چرا در عصر هنرهای مدرن «صنایع دستی» روز به روز پرطرفدارتر می‌شود؟


سایت بدون -انسان‌ها هر آنچه که می‌آفرینند، کدگذاری کرده و برای آن «رمزگان» ایجاد می‌کنند؛ به تعبیری، هر کاری که انسان می‌کند، نتیجه‌اش «ساخته شدن نشانه‌های تازه» است. بنابراین، انسان یک موجود «نشانه‌ساز» است و نشانه‌ها عمدتاً از دل فرهنگ‌ها برگرفته می‌شوند. به این معنا، نشانه‌سازی از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است و هرکس با توجه به تعلق فرهنگی که دارد، نشانه‌های خاص خود را ایجاد می‌کند. از همین رو، با دیدن صنایع‌دستی هر سرزمینی بسرعت می‌توان دریافت که به چه فرهنگی تعلق دارد؛ هندی، ایرانی، چینی، اروپایی و…
از آنجا که صنایع‌دستی دربردارنده کدگذاری‌های فرهنگی است، می‌توان از آنها به‌عنوان «هویت هنری» هر جامعه‌ نیز یاد کرد؛ چراکه بی‌گمان، یکی از اصیل‌ترین صنایع بشری هستند. صنایع‌دستی، برخلاف صنایع بزرگ، به جای ماشین با دست انسان‌ها و از دل اقوام و ملت‌ها شکل می‌گیرند.
آنچه صنایع‌دستی را از سایر هنرها متمایز می‌کند، حضور توأمان «هنر» و «کاربرد» است. واقعیت این است که در گذشته هیچ فاصله‌ای بین «کاربری» و «زیبایی» وجود نداشت. صنایع‌دستی که از گذشته برای ما به میراث مانده، ترکیب کاربرد و زیبایی است؛ به تعبیری، ترکیب «صنعت» و «هنر» است و این غرب بود که «هنرهای زیبا» را جدا کرد و میان «هنر» و «کاربرد» تفکیک قائل شد. در فرهنگ ما و حتی در فرهنگ سنتی غرب این تفکیک وجود نداشت و انسان‌ها می‌کوشیدند تا هر آنچه که خلق می‌کنند، حتی برای مصرف موقت، زیبا سازند.
هرجا که سخن از «خلاقیت»، «ساختن» و «زیبایی» به میان می‌آید، خواه‌ناخواه بحث «هویت» هم مطرح می‌شود. بنابراین، هر کسی می‌کوشد تا شناسنامه قومی و ملی خود را در اثری که می‌سازد، متبلور کند. آثار صنایع‌دستی و هنرهای سنتی، بیش از هر اثر دیگری، به انتقال «زیبایی‌شناسی اصیل قومی» وفادار بوده‌اند. به‌خاطر همین است که موزه‌ها شکل گرفته‌اند تا آن هویت را در گذر زمان حفظ کنند.
بنابراین، هنرمندان صنایع‌دستی با فرم‌ها، رنگ‌ها و شمایل در واقع پنجره‌هایی را به سوی «احساسات» و «اندیشه» یک قوم و ملت باز می‌کنند. از این رو، می‌توان صنایع‌دستی را هویت منقول یک قوم و ملت دانست که هویت را از یک نسل به نسل دیگر منتقل می‌کنند و به نظر می‌رسد بدون آنها هویت ما ناقص خواهد بود.
«هویت» یعنی تمایز و تعلق چیزی که ما را از دیگران متمایز می‌کند و نسبت به خودی‌ها متعلق می‌کند. صنایع‌دستی نیز چنین کارکردی دارد. صنایع‌دستی موجب می‌شود که ما بواسطه این آثار خودمان را از دیگران متفاوت و متمایز کنیم و به همین علت نقش هویتی دارد و ما دائماً با گفتمان‌سازی باید این جایگاه را به صنایع‌دستی‌مان بازگردانیم. متأسفانه برخی قدر این هویت صنعتی و هنری ما را نمی‌دانند. این در حالی است که امروزه همه دنیا در حال بازگشت به ویژگی‌های هویتی است و در دنیای پست‌مدرن مجدداً «تنوع‌ها» مهم شده و همه می‌کوشند تا از کوچکترین امتیازات هویتی خود بهره گیرند.
ما امروزه در عصر صنایع «خلاق» و «فرهنگی» زندگی می‌کنیم و صنایع‌دستی هم از ویژگی خلاقیت و کدگذاری‌های فرهنگی‌ برخوردار است. اهالی صنایع‌دستی با هزینه‌های بسیار پایین «هویت» و «زیبایی‌شناسی» فرهنگ ما را منتقل می‌کنند. این صنایع، صنایعی مردمی است و به تعبیری، «زیبایی‌شناسی فولکلور» در آنها کدگذاری شده است که اتفاقاً در دنیای امروز، به زیبایی‌شناسی مردمی و فولکلور توجه ویژه‌ای می‌شود و گویی مردم از زیبایی‌شناسی‌های پیچیده و تکلف‌زا خسته شده‌اند و می‌کوشند تا به سمت زیبایی‌شناسی بومی، روان، سلیس و مردمی حرکت کنند. به تعبیری، صنایع‌دستی، هنری دموکراتیزه شده و برخاسته از تجربه زیسته مردم است.
نسل امروز، نسل جست‌وجوگر است و با صنایع‌دستی بیش از نسل گذشته ارتباط برقرار می‌کند، فقط مشکل ما این است که این نسل تشویق نمی‌شود. به نظر می‌رسد که رمان‌ها، سینما، اشعار و… چندان به انعکاس صنایع‌دستی التفات ندارند. ما باید در حوزه گفتمان‌سازی هنر بومی‌مان بیش از این سرمایه‌گذاری کنیم.
دکتر بهمن نامورمطلق
استاد دانشگاه شهیدبهشتی

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «مادر را دل سوزد، دایه را دامن»

سایت بدون- این ضرب‌المثل یکی از پرمعناترین و عمیق‌ترین تعابیر در ادبیات فارسی است که …