. کودک ربایی در کار نبوده اما مدتی بعد آنها مدعی شدند ما باید پول بیشتری به آنها بدهیم و زمانی که ما مخالفت کردیم چنین شکایتی مطرح کردند.
با توجه به اظهارات خانواده جدید زهرا کوچولو؛ بازپرس جنایی دستور تحقیقات در این رابطه را صادر کرد.
فتانه که با عشقی فراوان دختر کوچولو را در آغوش گرفته بود و از شدت گریه صدایش به سختی شنیده می‌شد به «ایران» گفت: زن افغانستانی همسایه ما بود، ۴ ماهه باردار بود که به من گفت به خاطر مشکلات مالی و جواب کردن صاحبخانه می‌خواهد بچه‌اش را سقط کند. به او گفتم این کار را نکن و بچه را به من بده. از من یک هفته فرصت خواست بعد با او تماس گرفتم که گفت ۳۰ میلیون تومان به او بدهم. در نهایت با ۲۰ میلیون تومان موافقت کردند و از آن به بعد تمام هزینه‌های زن باردار و درمان و زایمانش هم به عهده ما بود تا اینکه در ۷ ماهگی جنین گفت باید پرونده در یکی از بیمارستان‌ها برای زایمان بچه تشکیل دهیم.
صدور گواهی ولادت
بعد از مدتی خودشان یک بیمارستان را معرفی کردند و گفتند در این بیمارستان زنان افغانستانی زیادی زایمان کرده‌اند و زیاد سخت‌گیری نمی‌کنند. بعد هم مدارک مرا گرفت و با مدارک من سونوگرافی و کارهای دیگر را انجام می‌داد. حتی با پوششی شبیه من رفت و آمد می‌کرد تا کسی شک نکند و چون ماسک می‌زد صورتش شناخته نمی‌شد. بعد از زایمان نیز گواهی ولادت را هم با مدارک هویتی من گرفت و روزی که از بیمارستان ترخیص می‌شد شوهرم به بیمارستان رفت و من هم نقش خواهر شوهرش را ایفا کردم و باهم از بیمارستان بیرون آمدیم.
چون آنها حساب بانکی نداشتند، مجبور شدم ۲۰ میلیون تومان را به‌صورت نقدی از بانک بگیرم و به یک فرد معتمد بدهم. روزی که از بیمارستان آمدیم در راه نزد فرد معتمد رفتیم و او پول‌ها را تحویل گرفت.
زن ۳۷ ساله گفت: من اسم نوزاد را زهرا گذاشتم و مثل فرزند خودم به او دل بستم اما ۱۱ روز بعد از تحویل بچه تماس‌های این زن آغاز شد هر بار یک درخواستی داشتند، می‌گفتند پول کم است باید بیشتر به آنها پول بدهیم. از وقتی متوجه شده بودند که دو خانه از پدرم به من ارث رسیده است اخاذی‌هایشان شروع شد.
زن جوان در ادامه گفت: در تمام این مدت من حتی یک لحظه از بچه غافل نشدم و به بهترین شکل از او پرستاری و مراقبت کردم. مادر واقعی زهرا به همه فامیل و دوستان‌شان گفته بود بچه سقط شده است. حالا می‌خواهد بچه را از من بگیرد، می‌ترسم بچه را از من بگیرد و به فرد دیگری با مبلغ بیشتری بفروشد. زهرا در این یک سال در ناز و نعمت بزرگ شده و مرا به‌عنوان مادرش می‌شناسد، من به همه فامیل گفته بودم خودم باردار شده‌ام و حتی چند ماه به شهر دیگری رفتیم تا کسی متوجه نشود بچه مال من نیست اما با شکایت این زن همه فهمیدند که بچه مال من نبوده و آرامش ما به هم خورده است. همه مدارک ادعای مرا تأیید می‌کند، امیدوارم مرا از دخترم جدا نکنند.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «مادر را دل سوزد، دایه را دامن»

سایت بدون- این ضرب‌المثل یکی از پرمعناترین و عمیق‌ترین تعابیر در ادبیات فارسی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *