سایت بدون -روایتهای خاندان رستم و تاریخنگاری ایرانی نوشتهی ساقی گازرانی اثری خلافآمدِ جریان غالب تاریخنگاری و مطالعهی ادب حماسی است که با بیرون کشیدن آثار مغفولماندهی ادبیات حماسی و اعتبار بخشیدن ذاتی بدانها در مقایسهی تطبیقی با شاهنامه، درصدد بازنگری و بازاندیشی منابع روایت تاریخی، غبارزدایی از منابع تاریخی مغول است.
ادبیات حماسی به عنوان بخشی از سرمایه ی فرهنگی هر سرزمینی در مرکز توجه و اقبال پژوهشگران و محققان قرار گرفته است. در ایران، اثر سترگ و شکوهمندی چون شاهنامه، آثار حماسی دیگر را از فروغ بازداشته و در محاق بی توجهی و فراموشی برده است. توجه اندک و گذرایی که به این آثار مغفول صورت می گیرد، به طور معمول در قیاس با شاهنامه و در غالب موارد در راستای نفی ارزش وجودی آنها بوده است. «روایت های خاندان رستم و تاریخ نگاری ایرانی» نوشته ی ساقی گازرانی اثری خلاف آمد جریان غالب تاریخ نگاری و مطالعه ی ادب حماسی است. او در این اثر با بیرون کشیدن آثار مغفول مانده و اعتبار بخشیدن ذاتی بدان ها در مقایسه ی تطبیقی با شاهنامه، در راستای پر کردن خلأهای روایی آن و ارائه ی گفتمان تاریخی بدیل تلاش کرده است. این اثر تلاشی پژوهش گرانه برای بازنگری و بازاندیشی به منبع روایت تاریخی، غبارزدایی از منابع حماسی مغفول و در سایه و برجسته کردن کارکرد تاریخی و مشروعیت بخشی حماسه ها است. این اثر که رساله ی دکتری گازرانی است، در شرایط فقدان نسخ انتقادی و تصحیح شده، حاصل مطالعه ی منابع دستنویس و مصور در سفر او به هند و بررسی منابع متکی بر پژوهش در کتبیه ها و سکه شناسی است. او حاصل این دوره ی مطالعاتی خود را افزون بر نگارش این اثر، کشف داستان هایی همچون «نریمان نامه» که پیش از این در مطالعات تاریخی و ادبیات حماسی بدان ها اشاره نشده بود و نسخه ای کامل از «شهریارنامه» در کتابخانه ی خدابخش پاتنا می داند.
پژوهش گازرانی تلاشی است برای درک چگونگی فهم ایرانیان از گذشته ی خویش از دوران باستان تا اوایل عصر مدرن. در این تلاش گازرانی توجه خود را به حماسه های ایرانی که در سایه شاهنامه، به محاق رفته اند، معطوف می کند. حماسه های درسایه و مغفول از آن رو که دچار پراکندگی بوده و در یک مجموعه ی مرتبط جمع آوری نشده اند، در مطالعه ی هدفمند تاریخ نگاری مورد توجه قرار نگرفته اند. گازرانی با کشف این حماسه ها و گردآوری آنها در مجموعه ای به هم پیوسته به کارکرد تاریخ نگاری و مشروعیت بخشی این آثار توجه می کند. رویکرد گازرانی در این اثر فارغ از اهمیت آن برای درک و مطالعه ی دوران اشکانیان، از قابلیت کاربست در تاریخ ایران به صورت کلی نیز برخوردار است. «کتاب اگرچه با اشعار حماسی سروکار دارد، عمدتاً با متد تاریخی نگاشته شده و یکی از اهداف آن مسأله ی تاریخ نگاری ایرانیان و حافظه ی تاریخی آنان است، امری که تصور غالب امروزی به ویژه در پژوهش های غربی وجود آن را به دیده ی انکار می نگرد.»
حماسه؛ روایتی از گذشته
گازرانی بر این باور است که استیلای نگاه پوزیتیویستی و طبقه بندی ادبیات غیرغربی براساس نزدیکی موضوع به لحاظ قالب و محتوا به همتای مفروض اروپایی، موجب گنجانده شدن آثار ادب فارسی به شکلی جبری در قالب ها و طبقه بندی هایی شده است که ظرفیت بازنمایی کامل آنها را نداشته است. «چنین شد که شاهنامه و داستان هایی از این نوع در رده ی حماسه طبقه بندی شدند و بهرغم تأکید و صراحت این متون، که خود را روایتی از گذشته می دانستند، از اینکه در زمره ی روایات تاریخی به حساب آیند محروم مانده اند.» به باور او تفاوت های اساسی و آشکاری میان حماسه ی غربی و همتای مفروض ایرانی آن وجود دارد. یکی از این تفاوت ها به درک و فهم بسیار متفاوت این دو گونه از زمان برمی گردد. او برای درک این تفاوت شاهنامه را مثال می آورد. بر این مبنا فردوسی در شاهنامه «با دنبال کردن خط سیر گذشته بر آن است که به فهمی از روند و روال تاریخ دست یابد، روالی که چون به عصر شاعر می رسد جهانی خوار برای او به ارمغان می آورد. همین نکته به تنهایی کافی است تا به شاهنامه و چنان که خواهیم دید همه ی «ادبیات حماسی» این صلاحیت را ببخشد که در زمره ی آثاری قرار گیرند که به گذشته می پردازند.»
از نظر گازرانی غفلت از سویه ی روایی تاریخی ادبیات ایرانی که با نام حماسی شناخته شده است، آنها را از صلاحیت قرار گرفتن در زمره ی منابع پژوهش تاریخی تهی کرده است، رویکردی که در پژوهش های جدید و با توجه به محتوای مشترک میان کتیبه ها و نقوش باستانی با حماسه های ایرانی و توجه به ماهیت تاریخ نگارانه ی حماسه ها از اعتبار ساقط شده است. گازرانی در پژوهش خود با جمع آوری، مطالعه و بررسی مجموعه ی حماسه ی سیستان با رویکردی تاریخی آنها را به مثابه منابع تاریخ پیش از اسلام ایران معرفی می کند. او معتقد است توجه به این مجموعه در بازخوانی تاریخ اشکانی که دچار تحریف و آسیب های روایی شده است و فهم برخی جنبه های حیات فرهنگی و سیاسی آن دوره اهمیت بسیار دارد و افزون بر آن چشم اندازی نادر از کشمکش های مذهبی- سیاسی درونی در حکومت اشکانی را در اختیار ما می گذارد.
گازرانی در این کتاب با استفاده از منابع و متدهای تاریخی به احراز پیشینه ی پارتی خاندان رستم پرداخته که متکی بر طیف گسترده ای از منابع ثانوی از منابع کلاسیک یونانی- رومی مربوط به دوره ی اشکانی تا آثار سکه شناسی دوره ی هندی- سکایی و هندی- پارتی و نیز تاریخ محلی سیستان است. در ادامه به تبیین چیستی گفتمان تاریخی و واکاوی ریشه ها و شیوه ی شکل گیری روایت پرداخته و با پرداختن به داستان های پهلوانان سیستان و به کارگیری آنها در روایت رویدادهای تاریخی سعی می کند با گشودن «پنجره ای منحصربه فرد به فرهنگ و مناسبات اجتماعی ایران پیش از اسلام» نشان دهد که «چگونه در این ژانر مفاهیم بنیادینی چون مشروعیت سیاسی، رویارویی با دشمن خارجی، ساختار دیوانی، تنوع گفتمان های دینی، و رابطهی متقابل قدرت مرکزی و قدرت های منطقه ای درهم تنیده شده اند.»
کارکرد مشروعیت بخش حماسه
گازرانی در این اثر با جست وجوی انبوه داستان های تشکیل دهنده ی پیکره ی حماسه های ایرانی به دنبال نوعی فرمول بندی در شکل گیری این نوع تاریخ نگاری است. او کارکردهای این داستان ها را در نقل گذشته، مشروعیت بخشی به قدرت سیاسی می داند. «گفتمان مشروعیت در بیشتر عمر دراز تاریخ ایران در داخل مرزهای همین ژانر شکل گرفته، بیان شده، یا مورد مخالفت قرار گرفته است. شور و حرارت و گاه شدت و حدت گفتمان مشروعیت، ژانر را به میدان مجادله ای بر سر حق دنیوی و نیز الهی حکومت بدل می کند… از اینروست که در سراسر دوره ی پیشامدرن، سلسله پشت سلسله نوشتن تاریخ هایی را سفارش دادند که در آنها به قدرت رسیدن آنان همچون ادامه ی زنجیره ی تاریخ ملی ایران روایت گردد. این مسئله از آن جا بیشتر ضروری می نمود که این سلسله ها نهتنها غیرایرانی نبودند بلکه بیشتر از تبار تورانیان به حساب می آمدند… دوام درازمدت این ژانر به عنوان ابزار ارتباطیِ گفتمانِ مشروعیت از استحکام چارچوب شکلی و مفهومی آن و همچنین نفوذش در جامعه حکایت دارد.»
او با اشاره به روایت های گوناگون تاریخ ملی ایران که مورد حمایت مراکز یا رقبای گوناگون قدرت سیاسی بودند، معتقد است مجموعه ی حماسه ی سیستان، به عنوان یکی از بزرگ ترین مجموعه های یاری رسان در شکل گیری پیکره ی حماسه های ایرانی با انعکاس خاطره ی تاریخیِ دوره ای خاص از تاریخ ایران، حاوی نشانه ها و سرنخ هایی است نشان دهنده ی چگونگی دستخوش تغییر شدن این داستان ها در اثر فشارهایی که گفتمان رقیب به آنان وارد می آوردند.
«شکل های مشخص و بن مایه های تکرارشونده، که خود از اسطوره وام گرفته شده اند، این قابلیت را می یابند که مشروعیت قهرمان/شاه را متبلور سازند و بیان کننده ی ایدئولوژی قدرت باشند. در این نوع تاریخ نگاری، بن مایه های پهلوانی موجود در اسطوره ها به کاررفته و نیز جرح و تعدیل شده اند تا مشروعیت حکومتِ شخصیت های داستان را نمایش دهند و حق حکومت را برای آنان محرز سازند یا آن را به چالش بکشند.»