سایت بدون – در گذشته که هنوز دوربین مداربسته و حفاظ های آهنی ساخته نشده بود ، شب ها که انسان ها خواب بودند ، وظیقه نگهبانی به سگ ها سپرده می شد، این سگ ها طوری تربیت می شدند که فقط از صاحب خود حرف شنوی داشتند و به آدم های غریبه حمله می کردند . در بازارها ، …
توضیحات بیشتر »ضرب المثل ها
ریشه و داستان ضرب المثل« علف باید به دهن بزی شیرین بیاید»
سایت بدون – در گذشته بسیازی از مردم ایران شغل دامداری داشتند و خیلی ها هم کوچ نشین بودند ، یعنی برای پیدا کردن غذای خوب برای احشام خود از جمله گاو، گوسفند و بز ییلاق و قشلاق می کردند ، در این میان علف خوب و آذوقه خوب برای حیوانات اهلی چه بود ؟ آن چیزی که آن ها …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل « زاغ سیاه کسی را چوب زدن»
سایت بدون – دارید اشتباه می کنید ، زاغ در این ضرب المثل هیچ ربطی به کلاغ یا هیچ پرنده ای شبیه به آن ندارد، در واقع زاغ تغییر یافته کلمه را زاج است ، زاج یک ماده معدنی شبیه به نمک بود که در کارگاه های قالی بافی استفاده می شد برای رنگ کردن نخ های قالی ، زاج …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل «اشک تمساح»
سایت بدون – دیگر تمساح را که می دانید چیست؟ همان کروکودیل است ، یک جانور بزرگ وخطرناک که می تواند کابوس هر کسی باشد با آن آرواره های خرد کننده …اشک تمساح اصطلاحی است مشترک در بین چندین زبان دنیا برای بیان کنایهآمیز تاسفها و اشکهای ناصادق. عبارت اشک تمساح در یکی از نمایشنامههای شکسپیر نیز ذکر شدهاست. می …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل «ناخن به هم زدن»
سایت بدون – ناخن به هم زدن یکی از آن خرافات های ایرانی است که می گویند که وقتی ناخن به هم می زنید ، دعوا رخ می دهد. همین باعث می شود که وقتی بخواهند بگویند که کسی از درگیری میان دو کس یا دو گروه خوشحال می شود و سود می برد از اصطلاح ناخن زدن یا ناخن …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل « دست از ترنج نشناختن»
سایت بدون – می گویند وقتی پریشانی و بدنامی زلیخا در مورد عشق به حضرت یوسف (ع) بالا گرفت ، او برای این که به آن ها ثابت کند که چرا عاشق شده ، زنان بزرگان مصری را به مجلسی دعوت کرد ، در مقابل آن ها یک ترنج یا پرتقال و یک کارد و چاقو گذاشت و از یوسف …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل« فکر نان باش که خربزه آب است»
سایت بدون – دو دوست بودند که با هم کار ساختمانی می کردند ، موقع ناهار که شد ، هر دو سهم گذاشتند که ناهار بخرند، یکی از آن ها رفت ناهار بخرد، در راه چشمش به یک دستفروش افتاد که خربزه می فروخت برای همین هر چه پول داشت خربزه خرید و پیش دوستش برگشت، دوستش تا خربزه را …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل «شلنگ تخته انداختن»
سایت بدون -شِلَنگ یا شَلَنگ واژهی عامیانهی کهنهی فارسی بهمعنی قدم بلند است. شلنگ زدن در اصطلاح به معنای با پا زدن است که یعنی همان لگد زدن خودمان ، تخته هم در زورخانه ها وسیله ای است که لابد می شناسید ، همان چیزی که روی آن شنا می روند ، در قدیم در زورخانه ها ورزشی بود که …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل « نه کور می کند، نه شفا می دهد»
سایت بدون – قصابی بود که چشمش درد می کرد ، خیلی هم درد می کرد ، آن قدر هم درد که گاهی حتی ترجیح می داد ، اگر شفا پیدا نمی کند و چشمانش خوب نمی شوند ، کور شود تا درد آرام شود. او پیش هر طبیبی که می رفت ، معالجه بی فایده بود و مرهمی که …
توضیحات بیشتر »ریشه و داستان ضرب المثل «عجب سرگذشتی داشتی کل علی»
سایت بدون – دیدید مخاطب حرف هایتان نکته را نمی گیرد ، حکایت حکایت کل علی است . کل علی مردی با موهای کم و به قولی کچل بود که به حج رفته بود. و برگشته بود و شده بود حاجی و همه به او میگفتند: حاجلی (حاج علی) اما یک دوست قدیمی داشت که مثل قدیم باز به او …
توضیحات بیشتر »