بایگانی برچسب: داستان ضرب المثل

ریشه و داستان ضرب المثل«قلی هم در سرنایش گفت»

سایت بدون – در قدیم سرنا زدن بسیار مرسوم بود، سرنا در مراسم جشن موزیک متن مراسم بود و برای همین سرنا یک وسیله عمومی محسوب می شد، وقتی کسی با سرنا چیزی را می نواخت یعنی همه آن را شنیده بودند، ضرب المثل « قلی هم در سرنایش گفت» زمانی به کار می رود که بخواهیم بگوییم این چیزی …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «خر کریم را نعل کردن »

سایت بدون – خرکریم را نعل کردن ، ضرب المثلی است که از دربار ناصرالدین شاه برخواسته است و معنی رشوه دادن می دهد ، این ماجرا به یکی از دلقک های دربار ناصری برمی گردد.بطوری که می‌دانیم برخی از سلاطین ایران و جهان در دربار خود افراد دلقک و مسخره پیشه‌ای داشتند که با حاضر جوابیها و شیرینکاریها مخصوصاً …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «بزبسته ملانصرالدین است »

سایت بدون – ملانصرالدین دو بز داشت ،هر دوی آن ها را با طناب به دیوار بسته بود، یک روز یکی از آن ها طنابش شل شده و فرار می کند ، ملا هر چقدر بز فراری می گردد ، پیدایش نمی کند ، وقتی برمی گردد ، شروع می کند بزی که فرار نکرده را زیر شلاق گرفتن و …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «شب های چهار شنبه هم غش می کند»

سایت بدون – از زمان قدیم پنج شنبه ها برای گداها و سائل ها جشن بود، مردم در این روز برای زیارت می رفتند ، هم اماکن مذهبی شلوغ می شد و هم انسان ها در این اماکن حالت معنوی تری پیدا می کردند و برای همین راحت تر کمک می کردند برای همین هیچ گدایی شب جمعه اش را …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «زبان خر را خرکچی می‌داند»

سایت بدون – خرکچی کسی است که خر کرایه می دهد، وقتی خر چموشی می کرد با یک صدای صاحب خود آرام می شد به عبارتی گویی زبان او را بهتر از بقیه می فهمد کسانی که با هم در ارتباط هستند، پس از مدتی به درک متقابل می رسند. به گونه ای که دیگر برای ارتباط گرفتن نیاز به …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « از دماغ فیل افتادن»

سایت بدون -همیشه وقتی می خواهند کسی را مورد خطاب قرار دهند که خیلی خودش را می گیرند ، می گویند از دماغ فیل افتاده است اما ریشه این ضرب المثل برمی گردد به قصه توفان نوح حضرت نوح،پیامبر خدا بود و به امر پروردگار کشتی بزرگی ساخت و از هر حیوان یک جفت در کشتی گذاشت وبه امر پروردگار، …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « روی دایره ریختن»

سایت بدون – شما اسمش را انعام بگذارید یا شاباش فرقی نمی کند ، از قدیم رسم بر این بوده که وقتی نوازندگان و مطربان در مجلسی به نواختن می پرداختند ، مبلغی را به عنوان انعام می گرفت، بعد از مراسم همه آن ها هر چقدر که دریافت کرده بودند روی ساز دایره که قابلیت جمع آوری پول و …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «گوساله بسته را می زند»

سایت بدون – می گویند ملا نصرالدین دو گوساله داشت. روزی طناب نگه دار یکی از گوساله ها شل بود و فرار کرد. هر چه ملا به دنبال او دوید به هیچ کجا نرسید عاقبت دست خالی و خسته به خانه برگشت شروع کردن به زدن گوساله ای که در خانه مانده بود از او پرسیدند چرا این کار را …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «گذر پوست به دباغ خانه می‌افتد»

سایت بدون – دباغ خانه جایی است که در آن پوست حیوان را پاک می کنند و آن را برای کاری پس از آن قرار است انجام شود آماده می کنند دباغ ها از کنار هر چارپایی که رد می شدند پوست آن را ارزیابی می کردند و برایش طرح و نقشه می کشیدند چون می دانستند بالاخره این پوست …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « نه پشت دارم نه مشت»

سایت بدون – پشت داشتن یعنی داشتن کسانی که حامی باشند و به طرفداری از تو وارد دعوا شوند ، مشت داشتن هم یعنی داشتن زور بازو در درگیری، این ضرب المثل برای آن به کار می رود که بگویند اگر وارد دعوا نمی شود به خاطر این است که تنهایی توان مقابله را ندارم ضرب المثل های بیشتر را …

توضیحات بیشتر »