۵ حس دیگر در بدن شما که از آن بی خبر هستید

https://d1alt1wkdk73qo.cloudfront.net/images/guide/edf3008a33304d528cd6758f2d22a2e0/640x960.jpg

سایت بدون -چشایی، بویایی، شنوایی، بینایی و لامسه، پنج حس شناخته‌شده‌ای است که ما معمولا آنها را برای خودمان تعریف می‌کنیم. اما دانشمندان می‌گویند تعداد حواسی که ما آنها را در زندگی روزمره به کار می‌گیریم بیشتر از پنج حس است. هرچند در مورد تعداد حواس انسان‌ها توافقی وجود ندارد و برخی دانشمندان، حواس انسان را به ۱۴ تا ۲۰ حس نیز می‌رسانند، اما می‌توان دست‌کم پنج حس دیگر را نیز علاوه بر پنج حس شناخته شده معروف برای انسان‌ها تعریف کرد. در ادامه با این حواس بیشتر آشنا می‌شوید.

حس درد احساس درد را می‌توان فاصله بین مرگ و زندگی دانست. وجود این حس که مهم‌ترین کیفیت حسی در انسان به شمار می‌آید برای اطمینان از درک این‌که در خطر قرار داریم ضروری است. در گذشته تصور می‌شد این حس فقط نتیجه بار اضافی دیگر حواس مثل لامسه است، اما اکنون مشخص شده این برداشت درست نیست و این حس دارای سامانه حسگر جداگانه‌ای است. از محرک اولیه گرفته تا پاسخ نهایی، توالی پیچیده‌ای از ارسال علائم در سیستم عصبی مرکزی شامل مغز و نخاع ایجاد می‌شود که با ارسال پیام از مغز به ماهیچه‌ها به منظور واکنش به محرک اولیه درد به پایان می‌رسد. درد به خودی خود تقریبا می‌تواند در همه جای بدن از طریق گیرنده‌های خاص درد احساس شود. گیرنده‌های درد در پوست و سایر بافت‌ها، پایانه‌های عصبی آزاد هستند. این گیرنده‌ها در لایه‌های سطحی پوست و برخی بافت‌های داخلی خاص، پوشش خارجی سطح استخوان، دیواره شریان‌ها، سطح مفصلی و بخشی از مغز در حفره جمجمه منتشر شده‌اند. تعداد پایانه‌های عصبی درد در بسیاری از بافت‌های عمقی‌تر بدن بسیار کم است. با این حال، آسیب‌های بافتی منتشر‌شده می‌توانند با یکدیگر جمع شده و دردی مزمن در این نواحی ایجاد کنند. گیرنده‌های دردِ خواب، نوع دیگری از گیرنده‌های درد هستند که در عمق پوست قرار دارند. این گیرنده‌ها که در حالت خواب قرار دارند به طور طبیعی به محرک‌ها پاسخ نمی‌دهند، اما می‌توانند در واکنش به التهاب یا آسیب بافت بیدار شوند. به‌درستی مشخص نیست چه چیزی باعث واکنش ناگهانی این گیرنده‌ها می‌شود. یک احتمال این است که تحریک مداوم از سوی بافت آسیب دیده (مثلا پس از کوفتگی) واکنش این گیرنده‌ها را در پی دارد. محرک‌های درد در سه گروه مکانیکی، حرارتی و شیمیایی طبقه‌بندی می‌شوند.

حس موقعیت اندام‌های بدن دانستن این‌که دست‌ها، پاها و سایر اندام‌های شما چه می‌کنند ـ بدون نیاز به این‌که به صورت فیزیکی به آنها نگاه یا در مورد آنها فکر کنید ـ بخش مهمی از عملکرد طبیعی بدن است. برای مثال، اگر چشم‌هایتان را ببندید و دست‌تان را به سمت صورت‌تان ببرید، بدون دیدن دست‌تان، موقعیت آن را تشخیص می‌دهید. از این حس آگاهی از خود که دانشمندان آن را از حواس مهم بدن می‌دانند گاهی به عنوان «حس ششم» تعبیر می‌شود. این حس با استفاده از اطلاعاتی عمل می‌کند که توسط اعصاب حسگری به نام اعصاب خودپذیر فراهم می‌شوند. این اعصاب در عضلات، تاندون‌ها، مفاصل و سیستم تعادل که نسبت به موقعیت و حرکت واکنش نشان می‌دهند وجود دارد. اهمیت این حس با مطالعه افرادی که از اختلالات حسی رنج می‌برند مشخص می‌شود. در این افراد حتی حرکت یک انگشت مستلزم یک تلاش تمرکزیافته است، زیرا فرد نمی‌تواند بدون نگاه کردن فیزیکی تشخیص بدهد که برای مثال انگشتش درحال انجام چه کاری است. محققان در مطالعه‌ای که سال ۲۰۱۶ در مجله پزشکی نیوانگلند
 (The New England Jounal of Medicine) منتشر شد دریافتند افراد مبتلا به جهش‌های خاصی در ژن  PIEZO2 در این حس ضعیف عمل می‌کند. ضعف در توانایی ارائه اطلاعات به مغز در این افراد باعث می‌شود هماهنگی کمتری در حرکات آنها وجود داشته و به اصطلاح دست و پا چلفتی باشند.

پایانه‌های عصبی درد در بسیاری از بافت‌های عمقی‌تر بدن بسیار کم است. با این حال، آسیب‌های بافتی منتشر‌شده می‌توانند با یکدیگر جمع شده و دردی مزمن در این نواحی ایجاد کنند. گیرنده‌های دردِ خواب، نوع دیگری از گیرنده‌های درد هستند که در عمق پوست قرار دارند. این گیرنده‌ها که در حالت خواب قرار دارند به طور طبیعی به محرک‌ها پاسخ نمی‌دهند، اما می‌توانند در واکنش به التهاب یا آسیب بافت بیدار شوند. به‌درستی مشخص نیست چه چیزی باعث واکنش ناگهانی این گیرنده‌ها می‌شود. یک احتمال این است که تحریک مداوم از سوی بافت آسیب دیده (مثلا پس از کوفتگی) واکنش این گیرنده‌ها را در پی دارد. محرک‌های درد در سه گروه مکانیکی، حرارتی و شیمیایی طبقه‌بندی می‌شوند.

حس تعادل توانایی راست ایستادن و راه رفتن روی دو پا با داشتن حس تعادل امکان‌پذیر می‌شود. این حس با همکاری پیچیده میان گوش‌ها، چشم‌ها و حس درک موقعیت بدن به وجود می‌آید. در اعماق درونی گوش‌های ما شبکه‌ای بسیار دقیق از کانال‌ها و لوله‌ها به نام سیستم وستیبولار یا سیستم دهلیزی وجود دارد که شامل مایع خاصی به نام آندولنف است. حرکت این مایع در داخل این سیستم که برای مثال با حرکت و راه رفتن ایجاد می‌شود، تحریک‌کننده پاسخی حسی است که به حرکات ماهیچه‌ای و نیز ایجاد موازنه در چشم‌ها منجر می‌شود. از آنجا که حرکات ما شامل حرکات چرخشی و جابه‌جایی یا حرکات مستقیم است، سیستم وستیبولار از کانال‌های نیم‌دایره‌ای (برای تشخیص حرکات چرخشی) و از اتولیت‌ها (کریستال‌های کوچک کربنات کلسیم که در داخل قسمتی از گوش داخلی جمع شده‌اند) برای جابه‌جایی‌های خطی و افقی تشکیل شده است. هردو ساختار در همکاری با یکدیگر شما را در هر حرکتی راست و استوار نگه می‌دارند. بیماری‌های سیستم وستیبولار –  که به ما توانایی احساس سرعت و شتاب نیز می‌دهد- اغلب به سرگیجه و بی‌تعادلی منجر می‌شود و با تهوع و استفراغ همراه است. همین حس، عامل ایجاد بیماری حرکت در بعضی از افراد است. وقتی شما در یک خودرو در حال حرکت هستید و مناظر متحرک بیرون را تماشا می‌کنید چشمان‌تان علائمی از حرکت سریع به مغز ارسال می‌کنند. این درحالی است که دریافت سیستم وستیبولار از حالت بدن، حالت ایستایی است. وقتی علائمی که از بیرون به مغز می‌رسد با علائمی که سیستم وستیبولار به مغز ارسال می‌کند همخوانی نداشته باشد برخی افراد دچار حالت تهوع می‌شوند.

حس حرارت آیا تا به حال در مورد این‌که چگونه متوجه گرم یا سرد بودن هوای بیرون می‌شوید فکر کرده‌اید؟ حسی که به ما در تشخیص گرما و سرما کمک می‌کند حس حرارت نامیده می‌شود. در گذشته احساس گرما و سرما زیرمجموعه حس لامسه قرار می‌گرفت. اما درحال حاضر مشخص شده که سنجش درجه حرارت بدن و همچنین تشخیص میزان سرمای هوا به کمک گیرنده‌های حرارتی صورت می‌گیرد که در پوست وجود دارد. این حس از سرمازدگی یا سوختن ما جلوگیری کرده و کمک می‌کند از محیط‌های بسیار سرد یا بسیار داغ اجتناب کنیم. برخی گیرنده‌های حرارتی در دماهای بالاتر از ۴۰ درجه سانتی‌گراد و برخی دیگر در دماهای پایین تر از ۲۰ درجه سانتی‌گراد فعال می‌شود. تغییرات دمایی باعث می‌شود یون‌هایی مانند پتاسیم، سدیم و کلسیم در طول غشای سلولی گیرنده‌های حرارتی حرکت کنند. وقتی یون‌ها به اندازه کافی تجمع پیدا کردند، گیرنده‌ها پالس الکتریکی به مغز ارسال می‌کنند. گیرنده‌های حرارت همیشه به تنهایی عمل نمی‌کنند. وقتی این گیرنده‌ها در همراهی با گیرنده‌های درد فعال شود، علائم درد و دما را با هم ارسال می‌کنند. این شرایط برای مثال در زمانی رخ می‌دهد که آب جوش را روی دست‌مان می‌ریزیم.

حس زمان بر‌خلاف حس‌هایی که تاکنون به آنها پرداختیم، به نظر نمی‌رسد حس زمان با گیرنده‌های خاصی دریافت شود؛ بلکه احتمالا این حس درنتیجه تلاشی مشترک در مغز ایجاد می‌شود. در درون مغز، بخش‌های مختلفی به ما در درک گذر زمان کمک می‌کنند. شواهد موجود به ناحیه‌ای از مغز (یکی از بخش‌های زیرقشری مغز جلویی) اشاره می‌کنند که استریاتوم نام دارد. استریاتوم – که در کنترل ساعت درونی ما و همچنین در کنترل حرکات ارادی دخیل است – از بخش‌های مختلف مغز برای ترکیب اطلاعات به منظور تشخیص زمان استفاده می‌کند؛ برای مثال این‌که اشیای اطراف ما چگونه حرکت می‌کنند یا این‌که نسبت به ما در چه جایگاهی قرار دارند. مطالعه بیماران مبتلا به پارکینسون، اهمیت نقش استریاتوم را در درک زمان نشان می‌دهد. مطالعه‌ای که در نشریه علمی عصب‌شناسی شناختی (Jounal of Cognitive Neuroscience)  منتشر شد، نشان داد افراد مبتلا به پارکینسون احتمالا به دلیل اختلال در ورودی‌های استریاتوم توانایی کمی در تشخیص زمان دارند. محققان همچنین می‌گویند درک زمان در افراد مختلف دست‌کم به شکل نسبی متفاوت است و بستگی به اطلاعاتی دارد که حواس هر فرد از جهان بیرون به مغز ارسال می‌کنند.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «مادر را دل سوزد، دایه را دامن»

سایت بدون- این ضرب‌المثل یکی از پرمعناترین و عمیق‌ترین تعابیر در ادبیات فارسی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *