بایگانی برچسب: داستان ضرب المثل

ریشه و داستان ضرب المثل «بند را آب دادن»

سایت بدون – «بند» در لغت فارسی معنی سد می دهد یعنی همان چیزی که باعث می شود که آب پشت آن بایستد یا بند بیاید تا به وسیله کانال هایی آن را هدایت کرد، این بندها گاهی سدهای بزرگی هستند مثل بند امیر یا سدهای کوچکی که کشاورزان در نوبت آبشان در مسیر ایجاد می کردند تا آب به …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل « از نی بوریا شکر نخوری»

سایت بدون – نی بوریا ، گیاهی میان تهی است که از آن برای ساختن حصیر استفاده می شود،حصیر از بافته شدن این گیاه به دست می آید ، این نی را در مقابل نیشکر به کار می رود که درون آن تهی نیست و با شکاندن آن می توان به ماده ای به شیرینی شکر رسید. سعدی در گلستان …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل«آخرش نفهمیدم رفیق منی یا گرگ»

سایت بدون – دو دوست با هم به شکار رفتند ، ناگهان گرگی را سر راه خود دیدند، یکی از آن ها تفنگ را برداشت به سمت پاهای گرگ نشانه گرفت، دوستش فریاد زد که پاهایش را نزن زجر کش می شود و با درد می میرد، او تفنگ را به سمت گرگ نشانه گرفت گفت شکمش را نزن اگر …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «دوستی خاله خرسه»

سایت بدون – روزی مرد دلیری از جنگلی می گذشت ، در جنگل سر و صدای بزرگی بلند شده بود ، مرد جلو رفت دید اژدهایی به خرسی حمله کرده است ، او شمشیرش را کشید و خرس را از دست اژدها نجات داد. از آن جا خرس که یک خرس ماده بود ، دنبال مرد افتاد تا محبتش را …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل«دعوا سر لحاف ملا بود»

سایت بدون – روزی ملا نصرالدین و همسرش خواب بودند که شنیدند از کوچه صدای دعوا می آید ، همسر ملا گفت :«مرد برو ببین چه خبر است» ، ملا گفت :«به ما چه ربطی دارد، نصفه شبی » ولی همسر او آن قدر اصرار کرد که او لحافی دور خود پیچید و به کوچه رفت . گویا دزدی به …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «آستین نو بخور پلو»

سایت بدون – ملانصرالدین روزی به جشنی در همسایگی خود دعوت شد ، وقتی وارد مجلس شد با این که لباس هایش تمیز بود اما کهنه بود و فاخر نبود ، مورد توجه میزبان و سایر میهمان های حاضر قرار نگرفت و جایی در پایان سفره به او دادند. به ملا برخورد به خانه برگشت و از یکی همسایه ها …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل«رطب وعده کردن و توت فرستادن»

سایت بدون – قدیم که این همه قند و شکر در دسترس نبود و این کالاها به عنوان کالاهای لوکس و لاکچری شناخته می شدند ، مردم چای خود یا نوشیدنی خود را بیشتر با میوه های شیرین مثل خرما، کشمش یا توت می خوردند…کلا این میوه ها شیرینی محافل بودند. در این میان چون خرما و رطب فقط در …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل «خدا روزیت را جای دیگر حواله کند»

سایت بدون – می گویند خداوند متعال روزی هر کس را مقدر کرده است و گاهی آدم های دیگر وسیله می شوند تا این روزی به آن فرد خاص برسد ، اینجا این اصطلاح مرسوم شده است که روزی حواله شده است. حالا در مقابل آن وقتی بخواهند بگویند روزی تو اینجا مقدر نشده است و بگویند که روزیت را …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل«جمعه عاشق ، شنبه فارغ»

سایت بدون – جمعه زمان بی کاری است ، روزی است که آدم فرصت دارد به امور شخصی خود بپردازد، زمان قدیم که این شبکه های اجتماعی نبود ، اکثر دورهمی ها و میهمانی ها در روز جمعه گرفته می شد ، این میهمانی ها فرصت بسیار خوبی برای عاشقی بود. اما خیلی از این عاشقیت ها در همان روز …

توضیحات بیشتر »

ریشه و داستان ضرب المثل« اهل بخیه»

سایت بدون – اهل بخیه را در اصطلاح برای آدم های معتاد به مواد مخدر به کار می برند و ریشه ای کاملا مبتنی بر یک شوخی خیابانی دارد ، یعنی کسی که اعتیاد دارد را می گویند عمل دارد، از طرفی دیگر کسی که به عنوان پزشک یا معالج دارد عمل جراحی می کند ، باید بخیه بزند ، …

توضیحات بیشتر »