رد خون از محل کشف جسد پسر خیاط تا مقابل خانه پدریاش باعث شد پدر و نامادری او به عنوان مظنون دستگیر شوند.
سایت بدون – ساعت ۳ بامداد یکشنبه ۵ دی امسال نیروهای خدماتی شهرداری هنگام جمعآوری زبالهها در محله مشیریه با یک گونی روبهرو شدند که رد خون روی آن دیده میشد. آن را باز کرده و با جسد مردی داخل آن روبهرو شدند. با تماس آنها، ماموران کلانتری مشیریه همراه بازپرس جنایی و تیمی از ماموران اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت راهی محل کشف جسد شدند. شواهد نشان میداد که جسد از مکان دیگری به آنجا منتقل شده و بیش از هشت روز از مرگ او میگذرد. ضربههایی که به سر مقتول اصابت کرده باعث قتلش شده بود. ماموران از اهالی تحقیق کردند اما کسی مقتول را نمیشناخت. در ادامه بازپرس جنایی رد لکههای خون را گرفت و مقابل خانهای سهطبقه و قدیمی رسید که رد لکههای خون تا به آنجا کشیده شده بود. گمان میکردند که میان ساکنان این خانه و جسد کشف شده باید ارتباطی باشد. وقتی زنگ در هر سه واحد را زدند متوجه شدند جسد متعلق به پسر مالک ساختمان است.
وقتی در خانه باز شد، ماموران و بازپرس با رد خون روی موزاییکهای حیاط روبهرو شدند. ماموران به تحقیق از مرد صاحبخانه پرداختند که وی گفت:همسرم سالها قبل فوت شد، من هم با زنی که دو فرزند از ازدواج قبلیاش داشت آشنا شدم و ازدواج کردم. پسر۲۲ سالهام در طبقه دیگر این ساختمان ساکن بود و در کارگاه خیاطی کار میکرد. ۱۱ روز قبل خانه را برای رفتن به محل کارش ترک کرد و بازنگشت. گفتم شاید خانه دوست و فامیل رفته و بازمیگردد که خبری از او نشد، تلفنهایش را پاسخ نمیداد و بعد تلفن همراهش خاموش شد.از وجود لکههای خون بیاطلاعم و گمان میکنم فردی که پسرم را کشته خونها را در اینجا پاشیده تا مرا به دردسر بیندازد. ارتباط من و همسرم با پسرمان خوب بود.
نامادری مقتول نیز گفتههای مشابهی را مطرح کرد و مدعی شد نمیداند چه کسی پسر جوان را کشته است.
محمد تقی شعبانی ، بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران در این باره به جامجم گفت: با توجه به وجود لکههای خون از محل کشف جسد تا حیاط ساختمان احتمال میرود قتل در آنجا رخ داده و با توجه به تناقضگوییهای پدر و نامادری مقتول، آنها برای تحقیقات بازداشت شده و تحویل کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران شدند.
مطلب پیشنهادی
حتما باید ببینید/ آنا و پادشاه؛ تایلند به روایت خانم معلم
سایت بدون – آنا و پادشاه (Anna and the King) یک فیلم درام تاریخی و …
چرا ادامه اش نمینویسید