معرفی کتاب/ موهبت؛زندان هایی هولناک تر از آشوویتس

سایت بدون – اگر دنبال رهایی از رنج هستید «موهبت» را بخوانید چراکه این کتاب، نقشه فرار از اردوگاه‌های اجباری رنج و اندوه را برایتان رسم می‌کند. ادیت اِگِر، نویسنده کتاب، بانویی سالخورده است که بیش از هفتاد سال پیش، از زندان مخوف نازی‌ها در آشوویتس جان به در برد و پس از آنکه به امریکا رفت تحصیلاتش را در روانشناسی ادامه داد و تلاش کرد به همه معاصران بفهماند که با زوال اردوگاه هولناک نازی‌ها، هنوز زندان‌های ذهنی فراوانی وجود دارد که باید دیوارشان را سوراخ کرد و از دهلیز و دالان حفرشده در آن به سوی آرامش گریخت. «موهبت» راهنمای عملی برای رهایی از این زندان‌های ذهنی است.
ادیت اِگِر در شمار روانشناسانی جای می‌گیرد که مرامنامه علمی‌شان سه رکن دارد: پذیرش، توجه و محبت. او در سایه این سه اصل بنیادین، جوهره زندگی را تلاش برای رسیدن به رهایی می‌داند و رهایی را نیز «پذیرش توأمان رنج و شادی» تعریف می کند. او ما را دعوت می‌کند در مقابل پدیده همگانی و گریزناپذیر رنج، به جای «قربانی بودن»، «بازمانده» باشیم. باید سؤال را از «چرا من؟» به سؤال «حالا چه کنم؟» تغییر دهیم. نتیجه این تغییر، پذیرش صبورانه رنج است. با این پذیرش می‌توان امید داشت که از شر نازی‌های درون خلاص شویم و به رهایی دست پیدا کنیم. نویسنده ۹۲ ساله «موهبت» شرح مصایب دوران اسارت در آشوویتس را صادقانه روایت می‌کند و از آزارهایی که خود و خانواده‌اش در آن دوران متحمل شده‌اند با شفافیت سخن می‌گوید. آنچه خانم اِگِر را از بار تحمل‌ناپذیر دوران اردوگاه رهایی می‌بخشد انتخاب امید است چراکه امید، همان زندگی و منحرف کردن فکر از تاریکی و نهایتاً رویارویی با آن است. به زعم نویسنده، ما برای عشق و امید ساخته و‌ زاده شده‌ایم اما نفرت ورزیدن و کینه داشتن امری آموختنی و کسب کردنی است؛ اینکه کدام را برگزینی و در پی کدام باشی بستگی به تو دارد.
در روانشناسی معاصر، خصوصاً در حوزه روانشناسی امریکایی آثار فراوانی را می‌توان یافت که در سایه رویکردهای مثبت‌گرا – مصرف گرا، مخاطب را تهییج می‌کنند و جهان را در چشمش مثل مومی بی‌شکل می‌نمایانند که هر صورتی بر آن می‌توان افکند. «موهبت» ضمن آنکه به این دست آثار شباهت‌هایی دارد اما اساساً از جنس آنها نیست. او رنج را امری اصیل و واقعی و البته جانفرسا و طاقت سوز می‌داند. به این اعتبار، رویکردش واقع گرایانه است اما در برابر امر واقع، منفعل و ناتوان نیست. می‌کوشد به جای آنکه سر مار را به سنگ بکوبد دندان‌های زهردارش را بکشد و از رنج، موجودی رام و سزاوار همزیستی بسازد. به‌خاطر همین است که می‌گوید نمی‌توانیم رنج را از بین ببریم اما می‌توانیم بیاموزیم زخم‌ها را گرامی بداریم و این، کمابیش ترجمانی از سخن مولانا جلال‌الدین است که فرمود: «رنج مهمان تو شد نیکوش دار».
«موهبت» در بازار کتاب امروز اثری خواندنی و توصیه کردنی است. در زمانه‌ای که از زمین بلا می‌روید و از آسمان اندوه می‌بارد، کتابی که شیوه نامه همزیستی با رنج را به ما می‌آموزد مولودی بس مبارک و مغتنم است. نثر شیرین نویسنده وقتی در ترجمه روان و خوشخوان مترجم، آرتمیس مسعودی، منعکس شده لذت یک همنشینی فرهنگی را چندچندان می‌کند.
موهبت

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «کارکردن خر و خوردن یابو»

سایت بدون – ضرب‌المثل «کار کردن خر و خوردن یابو» به وضعیتی اشاره دارد که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *