سایت بدون – استیون هاکینگ بیتردید معروفترین فیزیکدان قرن حاضر است که چندی پیش درگذشت. هاکینگ دانشمندی نستوه و نمادی بارز از استقامت و پایداری است که بیشاز چهل سال از عمرش را به خاطر ابتلا به بیماری نورون موتور (ALS) روی صندلی چرخدار گذراند و به قول خودش شانس آورده که تنها اندام سالم بدناش مغز او بوده است. وی مرزهای فیزیک ریاضی را در نوردیده و توانسته بعضی از اسرار درک ناشدنی سیاهچالهها را بگشاید و «تابش هاکینگ» را پیشگویی کند که اگر آزمایش آن را تأیید کند، جایزهی نوبل را خواهد برد. امّا افسوس که این جایزه به درگذشتگان تعلّق نمیگیرد.
کتاب «پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ» نوشته استیون هاوکینگ بهتازگی با ترجمه مزدا موحد توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۱۸ توسط انتشارات بَنتام در نیویورک چاپ شده است.
پژوهشهای او دربارهی منشأ جهان هستی است و از اینرو در کتاب حاضر که گردآمدهی مقالات پراکندهی اوست، تلاش میکند به پرسشهای کلانی چون «آیا آفرینندهای هست؟» «جهان هستی چگونه آغاز شده است؟» «آیا میتوانیم آینده را پیشگویی کنیم؟» و . . . پاسخ دهد. در مقالهی «آیا آفرینندهای هست؟» میکوشد تا بگوید جهان هستی از هیچ و بهخودیخود آغاز گشته است و نقش آفریننده را در آن نادیده میانگارد. هر چند از دانشمندان بزرگی چون او انتظار میرود مردم را با دانش روز آشنا کنند، امّا خوانندهی تیزبین باید بداند که همهی حرفهای دانشمندان، آنگاه که از قلمرو علم فراتر میروند، اساس منطقی ندارد. از این که بگذریم، دانش علمی هاکینگ فاخر، ژرف و بسی خواندنی است.
در نسخه فارسی این کتاب، توضیح مختصری پیش از متن اصلی درج شده که درباره نظریات جنجالی و مواضع خاصِ استیون هاوکینگ است: «نظرات نویسنده در خصوص مواردی که با باور عمومی ناهمخوان است مورد تائید ما نیست و صرفا به منظور رعایت امانت در ترجمه بوده است. پیشنهاد ما این است که علاقهمندان و دانشپژوهان این اثر را همچون هر اثر دیگری، با بینشی تحلیلی و انتقادی بنگرند.»
به گفته ناشر انگلیسی این اثر، کتاب پیش رو برگرفته از آرشیو شخصی هاوکینگ و مربوط به زمانی است که این آرشیو هنگام مرگ او در حال تهیه بود. به این ترتیب «پاسخهای کوتاه به پرسشهای بزرگ» با همکاری همکاران دانشگاهی، خانواده و مدیران ماترک هاوکینگ تکمیل شده است. دانشمندان، فنپیشگان، شخصیتهای برجسته تجارت، رهبران سیاسی و عامه اغلب از او درباره نظراتش درباره پرسشهای بزرگِ روز میپرسیدند. هاوکینگ آرشیو خصوصی عظیمی از پاسخهایش نگه داشته بود که در قالب سخنرانی، مصاحبه و مقاله تدوین شده بودند.
مترجم کتاب نیز در توضیحی که ابتدای آن آورده است، میگوید: … در دسته دیگر نظریات که هاوکینگ به آن باور دارد، «زمان» همراه با مهبانگ زاده شده و هیچچیز «پیش از مهبانگ» ممکن نبوده است. در نظر داشته باشید که هیچیک از نظریات علمی موجود در تکنیگی کارآیند نیستند. ابزار علمی نیز هنوز توان بررسی مهبانگ را ندارد. در نبود شواهد تجربی، بحث کاملا نظری دنبال میشود. هاوکینگ در کتابی که در دست گرفتهاید نظریه خود را توصیف میکند، اما خواننده تیزبین باید همواره به یاد داشته باشد که هنوز توافق جامعی بین همه دانشمندان وجود ندارد و شاید هرگز هم به وجود نیاید.
نظریه هاوکینگ به گفته مترجم این کتاب، مثل هر نظریه علمی دیگر، ممکن است با کشف شواهد جدید تغییر کند یا حتی ابطال شود. همچنین این نظریه لزوما نافی آموزههای دینی نیست. پرسشهایی درباره چیستی و آغاز و سرانجام وجود دارد که برای پاسخ دادن به آنها، باید به دیگر حوزههای معارف بشری، از جمله دین نیز مراجعه کرد.
این کتاب ۱۰ فصل و عنوان اصلی دارد که بهترتیب عبارتاند از: «آیا خدائی هست؟»، «چگونه همهچیز شروع شد؟»، «آیا در کیهان حیات هوشمند دیگری هم هست؟»، «آیا میتوانیم آینده را پیشبینی کنیم؟»، «داخل یک سیاهچاله چیست؟»، «آیا سفر در زمان ممکن است؟»، «آیا زندگی ما در زمین ادامه خواهد یافت؟»، «آیا باید برای سکونت به فضا برویم؟»، «آیا هوش مصنوعی بر ما چیره خواهد شد؟» و «چگونه میتوانیم آینده را شکل دهیم؟».
پیش از این فصول یا پاسخهای هاوکینگ هم دو مقدمه یکی به قلم ادی ردمین و دیگری نوشته پروفسور کیپ اس. تورن درج شده است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
مدتزمان تکامل در دوره انتقال برونی، مدتزمان جمعآوری اطلاعات است. این قبلا صدها یا حتی هزارها سال بود. اما این مدت در حال حاضر به پنجاه سال یا کمتر کاهش یافته است. از سوی دیگر، مغزهایی که با آنها این اطلاعات را پردازش میکنیم با زمانبندی داروینی تکامل یافتهاند؛ صدها هزار سال. این دارد مشکلزا میشود. در قرن هجدهم میگفتند مردی هست که تمامی کتابهایی را که نوشته شده است خوانده. اما امروز اگر روزی یک کتاب بخوانید دهها هزار سال طول میکشد تا کتابهای یک کتابخانه ملی را بخوانید. در همان حال کلی کتاب دیگر هم منتشر شده است.
معنایش این است که هیچ فردی نمیتواند بر چیزی ورای گوشهای خاص از دانش بشر اشراف یابد. افراد باید در حوزههای محدودتر و باز هم محدودتر متخصص شوند. این احتمالا در آینده محدودیتی بزرگ خواهد شد. بیتردید نمیتوانیم مدتی طولانی را با این رشد تصاعدی اطلاعات در سیصد سال اخیر، ادامه دهیم. محدودیت و خطری بزرگتر که نسلهای آتی با آن مواجه خواهند شد این است که ما هنوز همان غرایزی را داریم که در دوران غارنشینی داشیم؛ بهخصوص غرایز تهاجمی. تهاجم، بهشکلِ تحت سلطه قرار دادن یا کشتن مردان دیگر و بردن زنان و غذایشان، بیتردید تاکنون از جهت تنازع بقا مفیده بوده است. اما حالا ممکن است کل بشریت و مقدار زیادی از حیاتِ دیگرِ این سیاره را نابود کند. جنگ هستهای هنوز هم محتملترین خطر است ولی خطرهای دیگری هم وجود دارد؛ مثلا رهاسازی یک ویروس تراریخته. یا اینکه اثر گلخانهای ناپایدار شود.
دیگر فرصت نداریم منتظر این باشیم که تکامل داروینی ما را باهوشتر و نیکسرشتتر بکند. اما داریم وارد مرحلهای میشویم که شاید بتوان تکاملِ خودطراحیشده نامید؛ یعنی که بتوانیم دیانای خود را تغییر دهیم و بهبود ببخشیم. در حال حاضر، نقشه دیانای را تهیه کردهایم؛ یعنی «کتاب حیات» را خواندهایم، پس میتوانیم آن را تصحیح کنیم. در آغاز، این تصحیحها مختص به ایرادهای ژنتیک خواهد بود؛ مثل فیبروز سیستیک و دیستروفی ماهیچهای؛ مشکلاتی که با ژنی واحد کنترل میشوند و به همین دلیل شناسایی و تصحیح آنها نسبتا ساده است. مشخصات دیگر، مثل هوش، احتمالا با تعداد زیادی از ژنها کنترل میشوند و پیدا کردن آنها و سر درآوردن از تعامل آنها سختتر خواهد بود. با این همه، من اطمینان دارم که در همین قرن افرادی روش تغییر هوش و غرایزی مثل تهاجم را پیدا خواهند کرد.