نویسنده:طاها افشین
سایت بدون -بیان پیچیده و پیچیدگی بیان دو مقوله کاملا مجزا از یکدیگر است و هر بیان پیچیدهای الزاما حامل یک مفهوم پیچیده نخواهد بود. گاهی میشود، مفاهیم پیچیده را با کلامی ساده بیان کرد و گاه میتوان یک مفهوم پیچیده را به همان پیچیدگی ذاتیاش بیان کرد اما بیان پیچیده حکایت دیگری دارد و گاه پیش میآید که متن یا شعری را میخوانیم که پیچیده است و پر از تشبیه و تمثیل اما دریغ از هیچ مفهومی که بتوان از آن استخراج کرد. این مقدمه را تلاش کردم، ساده بیان کنم چون خود مساله پیچیدهای است و ساده بیان کردنش سخت؛ اما مثال قابل لمس آن را میتوان در آلبوم تازه محسن چاوشی یافت. «ابراهیم» با سر و صدا و تهدید و حاشیه، منتشر شد؛ با دو قطعه که در نسخه دیجیتالش به فروش میرسید و بعد از مدتی نرسید و در نسخه فیزیکی هم که از ابتدا حذف شده بود. بالاخره مشخص نشد که سرنوشت این دو قطعه چگونه است و تهدیدهای محسن چاوشی چه اثری بر انتشار اثرش داشته است. آلبوم «ابراهیم» با بهرهگیری از فضاسازی الکتریک و خوانش اشعاری به ظاهر پیچیده آغاز میشود. قطعه «ابراهیم» آغاز کننده است و شعر، سرشار از تشبیه و تمثیل است و قرار نیست به مفهومی برسد که از این نظر بیشباهت به کارهای سیاوش قمیشی در آلبومهای دهه هفتاد و اوایل هشتاد است. «به دستِ آه بسوزانم/ که شعلهور شدنم دود است/ کفن به سرفه بپوشانم/ که نخ به نخ دهنم دود است/ غمت غلیظترین کام است…» بخشی از ترانهای است که اگر چه صنعت مراعاتالنظیر را به کفایت درنوردیده اما در نهایت معلوم نمیکند که قرار است چه بگوید و چه میخواهد که در ادامه به این بند میرسد: «دسیسههای تو! میبینی؟/گلوی پاک امیرم من/ که در تدارک حمام است» و البته این ایراد تاریخی هم به آن وارد است که چنانچه منظور از «امیر»، امیرکبیر باشد (با توجه به مصرع بعدی و اشاره به حمام) باید برای شاعر روشن کنیم که امیرکبیر در حمام فین با بریده شدن رگهای دست و پا و خونریزی ناشی از آن به قتل رسید و هیچگاه گلوی ایشان بریده نشده است. اما قطعه دوم نیز تفاوت موسیقایی با قطعه اول ندارد. یک ملودی یک خطی بسیار ساده و خوانش شعر که چیزی مبهم میان دکلمه و آواز است. البته در میانه این قطعه با یک تکنوازی گیتار الکتریک روبهرو هستیم که اتفاقا در سطح خوبی قرار دارد و شنونده را برای لحظاتی از فضای دکلمهوار این ترانه جدا میکند. تنظیم این قطعه نیز تنظیم خوبی است و این نشان میدهد که شهرت و میزان مخاطب محسن چاوشی میتواند موزیسینهایی که به مراتب از سطح او بالاترند را به همکاری با این خواننده مجاب کند.
قطعه «همراه خاک اره» نیز از همان بیانهای پیچیده عاری از مفهوم است و با فضای تکراری و مایوس کننده چاوشی روبهرو هستیم و چیز تازهای در آن نمییابیم؛ در میان حجم انبوهی معانی بیربط و با ربط به یکدیگر و خوانش دکلمهوار چاوشی که کلام را بر موسیقی ارجح میداند و تمام وزن قطعاتش بر کلام استوار بوده و هست. نکته جالب دیگری که در این آلبوم وجود دارد، نام قطعات آلبوم است که همه آنها به اتفاق، با یک فرمول ساده نامگذاری شدهاند و نام هر قطعه، مصرع اول (با توجه به قالب شعر بهتر است بگوییم جمله اول) هر ترانه است و با این حساب برخی قطعات نامهای طولانی دارند. این پدیده نیز اتفاق تازهای به حساب نمیآید، چراکه پیش از این نیز چاوشی در انتخاب نام قطعات نشان داده بود که در این مورد بیسلیقه است و نمونه بارز آن قطعه «قراضهچین» است که اتفاقا از معدود قطعاتی است (از نظر نگارنده) که چاوشی، خوانش درستی از شعر مولانا دارد اما عجیب است که میان آن همه واژه موجود در شعر مولانا، چاوشی سراغ این کلمه رفته و آن را برگزیده است.
«لطفا به بند اول سبابهات بگو» یکی دیگر از همین کجسلیقگیهاست و نامی چنین طولانی برای یک قطعه چندان زیبا و حرفهای به نظر نمیآید. البته که در دنیا، قطعات موسیقی با نامهای طولانی کم نداریم؛ به عنوان مثال ترانه « Nothing Elese Matters» از گروه متالیکا، به این دلیل انتخاب شده که این عبارت اصلیترین پیام ترانه است و به عنوان ترجیعبند مدام تکرار میشود اما «لطفا به بند اول سبابهات بگو» بیشتر یک بدسلیقگی است تا انتخاب هوشمندانه. اما خود قطعه نیز چیزی بیش از انتخاب نامش ندارد. خوانش به شدت احساسی- تصنعی خواننده بیش از هر چیز توی ذوق میزند. همچنان با یک دکلمه روبهرو هستیم تا یک قطعه موسیقی که البته صدایی داریوشگونه این دکلمه را دکلمهتر میکند و در طول آلبوم نیز حضور این صدا تکرار میشود. «ای ماه مهر» یکی از قطعات خوشتنظیم این آلبوم است گرچه تنظیم قطعات دیگر بد نیست اما با ملودی خاصی روبهرو نیستیم، چه در این قطعه و چه در قطعات دیگر و سوال این است که انتخاب عنوان آهنگساز برای محسن چاوشی از چه روی بوده است. شعر این قطعه نیز یک «بیان پیچیده» به حساب نمیآید و از عیار دکلمهای خواننده نیز کاسته شده است و شاید شاخصترین قطعه این آلبوم به حساب بیاید و به یک موسیقی نزدیکتر است تا فضاسازهای الکترونیک و بالاخره استفاده از سازهای آکوستیک که گویی محسن چاوشی خیلی آنها را جدی نمیگیرد. «جهان فاسد مردم را» نیز با یک عنوان بیمعنی، باز هم تفاوتی با قطعات دیگر (جز قطعه پیش از خودش) ندارد و دف و همخوان و باقی صداها کمکی به آن نمیکند.
فارغ از تمام مسائل آنچه تا به امروز محسن چاوشی را در زمره پرطرفدارها نگه داشته، سطح سلیقه عموم است. سلیقهای که دنبال صدای خوش نیست و میخواهد همراه خواننده، قطعه را بخواند و خواندن قطعات محسن چاوشی با همان کیفیتی که خودش میخواند، تقریبا برای تمام کسانی که قدرت تکلم داشته باشند، ممکن است. خوانندهای که صدای جذابی ندارد و بیش از آنکه بخواند، دکلمه میکند و با بهره از اشعاری که برخی از آنها «بیان پیچیده» به حساب میآید تا «پیچیدگی بیان» و البته به مدد حواشی مفصل میتواند به صدر فروش راهیابد. در سایت بیپ تیونز، آلبوم «ابراهیم» دومین آلبوم پرفروش، پس از «ایران من» همایون شجریان است اما این آمار نشان از کاهش طرفداران محسن چاوشی ندارد و میشود با اطمینان گفت که محسن چاوشی بیشتر از همایون شجریان شنیده میشود و طرفداران همایون شجریان صرفا به قانون کپیرایت احترام بیشتری میگذارند.