آرزوهای پسربچه ای که با پای برهنه قهرمان شد /آسمانی ترین بچه زمین

سایت بدون –  بچه‌های آسمان. این نام فیلمی بود که سال‌ها قبل ساخته و اکران شد. موضوع فیلم قصه پسری است که کفش‌های خواهرش را گم می‌کند و چون خانواده او توانایی مالی برای خرید کفش جدید ندارد تصمیم می‌گیرد تا کتانی‌هایش را با خواهرش مشترک بپوشند. این کار چند روز تکرار می‌شود تا این‌که یک روز خواهرش دیرتر به منزل می‌رسد و علی که کفش نداشته، دیر به مدرسه می‌رود.  قصه این نبود! او برای تصاحب یک کفش ورزشی، با کتانی پاره در مسابقات دوومیدانی شرکت می‌کند. قصه‌ای که شاید باورش برای خیلی‌ها سخت بود. بچه‌های آسمان سال ۷۵ ساخته شد اما پس از ۲۲ سال هنوز هم هستند بچه‌هایی که این نقش را در زندگی، به صورت واقعی بازی می‌کنند. شاید راه برای خیلی‌ها دور باشد اما چشم‌ها را که ببندی می‌بینی همین نزدیکی‌هاست. جایی به نام «جالق» در نزدیکی مرز ایران و پاکستان. جایی که این بار احسان نقش علی را بازی می‌کند. فیلم احسان هم از طریق شبکه‌های مجازی دست به دست شد. ابتدا همه چیز ساده به نظر می‌رسید. گمان خیلی‌ها این بود که یک مسابقه ساده دوومیدانی در حال برگزاری است اما وقتی احسان همه ۶۹ نفر را پشت سر گذاشت و به خط پایان رسید خیلی‌ها اشک ریختند. طول مسیر ۷ کیلومتر بود و وقتی این نوجوان از خط پایان عبور کرد تازه همه متوجه شدند که او با پای برهنه دویده است. جایزه نقدی یک‌میلیون تومان بود که شاید برای احسان بیش از اینها ارزش داشته باشد. برای او که آرزوهای زیادی در سر دارد. برای او که پدرش نابینا است و خانواده‌اش تحت پوشش کمیته امداد هستند.
پیدا کردن احسان کار سختی بود. باید با منطقه‌ای که او آنجا زندگی می‌کرد تماس می‌گرفتیم اما او تلفن یا موبایل نداشت. به همین دلیل از طریق واسطه‌ای موفق شدیم چند نقل قول از احسان رئیسی به دست بیاوریم که در ادامه می‌خوانید. «من عشقم و همه چیزم دوومیدانی است. هر روز از خانه به سمت مدرسه می‌دوم. یک روز آمدند و گفتند که می‌خواهند به مناسبت دهه فجر مسابقات دوومیدانی برگزار کنند. یک میلیون تومان هم جایزه می‌دادند. گفتم شرکت می‌کنم و قهرمان می‌شوم. جایزه‌اش انگیزه‌ام را زیاد کرد.»
از او سوال کردیم که چرا با پای برهنه دوید که احسان گفت: «دمپایی داشتم اما خب نمی‌شد با دمپایی دوید. وسط مسابقه دمپایی را زیر بغلم زدم و دویدم. زمین خیلی داغ بود و پاهایم می‌سوخت اما من فقط به جایزه فکر می‌کردم. هفت کیلومتر بود و خیلی‌ها همان یک کیلومتر اول کم‌آوردند اما من دویدم.»
به او گفتیم که فیلم بچه‌های آسمان را دیده‌ای یا نه و این‌که می‌خواهی با این پول چه کار کنی که رئیسی گفت: «فیلم را ندیده‌ام. من یک هدف داشتم. رسیدن به خط پایان و دریافت جایزه یک میلیون تومانی. من عشق موتورسواری هم هستم و می‌خواستم برای خودم موتور بخرم. جالب است که یک نفر جلوتر از من می‌دوید. آخرهای مسابقه بود. من بعد از این‌که از او سبقت گرفتم و قهرمان شدم فهمیدم قهرمان استان است. آن‌قدر در خودم غرق بودم که فقط می‌دویدم. نفهمیده بودم که خط پایان را رد کرده‌ام. بعد از چند دقیقه که چند موتورسوار دنبالم آمدند فهمیدم خط پایان را رد کرده‌ام.»
احسان رئیسی در پایان گفت: «چند روز بعد از مسابقه یک مراسم گرفتند و در این مراسم هم به من یک دوچرخه دادند، هم یک کفش ورزشی و هم یک میلیون تومان پول. من آرزوهای زیادی دارم. بخشی از پول را به خانواده‌ام می‌دهم. دوست دارم بهتر از این بدوم و به قهرمانی‌های زیادی برسم.» 

مرتضی رضایی / جام جم

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *